برای خودم یک ستاره داشتم و جای آن را هم خیلی خوب یادم هست؛ ستارهای که دلتنگیهایم را با آن قسمت میکردم. شب، سنگ صبور تنهایی من بود و گهگاه نور زیبا و کمسوی شمع از خانه همسایه از لابهلای پنجره خانه دیده میشد و زندگی در شب را پر رمز و رازتر میکرد.
اما حالا شب میان هیاهوی شهر و خستگی من گم شده؛ دیگر شب رفته با ستارههایش و فقط سیاهی مانده. اصلا ما را با آسمان شب چه کار؟ باید خیلی زود خوابید و زیاد فکر نکرد. بله شب، گم شده با همه زیباییاش؛ بگذریم از این چند شبی که گذشت و تهران به دلیل جنجالهای انتخاباتی تا ساعتهای نخستین بامداد، خواب به چشم نمیدید.
سالها از زمانی که شهرهای بزرگ دنیا، زندگی را در پناه «توسعه شهری» تجربه میکردند و مردم لندن و پاریس و برلین و نیویورک در شب هم زندگی روزانه داشتند، میگذرد و خیابانهای تهران همچنان شبهای سرد زمستان و تابستانهای گرم را بدون شادی و سرزندگی تجربه میکند.
این در شرایطی است که در گذشتههای نه چندان دور، شب زمستانی مردم تهران از ساعت6 آغاز و تازه از ساعت10شبنشینیها شروع میشد و شبهای تابستان هم پشتبام و ایوان با بوی گل و آب و ریحان و صدای جیرجیرک حس و حالی وصفناشدنی بهخود میگرفت.
اما حالا بیرنگ شدن شبها در شهرهای بزرگ، بهویژه کلانشهری چون تهران مجال را از شهروندان گرفته است؛ موضوعی که باید آن را جدی گرفت و در غیراین صورت نباید انتظار برخورداری شهروندان از روحیهای شاد را داشت.
جالب اینکه تأثیرگذاری این پدیده معضلاتی مشترک در نقاط مختلف تهران و آسیبهای خاص منطقهای را به همراه دارد. شاید به همین دلیل است که نوریان، معاون فرهنگی- اجتماعی شهرداری تهران معتقد است: «وقتی سخن از مشکلات و معضلات شهر تهران میشود، همه به ناهنجاریهایی چون اعتیاد، کارتن خوابی، ولگردی، فرار از خانه، سرقت و... اشاره میکنند.
غافل از اینکه پدیدههای جدیدی در سالهای اخیر رخ داده است که از آثار و تبعات آن نمیتوان غافل شد.
متأسفانه پدیده گمشدن شب در شهرهای بزرگ بهویژه تهران و مشخص نبودن زمان استراحت سبب بروز مشکلات روانی و اجتماعی شده است.
هرچند ساعت خواب مردم تغییر کرده و شب ماهیت خود را از دست داده است اما این موضوع بیشتر در چارچوب خانهها جریان دارد و تنها تلویزیون مونس شبهای بیستاره بیشتر ماست.
انجام بسیاری از فعالیتهای روزانه، طولانی شدن ساعت کار تا پاسی از شب در خیابانها، هم بر سلامت روانی و جسمانی مردم و هم بر فضای اجتماعی شهر تأثیرمنفی گذاشته است.
ناامنی برای بزهکاری
تحقیقات پلیس از آن حکایت دارد که آمار بزهکاریهای شبانه و سرقت بیشتر گریبانگیر جوامعی است که در آن «شب» ماهیتش را از دست داده و بیشتر تداعیکننده سکوت و تاریکی است.
در بسیاری از شهرهای دنیا که به دلایل تفریح شبانه در فضای شهرمردم تا پاسی از شب بیدار هستند، ساعت خواب کمتر میشود و در نتیجه بزهکاران و سارقان از حاشیه امنیت روانی کمتری برخوردارند.
به این ترتیب در این زمان که به «ساعت ضدبزهکاری» معروف است، پلیس نیز با تمرکز بیشتری تامین امنیت را دنبال میکند، یعنی توان پلیس در این ساعت متمرکز میشود که برای سیستم امنیتی و در نهایت دولتها هزینه کمتری را در بر دارد.
به همین دلیل چنانچه در شهر تهران، شب مدیریت و کنترل نشود و شهر پویایی و تکاپوی خود را در عین استراحت شهروندانش از دست دهد، چه بسا هزینههایی چند برابر برای کنترل و مدیریت اجتماعی و پلیسی باید پرداخت کرد.
بیگمان در جوامعی که پدیده شب در آنها بیمعناست، جامعه بینشاط، خسته و پرخاشگر است. هرگاه دامنه فعالیتهای اجتماعی و کارهای روزانه به شب رسید و تفریحات سالم شبانه به فراموشی سپرده شد آن جامعه در خطر میافتد.
هر روز افراد جامعه خسته و عبوس از خانههایشان بیرون میآیند. حال و حوصلهای برای حرف زدن و احوالپرسی ندارند و برای کوچکترین مسائل با هم دعوا میکنند و دست به یقه میشوند.
همه خسته هستند، همه میخواهند زودتر ساعت کاری تمام شود و سریع به خانه بروند و به کار بعدیشان برسند یا استراحت کنند. در این جامعه توسعه فرهنگی اتفاق نمیافتد و دولت هزینه این عدمتوسعه را پرداخت میکند.
وقتی اقتصاد رونق میگیرد
شب زندهداری و زندگی شبانه در رونق اقتصادی شهرها نقشی غیرقابل انکار دارد و شهرها میتوانند با کارآفرینی و ایجاد مراکز تفریحی، شهروندان و گردشگران را سرگرم کنند.
