اما شعف شنیدن این روایت و بسیار از این دست وقتی سبز میشود و زندهتر میکند جان شنونده را که بداند چه بر این وجود پر رمز و راز طبیعت آمده است. ویژه آنکه این جمله بر زبان پیامبری در هزار و چهارصد و اندی سال پیش رفته است؛ پیامبری که بیشک رحمه للعالمین بودنش چیزی مهم کم داشت اگر اینگونه نبود. اگر نمیگفت «خیارکم خیرکم لنسائه... گزیدگانتان نیکوکارترین مردماند با زنان خویش». اگر برای همسرانش زانو زمین نمیزد تا رکاب بگیرد و زنان مکرمهاش پای بر زانوی ایشان نهاده سوار مرکب شوند و اگر دست دخترش را نمیبوسید. در روزگاری که طلاق (شغار) رسم بود و مثل میزدند «نعم الختن القبر» قبر برای دختر بهترین داماد است...
باری اما امروز وضعیت جهانی زن مسلمان در روزگار نو شده معاصر چه نسبتی برقرار میکند با آنچه انسان داشت و آنچه با اسلام پیدا کرد یا در یک نگاه شمولگرایانهتر توحشی که نسبت به وجود زن در گوشه و کنار این روزگار روا داشته میشود خود روشنترین نسبتها را واگویه میکند... و کیست که در وضعیت موجود تأمل کرده باشد و با آمار بالای خشونتهای بیحد و حصر نسبت به این وجود ظریف انسانی برخورد نکرده باشد. از خشونتهای منجر به جرح و قتل گرفته تا خشونتهای اجتماعی و زیستی و حتی اقتصادی. از خانههایی که دیگر امن نیستند تا خشونتهای مدرن در فضای مجازی. جستار زیر اما به انگیزه روز زن فراهم آمده است؛ روزی که در تقویم ملی – مذهبی ما روز میلاد بانوی آب و آفتاب و امیره رحمت حضرت فاطمه – سلام خداوند بر او باد – است.
این درنگ ادعای آنرا دارد که توجه به زن و اعاده حیثیت وجودی برای او تنها در اسلام است که پرداخته شده است و توجه ویژه اسلام با محوریت شخص پیامبر (ص) در بعد از رحلت ایشان دوباره دستخوش مردسالاری مضاعف تاریخی تازه مسلمانان شد و منشی که گمان میرود از همان آغازین تاریخ میخواست تا زن، جنس دوم بلکه پستتر باشد باز اینبار با شمایلی تازه جان گرفت و از آنچه روح حقیقی اسلام بود دور و دورتر شد. اما آنچه در این جستار میخواهد ویژه باشد این ادعا نیز هست که مغفول ماندن پیام اسلام درباره زن روند قاطبه اندیشه اسلامی در بعد از پیامبر نبود و ما در ابعاد اجتماعی و فکری میتوانیم ریشهها و نگرشهای متفاوتی مأخوذ از این ریشهها را در مکتب اهل بیت و عرفانی که باز منشعب از همین تشیع است پیبگیریم.
و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا وهو کظیم. یتواری من القوم من سوء ما بشر به ایمسکه علی هون ام یدسه فی التراب الاساء ما یحکمون. و چون به یکیشان مژده دختر دهند، سیهروی میشود و خشم خود را فرومیخورد. از شرم این مژده پنهان میشود. آیا با خواری نگاهش دارد یا در خاک نهانش کند. آگاه باشید که بد داوری میکنند.(نحل 58 و 59)
فرازهایی شاهد آورده شده از سوره نحل اگرچه همه آنچه بر سر موجودیت زن در میان اعراب بدوی میآمده نیست، اما نقطه اوجی رذیلانه است. نقطه اوجی که پژوهشگران آنرا منتج توحش اعراب بدوی به تنهایی نمیدانند بلکه با مراجعه به بسیاری از آثار میتوان ردپای این رفتار را در برخی جوامع قبیلهای و روستایی غرب نیز دید. گفتیم این نقطه اوجی سیاه است و در این میان با بازخوانی نظام خانوادگی در تاریخ بسیاری از جوامع نیز این تیرگیها را میتوان بسیار منتشر دید.
کالابودگی زن بهطوریکه جزء ماترک مرد محسوب شده و میتوان او را حتی برای ازدواج خرید و فروش کرد و وادار کردن به تنفروشی برای کسب درآمد برای مخارج خانواده و معاوضه زنانی که به حباله ازدواج درآمده تنها گوشهای از این تاریکی منتشر است. میگویند زنان چونان شعر هر سرزمیناند و رازگونگی وجودی آنان همان مظهر شعریت ایشان است و متأسفانه در تاریخ مردسالارانهای که روح ایشان به یغما رفته، وجود کالا شده ایشان آنگونه که از تاریکیهای منتشر سخن رفت حتی در ادیان پیش از اسلام نیز ادامه داشته است. الهیات مسیحی قائل به فرودستی وجودی زن اوج این ادعاست. اینکه مرد معنا برانگیختهای چون بودا زن را شر مجسم معرفی میکند، جای انتقادی نمیگذارد وقتی میبینیم در الهیات کلاسیک مسیحی برتری مذکر، ذاتی اشیاست و اراده خدا اصالتا به آن تعلق گرفته و هرگونه تلاش برای واژگونی این تلقی از نظام طغیانی علیه خداست.
