این نتیجه، زنگ خطر را در کل اروپا به صدا درآورده است. بعضی این وضعیت جدید را نتیجه بحران مالی و اقتصادی جهان و ناامیدی مردم اروپا از احزاب سنتی و حاکم خود میدانند. اما علت هر چه که باشد اکنون اروپا با شرایط جدیدی روبهرو شده که البته با مقاومت احزاب و دولتها همراه شدهاست.
پارلمان اروپا ساختار جالبی دارد. در این نهاد بهمنظور تشویق هماهنگی در اروپا که شعار و انگیزه اصلی تشکیل اتحادیه اروپا هم هست، نوعی تقسیمبندی ایدئولوژیک حاکم است نه تقسیمبندی ملیتی. به این ترتیب لیبرالهای فرانسه با لیبرالهای اسلونی همنشین میشوند و حزب سبز بلژیک با حزب سبز لتونی نشست وبرخاست میکند و با احزاب قومی خود ارتباطی ندارد.
بزرگترین بلوک در پارلمان اروپا، حزب راست میانه، دومین بلوک سوسیالیستها و سومین بلوک به افرادی تعلق دارد که نمیخواهند جزو هیچ بلوکی باشند. اما در نتیجه انتخابات اخیر پارلمان اروپا، حزب گروچو مارکسیست دیگران با سه برابرافزایش اعضا، کمتر از 100کرسی در پارلمان اروپا را نصیب خود کرد. بنابراین اگر حزب گروچو مارکسیست دیگران، دمکراتهای اروپایی یا حزب چپ نوردیک، لیبرال، سوسیالست و سبز محسوب نمیشوند، پس چه چیزی هستند؟
اعضای بلوکهایی که به هیچ بلوکی تعلق ندارند شامل یک عضو حزب فنلاندیهای واقعی، یک عضو حزب ملی اسلواک، 2 عضو حزب ملی انگلیس، 2عضو حزب آزادی اتریش، 2 عضو Vlaams Belang، حزب منافع فنلاند، 2 عضو حزب اتحادیه مدنی(در واقع شاخه فرعی ملی گراهای لتونی برای حزب آزادی و سرزمین پدری است) 3 عضو جبهه ملی فرانسه، 3 عضو حزب جوبیک، حزب ملی گرایان مجارستان و 3 عضو حزب رومانیای کبیر هستند.
اکنون تصویر بلوکی که 100 کرسی در پارلمان اروپا به دست آورده مشخص است. اما از این به بعد فعالیت پارلمان اروپا دقیقا آن طور که پیشبینی شده نخواهد بود.
طبل جنگ دیگر به صدا در نمیآید و پرچمهای مبارزه در پارلمان و فدراسیون جهانی جمع شده است.
یکی از احزاب ملی جدید در پارلمان اروپا حزب آتاکا است که از کلمهای بلغارستانی به معنای به جلو حرکت کن و بدون هدف حدس بزن ریشه گرفتهاست. بهطور خلاصه میتوان نام این حزب را حزب حمله گذاشت. سال گذشته از ادغام حزب میهن پرست ملی بلغارستان، اتحادیه نیروهای میهن پرستانه و جنبش ملی برای رهایی سرزمین پدری حزب حمله تشکیل شد که توانست 13 درصد از آراء را در انتخابات اخیر پارلمان اروپا در بلغارستان کسب کند.
همانند حزب حمله، بسیاری از احزاب زنده که به صحنه سیاسی پیوستند، به نمادها و آرمهای حزبیای توجه دارند که بهطور معناداری تصویر صلیب شکسته (نماد آلمان نازی) را مجسم میکند و دندانههای صلیب را در جهتهای مختلف خم میکند تا قابلیت انکارکردن را حفظ کند.پس از این موارد، احزاب نقاط مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و همکاران آنها در بلوکهایی هستند که به هیچ بلوکی تعلق ندارند.
حزب ملی اسلواکی از همجنسبازان نفرت دارد، در حالی که کریستینا موراوی، خانم آراسته با موهای بلوند عضو حزب جوبیک که هماکنون در پارلمان اروپا انتخاب شده است، برنده سابق جایزه فردی مرکوری به خاطر بالا بردن آگاهیهای مردم در زمینه ایدز بودهاست. دکتر موراوی یکشنبه گذشته در سخنرانیای بعد از اعلام نتایج انتخابات فقط کم بود که از پشت میز بلند شود و فریاد بزند:ما قهرمان هستیم.
دکتر موراوی یک فعال حقوق بشر است و در حقیقت نماینده سابق کمیته حقوق زنان در سازمان ملل محسوب میشود.هنوز مشخص نیست که آیا هر یک از اعضای حزب آزادی اتریش برنده جایزه فردی مرکوری شدهاند یا خیر اما یورگ هایدر رهبر آن حزب 8ماه پیش هنگامی که از کافه همجنس بازان در کلاگنفورت خارج میشد، در اثر سانحه تصادف و چپ شدن ماشین فولکس واگناش، جان خود را را از دست داد.
