اهمیت این 10سال در سیر تفکر هیدگر از این حیث است که وی، از مفهوم «وجود» و تأکیدی که بر آن دارد، جدا میشود و به امر «تفکر» روی میآورد. نیز همین کتاب سالها بعد در تفکر اروپای غربی تأثیر بسزایی گذاشت و بسیاری از متفکران موسوم به پساساختارگرا و پسامدرن از آن بهره گرفتند. در این کتاب هیدگر به لزوم تفکر، یعنی آنچه - به نظر وی- در این سالها رها شده توجه نشان میدهد و با بیان 4 دلالت، تلاش دارد تا اهمیت آن را به خواننده گوشزد کند. به نظر هیدگر تفکر چونان ابژهای که ما قصد تصاحب آن را داشته باشیم، نیست، بلکه «تفکر»، امری است که ما را به خود فرامیخواند. نظر به اهمیت این کتاب و تأثیر آن در گفتمان فلسفی و فکری معاصر، هفته گذشته نشستی با حضور مترجم( سیاوش جمادی)، دکتر بیژن عبدالکریمی و دکتر فرید اولیایی در سرای اهل قلم برگزار شد. آنچه از پی میآید، چکیدهای است از مطالب گفته شده در آن جلسه.
نشست با سخنان مترجم درباره علت برگردان عنوان کتاب؛ یعنی «was heiss t denken?» به عبارت فارسی «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» آغاز شد. جمادی توضیح داد که این عبارت (فارسی) را از بیتی از شعر شیخ محمود شبستری برگرفته است.
نویسنده کتاب «سیری در جهان کافکا» با بیان این نکته که بسیاری از آراء و سخنان در فرهنگ فکری ما پشتوانه لازم را ندارند و تنها باید آنها را به اعتبار گوینده و نویسندهاش پذیرفت، درباره هیدگر و فلسفهاش معتقد بود که درست است که روش هیدگر استدلالی (منطقی) نیست؛ ولی اینگونه نیست که هرچه میخواست، بگوید. به هر حال، او در دنیای مدرن میزیست و با لوازم و پیامدهای آن آشنا و مأنوس بود. هیدگر از کل تفکر مدرن انتقاد میکند؛ اما این انتقاد در فضای مدرن است. در تفکر مدرن گوینده و اندیشمند مسئول است که گزارههای خود را عقلانی سازد.
مترجم کتاب «وجود و زمان» بار دیگر به دلیل گزینش خود از واژه «خواندن» بهجای «heissen» در عنوان کتاب هیدگر، روی آورد و این فعل آلمانی را در معنای خواندن (فراخواندن و دعوت) دانست. به نظر وی، هیدگر تفکر را فراخوان میداند و برای این معنا دلالتهایی میآورد. یکی از آن دلالتها، این است که تفکر تا کنون از طریق منطق سامان یافته، حال آنکه ما باید به وجهی پدیدارشناختی، مقام تفکر را بازشناسیم. او از این طریق به دلالت چهارم خود که دلالت معیارگذار است، میرسد: «تفکر ما را به چه میخواند؟» او در پاسخ میگوید: « آنچه که تفکر ما را به آن فرامیخواند، امر اندیشیدنی است.
از اینرو، کتاب در پی این اندیشیدنیترین امر است. از نظر هیدگر، تفکر ابژهای نیست که در برابر خودمان قرار دهیم. تفکر چیزی است که ما را به سوی خود فراخواند. هرچه به طرف امر تفکر میرویم، از ما دور میشود. بنابراین، تفکر امری غایب است. تفکر سوژه- ابژه حاصل تفکر منطقی و منطق سقراط به بعد است. این منطق، موضوع تفکر را چونان «تختخواب پرو کروست» با ذهن ما جفتوجور میکند. حال آنکه امر فراخواننده با ابژه متفاوت است. از آغاز فلسفه، امر فراخواننده به ابژه بدل شد و از همین جا جنگ و کینتوزی نیز آغاز شد، تا اینکه به نیچه برسد و او صحبت از کینتوزی و قدرت کند. هیدگر هم با استناد به نیچه و پارمیندس این خط را با برهان پدیدارشناختی پی میگیرد.»
