فرهنگی که در لحظه لحظه سرافرازی این ملت نقش دارد و در صحنه صحنه این انقلاب حضوری برجسته دارد و مکتب بهشتی چون خونی تازه و جوشان در شریانهای پیکره حیات معنوی این نهضت حسینی جاری است و الحق بقای بهشتی مدیون مظلومیت اوست؛ همان مظلومیت که امام خمینی(ره) دربارهاش قریب به این مضمون فرمود: «چیزی که شهادت شهید بهشتی در برابر آن ناچیز است مظلومیت اوست.»
اگر گوش شنوایی باشد، مطئمناً میشنوند که شهید مظلوم بهشتی هنوز از ما میخواهد تا «عاشق خدا شویم» و دلیل میآورد که: «زندگی به عشق است؛ مسلمان، عاشق است؛ عاشق خداست». صدای محکم و پرصلابت مردی که راستقامت، جاودانه تاریخ خواهد ماند، چه روحنواز بود صدای مردی که از خدمت میگفت؛ مردی که شیفته خدمت بود، نه تشنه قدرت.
در حقیقت ما هنوز هم برای شهید بهشتی و یارانش به جز اظهار تأسف و تألم کار زیادی انجام ندادهایم و خطمشی آن بزرگوار کمتر بهعنوان سرمشق و سرلوحه کارمان مطرح بوده است. ما کمتر از بهشتی درس گرفتهایم و جملات بهیادماندنی او را کمتر در میدان عمل الگوی کار خود قرار دادهایم.
آنچه از شهید بهشتی بایستی میآموختیم فراوان است اما در میان اینهمه آموختنیها آنچه فقدانش محسوس است «صداقت» است. این بزرگوار سیاست را عبادت میدانست و آن را بهعنوان وظیفه سیاسی برای خود و هر فرد مسلمان تلقی میکرد و البته تأکید وافر داشت که ایفای وظیفه سیاسی غیر از سیاستبازی است: «سیاست ،عبادت است...
ایفای وظیفه سیاسی غیر از سیاستبازی است. سیاستبازی یعنی خودپرستی، یعنی مقامپرستی، یعنی سودپرستی، یعنی فدا کردن مصالح جامعه در راه مسائل شخصی، یعنی دروغزنی و دروغگویی».
ناگفته پیداست که بدون رعایت اصول و معیارها چه بسا در یک یا چند مرحله فرصتهای مناسبی برای تحقق برخی اهداف و برنامهها مهیا گردد، اما هنجارهای سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی تنها در چارچوب حفظ اصول و آرمانها و در درجه اول با تداوم حفظ هویت اسلامی انقلاب و نظام توسط وفاداران انقلاب تقویت خواهد شد.
در حقیقت چه در زمان حیات شهید مظلوم بهشتی و چه در حال حاضر با جریاناتی مواجهیم که سعی دارند چنین وانمود کنند که گویا عصر انقلاب، دوران کلام امام و دوران انقلاب بهسر آمده است و تاریخ مصرف چنین اندیشههایی سپری شده است.
برای خنثی کردن چنین تبلیغات مسمومی باید اندیشههای امام را یکبار دیگر برای نسل امروز و فردا مرور کنیم و به آنها نشان دهیم که حتی اندیشه دستپروردگان امام نیز امروز و فردا میتواند راهگشای ما باشد؛چرا که کلام حق تاریخ مصرف معینی ندارد.بهشتی معتقد بود و بارها با صراحت اعلام میکرد که «ما شیفتگان خدمتیم و نه تشنگان قدرت.»
چنین کلام متینی در واقع خطمشی روشنی را در پیش روی پیروان انقلاب و امام بهتصویر میکشد و منطقی است اگر بگوییم که تاریخ مصرف آن بهمرور زمان به پایان نمیرسد و فعالین سیاسی در همه ادوار باید در مقابل این اندیشه زانو بزنند و بدانند که در «عمل سیاسی» هم میتوان «عبادت» کرد.
فقدان دکتر بهشتی محسوس است و بنایی که او در حال ساختن آن بود به اتمام نرسیده است.
اگر وجود بهشتی از جامعه ما رختبربسته اما نکته مهم اینجاست که اندیشهها و راهبردهای نوین و اصیل بهیادگار مانده توسط ایشان، تنها راه پیش روی جامعه، مسئولین و سیاستگذاران ما برای تحقق اهداف متعالیه انقلاب اسلامی در دهه چهارم است و در این دهه میبایست با بررسی و مداقه جدی اندیشههای این شهید افق جدیدی از فعالیتها را پیش روی جوانان کشورمان باز نمود.