روزنامه دیلی میل، در گزارش خود اعلام کرد، وی هرگز به همراه مردانی که همکار او محسوب میشدند در تظاهرات و وقایع محلی شرکت نمیکرد تا به چهره حزب خود کمک کند. در انتخابات پارلمان اروپا در اتریش، 2 حزب که با قوانین مهاجرت آشکارا مخالف هستند، 18 درصد از آرا را به دست آوردند. با این وجود، در بریتانیا رای نو ملیگرایان میان حزب ملی و حزب مستقل انگلیس تقسیم شد که طرفدار خروج این کشور از اتحادیه اروپا هستند و توانستند با کسب 17درصد از آراء و سوق دادن حزب کارگر گوردون براون، نخستوزیر انگلیس به سوی مقام سوم، 13عضو پارلمان اروپا را انتخاب کنند.
کسب 2کرسی توسط حزب ملی انگلیس نشاندهنده نخستین پیروزی در انتخابات ملی توسط حزب فاشیست بریتانیا است، با این وجود در مورد این کلمه باید توضیح داده شود. 70سال پیش، تحت ریاست سراوسؤالد موزلی، رهبری که جذبه وی بیشتر از نیک گریفین رهبر حزب ملی انگلیس بود، اتحادیه فاشیستهای انگلیس هرگز نتوانست یک عضو شورای محلی جدا انتخاب کند.
بنابراین اعضای هیات انتخابات انگلیس در این ماه پلهای پشت سر خود را خراب کردند. بهمدت 40 سال، نخبگان سیاسی لندن که اروپا را دوست داشتند، تلاش کردند بر تودههای مردم هویت اروپایی را تحمیل کنند و با فروتنی و مهربانی به مردم انگلیس اطمینان دهند که آنها در حقیقت اروپایی هستند و اینکه انگلیسیها بسیار کوته بین و آنقدر ناآگاه هستند که هویت اروپایی را درک نمیکنند.بنابراین موضوع متناقضی بهوجود آمد:در مخالفت با اروپا، اعضای هیات انتخابات انگلیس هرگز گرایش زیادی به سوی اروپا نداشتند.انگلیسیها سرانجام این برنامه را درک کردند و همانند اروپاییهای غیربریتانیایی به فاشیستها رای دادند.
در بحران کنونی اقتصاد جهان، نسبت به آمریکای شمالی، اروپا لطمه زیادی خورده است.برای مثال، بیکاری در اسپانیا بالای 17 درصد است. از نظر اریک هابس باون، تاریخشناس مارکسیست، بحران کاپیتالیسم بزرگترین واقعه از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشود. اما اگر این یک بحران کاپیتالیسمیاست، چرا جریان اصلی چپ اروپا پیروز از هیات انتخابات بیرون آمد و این اتفاق در مورد جناح راست اروپا نیفتاد؟رای دهندگان به جای روی آوردن به احزاب سوسیالیست، شانش پیروزی نوملی گراها را افزایش دادند. بسیاری از این گروهها از نظر اقتصادی، از سیاست حمایت از صنایع داخلی حمایت میکنند و در برخی موارد بیشتر به جناح چپ تعلق دارند تا اینکه به حزب کارگر انگلیس وابسته باشند اما این گروهها همچنین از نظر فرهنگی نیز طرفدار حمایت از صنایع داخلی هستند.
در انتخابات اخیر پارلمان اروپا احزاب اصلی و جریانهای همیشگی حاکم در کشورهای اروپایی به حاشیه رانده شدند و طبقه نوملیگرایان قدرت گرفتند. در گذشته، طبقه سیاسی پارلمان اروپا به خاطر اینکه روند محبوبیت نو ملیگرایان را زیر یک عدد دو رقمی نگاه داشته بودند، بهخود تبریک میگفتند. این احزاب حتی از جامعه اروپا هم حذف شدند. اما اکنون دوباره قدرت خواهند گرفت.
مسائل در چرخه بعدی انتخابات اروپا بهتر نخواهد شد.در کنار اعترافهایی که از پیروزی
نو ملیگراها وحشت دارند، هماکنون مذاکرات برای تعطیل کردن این احزاب با استفاده از سیستم قانونی وجود دارد (همانطور که در بلژیک اتفاق افتاد) یا اینکه از اختصاص بودجه عمومی به آنها خودداری کنند.بر اندازی دمکراسی برای سرکوب نو ملیگراها، حرکت زیرکانهای محسوب نمیشود. اما اگر طبقه سیاسی هوشیار باشد، در این وضعیت گرفتار نخواهد شد. این مشکل در اروپا یک حاشیه دیوانهوار نخواهد بود اما یک جریان اصلی دیوانه وجود دارد که خود را با رای دهندگانش هر چه بیشتر بیگانه کرده است.
مکلینز