هیدگر آن طرف خط «نیهیلیسم» ایستاده است
دکتر بیژن عبدالکریمی؛ دیگر سخنران نشست، نقد خود را معطوف به 2 بخش نقد ترجمه و نقد مترجم کرد. وی در آغاز با بیان اینکه برای هر نقدی ازجمله نقد ترجمههای فلسفی معیار میخواهیم، گفت: «من برای نقد خود، معیار شخصی دارم. تفکر شورانگیز است. شاید شورانگیزترین امری باشد که برای انسان وجود دارد. انسان یگانه موجودی است که به طرح پرسش درباره همهچیز و حتی خودش میپردازد. اگر تفکر مخاطرهانگیز است، مأمن و سکنای آدمی نیز است. متفکر میکوشد تا مأمن و سکنا برای آدمیان فراهم آورد.» نویسنده کتاب «هیدگر و استعلاء» نخستین مواجهه خود را با ترجمه کتاب «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» اینگونه توصیف کرد: «وقتی کتاب به دستم رسید، با ولع عجیبی خواندمش و دیدم که چقدر این تجربه اصیل است. حقیقتاً تفکر یگانه جایی است که انسان در آن مأوا دارد.
تفکر اگر اصیل باشد، همان عشق است. اصلاً در پرتو تفکر است که میتوان عشق، رهایی، آزادگی و آزادی را تجربه کرد. وقتی یک متن فلسفی اصیل را میخوانید، به دلیل شورانگیزی تفکر در ما شور ایجاد میکند. این معیار شخصی من برای ترجمههایی است که افرادی مثل جمادی از متون فلسفی ارائه میدهند. بنابراین اگر ترجمهای فلسفی احساس شور برانگیخت، وجودتان را گرم کرد، قلب شما را به تپش درآورد و حتی اشک را در چشمانتان گردآورد، نشاندهنده تفکر اصیل است زیرا تفکر امری مطلقاً دیگر است. بنابراین، اگر بخواهم براساس این مقدمه در مورد کار آقای جمادی داوری کنم، باید بگویم که برگردان بسیار موفقی است. با مطالعه این ترجمه، شورانگیزی را در خود احساس میکنید. »وی سپس در ادامه به بیان نقدهای خود از کتاب پرداخت: «نقد من به عواملی است که سبب شده از شورانگیزی اثر کاسته شود.
در متن ترجمه پارامترهایی هست که اگر نبود، متن موفقتر بود. یک مشکل کثرت پانوشتهای مترجم است. البته میپذیرم که بسیاری از پانوشتها ضروریاند اما پانوشتهایی هستند که پیوسته حضور مترجم را نشان میدهند و گاهی وقتها آن را در متن پررنگ میکنند. نیز وجود برخی واژههای نامأنوس فارسی در متن، فهم آن را برای خواننده دشوار میکند. قبول دارم که در خیلی از مواقع این واژهها صحیح هستند؛ اما صحیح بودن، یگانه راه مواجهه با زبان نیست، به قول هیدگر«زبان خانه وجود است. » من باید در خانه خودم احساس آرامش کنم.»
دکتر عبدالکریمی در پایان به بخش دوم نقد خود، یعنی نقد مترجم و مقدمهای که بر کتاب نگاشته، پرداخت و در این زمینه گفت:«گاهی وقتها نقد ما از متفکران با شأن آنها متناسب نیست و گاهی وقتها در مواجهه با آنها دچار توهم و فریب میشویم. نوع نگاه آقای جمادی به هیدگر نمایانگر نگاهی است که این اواخر رایج شده است. این نگاه که من از آن به نگاه «نیهیلیستیک» تعبیر میکنم، با اتخاذ تفسیری سکولار در نقطه مقابل نگاه «تئولوژیک» از هیدگر قرار میگیرد. مقدمه مترجم برکتاب، خیلی مفصل است ضمن اینکه او در برخی از جاهای مقدمه بین خود و هیدگر فاصلهگذاری میکند.
حال آنکه ما تنها براساس یک بصیرت فلسفی میتوانیم از یک متفکر فاصله بگیریم. موضع هستی شناختی و معرفتشناختی مترجم در برابر هیدگر مشخص نیست. از اینرو، به نظرم، مقدمه کتاب حاصل یادداشتهای پراکنده وی است. گویا مترجم میخواهد به ما بگوید که هیدگر متاخر آنقدر اهمیت ندارد که هیدگر متقدم. بهنظرم این تفسیر «نیهیلیستیک» از هیدگر جان کلام او را میستاند. این نوع تفسیر عمدتا زیر تاثیر مکتب فرانکفورت است و به نظرم با ارائه چنین تفسیری، گذار هیدگر از «نیهیلیسم» درک نشده است. در نهایت، آنچه بر جای میماند، جسم هیدگر است و بس و روح وی حضور ندارد، حال آنکه هیدگر در آنور خط «نیهیلیسم» قرار میگیرد.»
