همشهری آنلاین_ فاطمه عسگری نیا:کنار جاده ایستاد. جاده پر از گرد و غبار کاروان خودروهای همراه رئیس جمهور بود اما پیرزن با چارقد سیاهش از دید رئیس جمهور دور نماند و دستور توقف داد.
پیرزن: آقای رئیس جمهور!
رئیسی: جانم مادر...
پیرزن: یک نامه دارم میدم بهت.
رئیسی: نامهات رو بده به من.
محافظ: حاج آقا! نامهاش رو میگیریم ما؛ چشم.
رئیسی (خطاب به محافظش) : نامهاش رو به خودم بدهید!
پیرزن (در حالی که نامهاش را به دست رئیس جمهور میدهد) : دردت به سرم. من دو تا بچهی فلج دارم، تو این بیابونام...
رئیسی: من نامهات رو پیگیری میکنم...
پیرزن: سِیل کن! من بیبیگل سلیمانیام... یه کمکی به من بکن...
رئیسی: حتماً؛ این که نوشتی رو من پیگیری میکنم.
بی بی گل با گفتن «دردت به جونم» رئیس جمهور جمهور را بدرقه کرد. رئیسی پس از خواندن نامهی پیرزن کوهرنگی و بررسی درخواست او در همان مسیر برگشت، دستورات لازم را برای حل مشکل بیبیگل صادر کرد و این آغازی برای پایان دادن به بیخانمانی او و دختر ۳۷ سالهاش بود
. مشکل پیرزن کوهرنگی با «اکبر نیکزاد» رئیس بنیاد مسکن مطرح و مقرر شد این بنیاد ساخت مسکن برای پیرزن کوهرنگی را آغاز کند و مرکز ارتباطات مردمی دولت هم تأمین وسایل کامل منزل بیبیگل را تقبّل کرد.
البته رئیس جمهور شهید آن روز حواسش به دخترک معلول پیرزن هم بود و دستور داد تمام هزینه های درمانی این دختر توسط مسئولان ذیربط تامین شود.
خلاصه این که خانه بی بی گل بعد از یک سال ساخته شد و او در سفر بعدی رئیس جمهور باردیگر برای تشکر به استقبال رئیسی رفت و با خوشحالی گفت هم خانه خودش ساخته شد هم ۳۷ همسایه او در روستا.
شب وقوع حادثه برای بالگرد رئیس جمهور باردیگر بی بی گل در فضای مجازی خبرساز شد این بار با بی تابی هایش برای آقای رئیس جمهور و گریه و زاری برای سلامتی او. تائید خبر شهادت رئیس جمهور و تیم همراه شاید تلخ ترین خبر برای بی بی گل بود. خبری که باعث شد او با شنیدنش خون بگرید.
نظر شما