این الهیات مذکر فرادستپندار، صراحتا به اینکه زن بهلحاظ وجودی و معرفتی بهمراتب از جنس مذکر پایینتر است اذعان میکند. نکته قابلتوجه در تحلیل موقعیت وجودی و معرفتی زن بهعنوان یکی از دو رکن آفرینش در الهیات مسیحی، مسیحیت آبایی پس از پولس و تفسیر فرودستانه آنان بهعنوان اصل و منشأ حرارت گرفتن نظریه فرودستی زنان است. به عبارت دیگر مسیحیت اولیه در اساس خود آنچنان که بر تعالیم مسیح استوار شده بود هیچگاه صراحتا فرودستی زنان را بیان نکرده و نوعی الهیاتی قائل به تعادل زن و مرد از آن قابل استنتاج بود. اما این الهیات مسلط آبایی است که با تکیه بر کتاب اول عهد عتیق و تفاسیر مأخوذ از داستان خلقت از سفر تکوین الهیاتی ناظر بر فرودستی زنان در وجوه مختلف معرفتی و وجودی ارائه میکند.
درحقیقت آنچه امروز با عنوان گذار از الهیات مسیحی برای رسیدن به حقوق برابر زنان در نظر گرفته میشود بهنوعی گذار از الهیات پساپولسیای شمولگراست نه تعالیم اصیل مسیح. آنچنان که ما در گاتها نیز نشانههای الهیاتی تعادلی را میتوانیم بهوضوح دیده و به تفسیر بنشینیم. اما رفته رفته در متون متأخرتر زردشتی و همینطور تفاسیر مربوطه به آن این ذهنیت مردسالارانه و تفوقطلبی مذکر است که اجازه ادامه حیات به تفکر واقعی دینی درباره زنان را نمیدهد.
آنچه گفته شد اما مقدمهای است برای بیان آنچه در اسلام درباره حقوق زنان و اصولا کشف وجودی و معرفتی زن مطرح شده و آنچه امروز مطرح میشود.
شرایط بد زنان بهعنوان موجوداتی دون انسان در فرهنگ بدوی شبهجزیره نماد اوج انحطاط فکری و روحی مردمان آن روزگار یعنی قرن پنجم تا هفتم میلادی محسوب میشود. جدای از نظریهای که تنها برخی مورخان مثل جرجی زیدان درباره اعتلای مقام و موقعیت زنان در عربستان جاهلی دارند، قریب به اتفاق منابع درجه اول و دوم تاریخی ثبت لحظات شرمآوری را درباره اخلاقیات مربوط به موقعیت وجودی و معرفتی زنان در شبهجزیره برای ما گزارش میکنند. آنگونه که استاد جلال ستاری در کتاب سیمای زن در فرهنگ ایران به نقل از گرتروداسترن عنوان میکند. از جامعالصحیح امام بخاری درباره زناشویی در دوران جاهلی برمیآید که در دوران جاهلیت، زنا ظاهرا از لحاظ مذهب مختار عصر، گناه تلقی نمیشده است.
بررسی نظامهای ازدواجی و قراردادهای آن و انواعی که ذیل آن در این نظامهای قبیلهای جاهلی مطرح شده مبین همین نکته است و خود بهترین گواه بر ادعای اوج تاریکخویی و سیاهاندیشی جاهلی نسبت به زنان.
با حضور پیامبر و ندای برابری و مساوات زن و مرد بهتدریج در طول 23 سال رسالت ایشان و تلاشهای طاقتفرسای حضرت درخصوص ابلاغ و بعضا اجرای کلام خداوند، انقلابی نوین در احیای کرامت انسانی و حقوق زنان شکل گرفت. دیگر زنان چونان مردان با حضور در کنار پیامبر شهروندی مانند مردان تلقی میشدند. آنها دیگر خود جزئی از ارث نبودند بلکه میراثبر بودند.
تفصیل اینکه مجاهدات پیامبر و همینطور خواست زنان و نحوه نزول وحی در این مورد چه فراز و نشیب و کیفیتی را دارا بود خود مجال گسترده دیگری را میطلبد اما تحلیلهای کسانی چون فاطمه مرنیسی، نوال سعداوی، لیلا احمد، قاسم امین، حامد ابوزید و بسیاری دیگر از روشنفکران معاصر جهان عرب میتواند روایتهای روشن، تأملبرانگیز و گاه دقیقی را از وضعیت ذکر شده بهدست دهد.