گذار از «وجود»
دکتر فرید اولیایی، آخرین سخنران این نشست بود. وی ترجمه کتاب را کاری ارزشمند دانست وگفت تحت تاثیر ترجمه آن قرار گرفته است. او با اشاره به جمله آغازین کتاب گفت: اگر ارزشی در کار هیدگر باشد، در همین جمله آغاز کتاب نهفته است. استاد دانشگاه اروپایی تحقیقات در پاریس در ادامه افزود:«ترجمه این کتاب، کار دشواری بوده است و من در اینجا چندنکته را که میتوانست ترجمه کتاب را بهتر کند، بیان میکنم. اول از همه از مقدمه مترجم شروع میکنم. مترجم، کتاب«Beiträge Zur philosophie» هیدگر را عظیمترین اثر او دانسته است، حال آنکه این کتاب، عظیمترین کار وی نیست و در واقع حاصل یادداشتهایی است که هیدگر بین سالهای 1938-1936 فراهم آورده بود. نکته دیگر آنکه مترجم محترم، واژه «Beiträge» را به «افادات» برگردانده است که بهنظرم دقیق نیست. با گذاشتن این واژه فارسی (افادات) به نظر میرسد که سر تفکر منت میگذاریم، حال آنکه حرف هیدگر این نبوده است.
به هر روی این کتاب را بهتر است «دستاوردهایی در تعاملات فلسفی» ترجمه کنیم. مشاور ارشد مدیر کل یونسکو در امور فلسفی در خلال سالهای 2004 تا2005 درباره جایگاه و نقش تاثیرگذار کتاب «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» بر این نظر بود که این کتاب برای فهم تفکر فلسفی هیدگر از اهمیت بالایی برخوردار است. از دیگر سو، این کتاب به ما کمک میکند تا میزان اثرگذاری هیدگر را بر تفکر معاصر فرانسه از جمله شالودهشکنی(deconstruction) دریابیم. در واقع این کتاب، بین سخنرانی معروف هیدگر موسوم به خطر (Diegefahr) در 1946 و آن نامه وی به ارنست یونکر، به نام «فراسوی خط»(über die linie) در سال 1956 قرار گرفته است. از این جهت مهم است زیرا این کتاب نشان میدهد که آنچه برای هیدگر از این پس اهمیت یافته برخلاف کتاب «هستی و زمان»، دیگر وجود نیست.
هیدگر در این کتاب،ما را به تفکر فرا میخواند. در این اثر، مسئله «وجود» برای هیدگر مطرح نیست، آنچه برای وی قابلیت طرح مییابد، متناهی بودن مطلق وجود یا به بیان بهتر، امکان خاص بودن آن است. او حتی بر مفهوم وجود خط میکشد و معتقد میشود که باید در جهت متناهی بودن مطلق وجود گام برداشت. دکتراولیایی سپس درباره نحوه وچگونگی تاثیرگذاری کتاب «چه باشد آنچه خوانندش تفکر؟» بر تفکر فرانسوی پس از جنگ دوم جهانی، به ویژه «ژاک دریدا» گفت: گرانل و دریدا همزمان، با واژه «abgrund» و «abbau» در آثار هیدگر مواجه و در ترجمه آن به فرانسه دچار مشکل بودند اما هر دو به طور جداگانه واژه فرانسوی «deconstruction» را برای آن گذاشتند. دریدا این مفهوم را گسترش داد و فلسفه خود را براساس آن استوار کرد. آقای جمادی «abgrund» را «ژرف سار» ترجمه کرده است که به نظرم آن مفهوم مورد نظر هیدگر و دریدا را نمیرساند. شاید بهتر باشد آن را « ورطه» ترجمه کنیم. هدف هیدگر و دریدا آن بوده که به امری بازگردند که از مفاهیم متافیزیکی عاری باشد. این نشان میدهد که هیدگر از وجود، معنای دیگری اراده کرده است.
نویسنده کتاب«هیدگر و آینده جهانی شدن» به زبان فرانسه در پایان، دیگر نقدهای خود را بر ترجمه برخی از واژههای آلمانی این ترجمه وارد ساخت .