بابک بیات مرد 60ساله و متولد خانهای در جنوب شهر تهران نوزدهساله که بود، در اپرای تهران زیر نظر «اولین» و «ثمین» باغچهبان و کمی بعد نصرتالله زابلی، موسیقی کلاسیک را فرا گرفت. او پنج سال با این اپرا همکاری کرد و پس از آن با محمود دوشال- آهنگساز و رهبر اکستر جاز فولکلوریک- دوستی عمیقی یافت که به فراگیری جدیتر موسیقی و اشتیاق او به موسیقی ترانه منجر شد. پس از آن او به موسیقی فیلم علاقهمند شد و توانست با همکاری «واروژان» نخستین موسیقی فیلم را تجربه کند. «غریبه» نخستین فیلمی بود که او توانست برای تصاویر آن موسیقی بسازد. بلافاصله پس از آن بود که او به طور جدی وارد دنیای سینما شد.
موسیقی فیلمهای «شاید وقتی دیگر»، «مسافران»، «کشتی آنجلیکا»، «عروس»، «پردة آخر»، «دستهای آلوده»، «قرمز»، «دو زن» و... از کارهای پس از انقلاب او به شمار میآید. در حوزه تلویزیون ماندگاری «بابک بیات» با نوشتن موسیقی سریال «سلطان و شبان» به اوج خود رسید. سال69 نخستینبار بود که «بابک بیات» به خاطر ساختن موسیقی فیلم «عروس» سیمرغ بلورین را دریافت کرد و پس از آن در سال75 بار دیگر نام او از میان چهار کاندیدای دریافت جایزه سیمرغ بلورین، دو مرتبه اعلام شد.
بابک بیات مرد 60سالهای که هم اکنون در بستر بیماری به سر میبرد، همچنین توانست جایزه بهترین آهنگساز صدسالگی سینمای ایران را از آن خود کند. پدرش همواره میخواست او ورزشکار شود و به دانشگاه افسری بپیوندد و زندگی نظامی را در پیش بگیرد. بابک ولی موسیقی را دنبال کرد و به خاطرش جنگید.
پس از ازدواج با همسرش، فرزندی در خانه آنها متولد شد که او نامش را «مانی» نهاد. خاطره مانی هنوز در ذهن اوست؛ کودکی که دهسال بیشتر دوام نیاورد و به خاطر بیماری سرطان جان باخت. «بابک» آنقدر تحت تأثیر وضعیت فرزندش بود که پس از مرگ کودک 10سالهاش موسیقی «مانی» را نوشت. چهار سال پس از مرگ «مانی»، دو پسر و یک دختر، هدیهای بود که پروردگار برایشان فرستاد و بابک، نام فرزندانش را با شعر و موسیقی نواخت؛ «بامداد»، «باربد» و «غزل».
بیمارستان «ایرانمهر» با نام هنرمندان آمیخته است و هفته گذشته «بابک بیات» لباس آبی بر تن کرد و روی یک تخت در آن بیمارستان بستری شد. او به علت نارسایی «کبد» تحت معالجه قرار گرفت. پزشک معالج، حالش را وخیم دانست و دستور مراقبت شدید صادر شد. مرد متولد1325 بچهمحل اسفندیار منفردزاده است و فرامرز قریبیان و مسعود کیمیایی. خودش میگوید که از آن محل دو آهنگساز بیرون آمد: «من و اسفندیار».
منفردزاده را دوست دارد و با کیمیایی هم چند باری همکاری کرده؛ از همان وقتی که دیگر منفردزاده با کیمیایی کار نکرد.
کارهای بیات بخشی از خاطرات شنیداری نسلهای مختلف است. از «خروس زری، پیرهن پری» که او در شو شتری برای بچهها ساخته که حتی بزرگترها هم دوستش دارند تا «سلطان و شبان» که ملودیاش هنوز هم در ذهن خیلیها مانده است.
بابک بیات حالا روی تخت بیمارستان به قاب عکسی فکر میکند که تصویر فرزندش در پسزمینه قرمز آن قرار گرفته است.