اما با همه تلاشهای پیامبر(ص)، همسران ایشان و زنان مهاجر و انصار که در جستوجوی حقوق انسانی قرنها ازدسترفتهشان تلاشهای مضاعف و بهتبع آن پیروزیهای بزرگی را از آن خود کرده بودند، متأسفانه میبینیم با رحلت غمانگیز پیامبر یکی از اصلیترین پیامهای ایشان که دستخوش تفسیر و تحریفهای بسیار میشود همین برابری حقوقی و اخلاقی زنان و مردان مسلمان است.
اگرچه برخی قوانینی که به این حقوق مربوط بوده و صورتی نصوار داشته و غیرقابل خدشه بودهاند در مذاهب مختلف فقهی اسلام همچنان تا به امروز با اصلی ثابت و گاه فرعی متفاوت خود را حفظ کردهاند اما ما باز حتی با نسخ حکم برخی از آیات با سنت یا حتی خبر آحاد ضمنی مواجه میشویم که تحریف جدی در حقوق مربوط به زنان است.
مضاف بر اینکه ما در الهیات اسلامی بعد از پیامبر برخی از روات حدیث را داریم که با کثرت روایت از پیامبر، بیشترین هجمه را بر ابعاد اخلاقی و حقوقی، وجودی و معرفتی زنان داشتهاند. ناگفته نماند که این مسئله ابتدا به ذات در میان اهل سنت شیوع غیرقابل باوری پیدا کرده است. برای مثال ابوهریرهای که با 3سال همنشینی با پیامبر بیشتر از 5300 حدیث از لسان پیامبر نقل میکند و در آنها کوچکترین حرمتی برای زنان نمیگذارد یکی از چهرههای این وجوه تحریفی است. احادیث ابوهریره که بسیاری از آنها حتی توسط عایشه نقد جدی شده و گاه به از بن مجعول بودن متهم شده در معروفترین آثار روایی اهل سنت یعنی صحاح سته راه پیدا کرده است و بخاری بهعنوان اولین شیخ معتبر صاحب صحیح به کرات بهعنوان حدیث صحیح آنرا نقل کرده است.
برخی از احادیث منقول از ابوهریره از این قرارند:«خانه، زن و اسب بدشانسی میآورند.» یا «سگ، الاغ و زن اگر مقابل مسلمانی که در حال نماز است قرار بگیرند نمازش باطل میشود.» اما این مسئله به ابوهریره ختم نمیشود و بسیاری از راویان هستند که در موضعهای خاص احادیثی را از پیامبر نقل میکنند که برخلاف نص صریح قرآن بر برابری و یکسانی زن و مرد در انسانیت و عبودیت، زن را موجودی سخیف و زنانگی را چونان الهیات توراتی وضعیتی آلوده و دون تصور میکردند. احادیثی چون روایت ابوبکره در صحیح بخاری که از پیامبر نقل میکند:«آنهایی که امورشان را به دست زنان بسپارند هرگز سعادتمند نخواهند شد.» این مثالها گویاترین وضعیت تحریفی است که نسبت به سنت پیامبر و پیام نجاتبخش و انسانی ایشان برای موجودیت زن و زنانگی روا داشته شد.
متأسفانه در اندیشه شیعی نیز گاه برخی از این دست احادیث راهیافته که البته با توجه عالمان رجالی و درایهای حدیث و همینطور فقه الحدیث پویای شیعه در تفسیر و فهم درست روایات در این باب آنچه بر سر فهم و وجود زن و زنانگی در اهل سنت رفت در فهم شیعی پیش نیامد. البته حضور پررنگ فهم ما از سیره اهل بیت و وجود اطهر حضرت زهرای مرضیه – سلام خداوند بر او باد – بهعنوان کنشگری اصلی در صدر اسلام بهعنوان یک زن نیز نباید مغفول بماند. از طرف دیگر با توجهی عمیق همان طور که تا به حال برخی از پژوهشگران اندیشه اسلامی متذکر آن شدهاند باید گفت انشقاق فقهی تشیع و اهل سنت که بهنوعی جدای از مسئله ولایت در ابعاد اجتماعی و عملی مطرح میشود بحث بر سر وضعیت زن است.
ازدواج موقت، قوانین سخت طلاق و مسئله ارث زن 3 ساحتی است که با در نظر گرفتن کرامت انسانی و حقوق برابر زنان از وجوه تمایز اصلی شیعه و اهل سنت تلقی میشود.