از سوی دیگر،2 دلیل مهم گمشدن پدیده شب و فقدان زندگی سالم شبانه را باید در نبود فضاهای فرهنگی و تفریحی جست و جو کنیم که در نهایت به پایین بودن زمان اوقات فراغت و تفریح مردم میانجامد.
وقتی در روز اغلب شهروندان به دلیل دشواریهای اقتصادی مجال ورزش و تفریح را پیدا نمیکنند شبها بهترین فرصت برای شهروندانی است که دوست دارند کمتر استراحت کنند و به ورزش یا گشت وگذار در شهر بپردازند که البته این موضوع خود نیازمند تامین امنیت لازم و ایجاد احساس امنیت در بین شهروندان است.
در واقع شهروندان هر جامعهای نیازمند فضای تفریحی مناسب و تفریح درست هستند. هرگاه مدیریت شهری از عهده تأمین فضای تفریحی مناسب بازماند و سیستم فرهنگی و اجتماعی نتواند شیوه تفریح را به جامعه آموزش دهد؛ حاصل آن پدیدههای جانبی چون روی آوردن به تماشای بیش از حد تلویزیون و گم شدن شب است که در بین جوانان و حتی خانوادهها روز به روز بیشتر گسترش مییابد.
البته این موضوع را به هیچ عنوان نباید با کار برای درآمدزایی صرف اشتباه گرفت، جای شکرش باقی است که ساعت کار بیشتر مکانهای کسب در تهران تا ساعت ۲۱ است و تعدادی از مشاغل میتوانند تا ساعت ۲۴ فعالیت کنند وگرنه شبهای تهران میتوانست شلوغتر و بیسامانتر از این باشد؛
به ویژه اینکه بسیاری از ساکنان تهران بهدلیل چند شغله بودن معمولاً انجام برخی امور شخصی خود را به تأخیر میاندازند؛ اموری که زمینه انجام آن در شبها فراهم نیست. در واقع مدیریت زمان و ایجاد فضای نشاط در شب به معنی درآمدزایی و انجام کارهای معوقه روز نیست.
براساس مشاهدات و بررسیهای ما و گفتههای عابران شبهای تهران، این شهر به دلایل گوناگونی در شب جایی برای تحمل خستگی است نه بروز شادی و شادمانی.
شرایط جمعیتی و ترافیکی شهر تهران بهگونهای است که مردم برای بخشی از کارهای خود در روز وقت کم میآورند و کارهایی را که به زمان کار اداری و تجاری رسمی وابستگی ندارد به شب، آخر شب و نیمه شب موکول میکنند.
گو اینکه مشاغل بسیاری داریم که اشتغال به آن مستلزم تردد اجباری شبانه است.در این شرایط به نظر میرسد فضای تفریحی مردم پایتخت در شبها باید تغییراتی کند و مدیریت شهری با هماهنگی سازمانهای دولتی باید بهتدریج تغییراتی در سیستم مدیریت سامانه نشاط در شبها ایجاد کنند.
بی گمان در آینده انتقال برخی از امور زندگی شخصی، اداری، تجاری و حتی فعالیتهای مربوط به آسایش مردم از روز به شب اجتنابناپذیر است و ما نباید این را بد بدانیم. همین الان ما با دیدن ترافیک در برخی از خیابانها تا پاسی از شب یا به بهانه برخی رویدادها متوجه میشویم که این ضرورت حقیقت دارد و قابل انکار نیست.
در برخی از کشورها که آب و هوای گرم دارند اساساً زندگی در شب است و روزها مردم در خانه هستند و در کشور ما هم در فصول گرم این ضرورت وجود دارد و در تمام ماههای سال بهدلیل ترافیک روز مردم به شب پناه میبرند و این تغییر را نباید بیاهمیت دانست.
طبیعی است در چنین شرایطی و با پدید آمدن ضرورتهای جدید در جامعه، مدیران شهر تهران نیز باید به فکر تدابیر تازهای برای زندگی شبانه در شهر باشند و با موضوع شب بیداری شهر تهران برخورد منطقی کنند.
شاید این پرونده آغازی باشد بر لزوم برنامهریزی برای شب بیداریهای تهران و راهاندازی پاتوقهای شبانه در پایتخت.
تفریح ما، غذا خوردن ماست
همه اینها را گفتیم تا از یک واقعیت نه چندان خوشایند سخن بگوییم و آن اینکه تفریح در تهران و اغلب شهرهای ما در خوردن غذا و ساعت اندکی در فستفودهای رنگارنگ سپری کردن خلاصه شده است.
جای شکرش باقی است که ساعت کار مراکز غذاخوری و توزیع مواد غذایی در تهران از دیگر اصناف بیشتر است، هرچند که آن هم به ساعت ۲۴ محدود میشود.
تهران خیابانهایی دارد که تعداد بسیاری از آنها به مشاغل خاصی شهره شدهاند و از این میان، خیابانهایی که با مشاغل غذایی موجود در آن مشهورند بیشتر است و افرادی را که دنبال تفریح شبانه میگردند جذب میکند اما تهران شهری نیست که در مراکز تفریحی و غذا خوریاش بتوان تا دیروقت به تفریح شبانه پرداخت.
بهدلیل محدودیت ساعات کار مراکز تفریحی درصد کمی از ترددهای شبانه و شب بیداریهای محدود شهر تهران به تفریح، سرگرمی و خوشگذرانی اختصاص دارد و بیشترین عامل شب بیداریهای تهران هم نیاز به تردد از محل کار به منزل و برعکس، آن هم با اشتیاق فرار از ترافیک روزانه است.