به گزارش همشهریآنلاین، سال ۱۹۷۳ برای ارتش آمریکا سال بسیار مهمی بود. این ارتش از ویتنام ضربه خورده و در آنجا شکسته شده بود. در ژانویه آن سال وزیر دفاع آمریکا پایان خدمت اجباری را اعلام کرد. دو ماه بعد آخرین نیروهای رزمی آمریکا نیز ویتنام را ترک کردند. اما جنگ اعراب و اسرائیل که در ماه اکتبر در یومکیپور آغاز شد، بذرهای یک جنگ جدید را کاشت. درسهای آن جنگ- که افسران آمریکایی که به اسرائیل فرستاده شده بودند، آن را بهتر از همه جذب و جلب کردند، باعث شکلگیری دوباره ارتش آمریکا و تبدیل آن به نیروی حرفهای و مدرنی شد که عراق را در سال ۱۹۹۱ شکست داد.
امروز؛ ژنرالهای ارتش آمریکا که در طی آن تحول به بلوغ رسیدند، به شدت از شباهت اوضاع به آن روزها آگاه هستند. ژنرال جیمز رینی که فرماندهی «تیپهای آینده» را بر عهده دارد، میگوید: «یک شباهت بیسابقه بین ارتش اوایل دهه ۱۹۷۰ و ارتش طوفان صحرا و ارتشی که در اوایل دهه ۲۰۰۰ به عراق حمله کرد و البته ارتشی که در سال ۲۰۴۰ باید داشته باشیم، وجود دارد».
دو دهه جنگ در افغانستان و عراق نیروهای نظامی و البته تجهیزات و ایدههای آنها را فرسوده کرده است. در این میان کمبود ورود نیروی جدید هنوز حلنشده باقی مانده و در عین حال ظهور چین و درسهای جنگ اوکراین نیز باعث دروننگری، تجدیدنظر و اصلاح دیدگاه های نیروهای نظامی شده است.
به گفته افرادی که با این بحثها آشنا هستند؛ در میان رهبران غیرنظامی و نظامی ارتش سه سوال بزرگ و مهم وجود دارد. یکی این است که آیا ممکن است تغییرات عمیقی که در ماهیت جنگ ایجاد شده- که برخی از آنها را در جنگ اوکراین میبینیم- موجب کاهش اهمیت نیروهای زمینی شده باشد؟!
سوال دوم در این میان چگونگی ایجاد توازن و نوعی بالانس بین منابع آسیا و اروپا است؛ به خصوص که آسیا اولویت پنتاگون است و اروپا هم جایی است که روسیه به سرعت در حال تجهیز مجدد قدرت و نیروهایش است. ارتش میتواند برای درگیری در هر دوی این قارهها آماده شود، اما حقیقت این است که نمیتواند همزمان در هر دوی آنها جنگ راه بیندازد. به ویژه که طبق استراتژی دفاع ملی ۲۰۱۸ به استاندارد «دو جنگ» پایان داده شد- و این تغییری است که توسط دولت بایدن پذیرفته شد.
این موضوع منجر به سومین و وجودیترین سؤال برای کلیت ارتش میشود. نقش نیروی زمینی در جنگ احتمالی آینده در اقیانوس آرام- گذشته از تامین لجستیک و دفاع هوایی- چه خواهد بود؟
نظر شما