اما بعد دیگری که ما میبینیم به نسبت فقه، کلام و فلسفه و گرایشهای الهیاتی وابسته به آن نوع دیگر از نگاه وجودشناختی و معرفتی را نسبت به مفهوم زن و زنانگی دارد، نگاه عرفان نظری و در اصل خود تحریر تفکر عرفانی ابن عربی درباره زن و زنانگی است.
این نگاه بیهمتا که بهدقت و بیاغراق میتوان آنرا در تمام تاریخ اندیشه پیرامون زن و زنانگی بیقرینه دانست محصول تفکر سخته و دقیقه یکی از بزرگترین متفکران و عارفان مسلمان یعنی محیالدین ابن عربی دانست.
او بنابر این اصل قرآنی که زن و مرد در وجود انسان بودن با هم برابرند نظر خود را تبیین میکند. او انسان را بهعنوان کون جامع و حقیقی در نظر میگیرد که بهنوعی مبدأ و مقصد وجود در اوست و به همین ترتیب مذکر بودن و مؤنث بودن امور عارضی بر این اصل وجود محسوب میشوند. به همین ترتیب او در نظر خویش به وجود زن همچنان که مرد را بالقوه توانای رسیدن به اعلادرجات کمال میداند زنان را نیز شامل این حکم میداند و حتی مرتبه ولایت و قطبیت را نیز دور از دسترس ایشان نمیداند. امری که در اندیشه اسلامی و شارحان آن تقریبا بیسابقه است.
ابن عربی در این نظریهپردازی ویژه خود درباره زن و زنانگی همچون دیگر آثار خود استنادات بیشمار خود را به آیات قرآن و روایات نسبت میدهد. چنانکه وقتی از توانایی مرتبه زنان در رسیدن به کمال صحبت میکند اشاره به داستان حضرت موسی میکند که چون اویی (پیامبر اولوالعزم) برای رسیدن به بانوی مورد علاقهاش (دختر حضرت شعیب) 10 سال مزدوری میکند. یا عمل بانویی چونهاجر در بهدست آوردن آب برای اسماعیل (سعی) به فریضهای در حج تبدیل میشود.
این عارف بزرگ اگرچه در داستان خلقت روایت معهود و توراتی آنرا مبنی بر آفریده شدن حوا از دنده چپ آدم قبول میکند اما آنرا با چنان تأویل رسا و بلندی همراه میکند که دلنشینی بسیاری همراه دارد. او براساس روایتی که خداوند یکی از دندههای آدم را گرفت و گوشت در جایش پر کرد و حوا را از آن دنده آفرید، توضیح میدهد که حوا جزئی از آدم متکون و مستخرج از دنده اوست. پس مرد کل و فاعل است و زن جزء و منفعل ولی این برتری فقط از جهت حقیقت یعنی واقعیت و اصل ایجاد است نه در آنچه عارض آنها میشود. به تعبیر استاد دکتر جهانگیری در مقالهای با همین موضوع (مقام زن در عرفان ابن عربی در حدود شریعت): «نسبت مردی که آدم است به آنچه که از آن خلق شده، یعنی خاک دقیقا همان نسبت حواست به آدم همانطور که آدم در درجه ایجاد پایینتر از خاک است، ولی این نسبت ترابی و خاکی و بهعبارت دیگر همان نقصان وجودی مانع کمال آدم نشد که خداوند به آن شهادت داد.»
ابن عربی در برخی از گفتههایش در مدح زن و زنانگی گاه مرتبه ایشان را از مردان فزونتر میداند چنانکه برخی از پژوهندگان غربی کتاب و مقالاتی با عنوان (ابن عربی و فمینیسم) نیز منتشر کرده اند. او در اینباره در فتوحات مینویسد، حضرت فاطمه(س) نزد پیامبر نهفقط اکرم النساء بلکه اکرم الناس بود وقتی پیامبر میفرماید:«فقال لاکرم الناس علیه» مسلما کسی نزد پیامبر گرامیترین مردم است که کاملترین آنها باشد. همچنین درباره آیه تطهیر (احزاب / 33) نیز میگوید، شرفا یعنی فرزندان حضرت فاطمه مشمول آیه تطهیرند درصورتیکه بسیاری از مردان مشمول این آیه نمیشوند.
پایان این سخن اینکه از نظر وجودی ابن عربی زن را محل انفعال و تکوین اتم صور میداند و او را تنها مجلای اتم تماشای جمال الهی معرفی میکند. لطیف آنکه محور برخی از استدلالات ظریف ابن عربی حدیثی است که دلیل تحول ابن عربی و تغییر نگرشی اینگونه در فهم زن و زنانگی از فحوای بیان شارع مقدس است. این حدیث این است: قال رسولالله: حبب الی دنیاکم ثلاث، النساء والطیب و قره عینی فی صلاه. من از دنیای شما 3 چیز را برگزیدم: زن، بوی خوش و نور چشمانم نماز است.