حالوتس صراحتا گفت که جنگ علیه لبنان از قبل برنامهریزی شده بود و حملات هوایی به لبنان به خاطر اقدام حزبالله در اسیر گرفتن سربازان اسرائیلی نبود و ما اهداف دیگری را دنبال میکردیم.انتظار نمیرود که رهبران لبنانی و عربی که در تجاوز به لبنان شریک بوده و چتر حمایتی برای اسرائیل فراهم کرده بودند، اکنون در برابر اظهارات حالوتس سخنی بگویند.
با این حال سخنان حالوتس به اصل ایده جنگ بازمیگردد و جایگاه خود را در داخل مؤسسات اسرائیلی پیدا میکند. برداشت و نتیجهگیری کنونی حاکی از این است که تفکرات شیطانی در اسرائیل خود را آماده سومین تجاوز به لبنان میکنند. این جنگ سناریویی سیاه و شیطانی دارد ولی هنوز هیچکس نوع ابرهایی که بر فراز فلسطین اشغالی تشکیل میشوند را نمیداند.
با مراجعه به ابزارهای اسرائیل در جنگ، از زمان خاتمه جنگ در 14 آگوست 2006 میتوانیم ببینیم که سرفصل جنگ جدید اسرائیل علیه لبنان از طریق تکیه بر حجم بیسابقه آتش است تا بدین ترتیب حرکت مقاومت را فلج کرده و مردم را در محاصره قرار داده و در کنار آن زیرساختهای دولتی را فلج کرده و با هر چه در اختیار دارد به مبارزه با سربازان مقاومت بپردازد.
برای اینکه چنین جنگی یک جنگ کور نباشد، فعالیت امنیتی اسرائیل بهگونهای است کهبه خوبی میبینیم دشمن از رسیدن به نقطه شروع جنگ بدون آنکه تمهیدات آن کامل نشده باشد، نگران است. تمامی اهدافی که برای این جنگ تعیین شده، اهدافی اساسی در مواجهه با مقاومت فرض میشود و شامل امور زیر است:
1- دستیابی به دایره رهبران تصمیمگیرنده در حزبالله با هدف ضربهزدن به آن و تعطیل کردن و تبدیل این گروه رهبری به یک گروه بدون تولید، تا در نتیجه رهبری مقاومت به شکل کامل فلج شده و قدرت کنترل را نداشته باشد.
2- دستیابی به نیروی موشکی حزبالله که اسرائیلیها مدعی هستند از نظر کمی و کیفی بسیار قدرتمندتر از گذشته شده است. باید توجه داشت که هر چه در رسانههای اسرائیلی گفته میشود هنوز بر این مبناست که در نخستین روز جنگ بیشتر زیرساختهای موشکی حزبالله از بین رفت.
3- محاصره گروههای مقاومت در مناطق مختلف با استفاده از ایجاد کمربند آتشین و با تکیه بر بمباران جنونآمیز و نفوذ زمینی ارتش اسرائیل
4- وارد آوردن ضربه مهلک، سریع و پی در پی به زیربناهای شهری و لجستیکی دولت لبنان، بهگونهای کاملا متفاوت نسبت به سال 2006 که به این ترتیب نوعی توافق در میان رهبران لبنانی بر فشار آوردن به حزبالله ایجاد میشود تا در پی این فشار، مقاومت مجبور شود تا پرچم سفید را بالا ببرد.
5- دست زدن به عملیات نظامی فشرده در مرزهای لبنان و سوریه و بلکه داخل خاک سوریه با هدف قطع کردن راههای کمکرسانی از سوریه به لبنان و حتی ضربه زدن به جبهه داخلی سوریه که اسرائیل آن را «انبار حزبالله» میداند.
6- افزایش فعالیتهای اطلاعاتی نظامی و تلاش برای کشف موقعیت فرماندهان مقاومت برای ترور سریع آنها. در این زمینه اسرائیل به بانک اطلاعاتی خود که از طریق جاسوسان به دست آورده، تکیه میکند.
اگر رهبران مقاومت از چنین سناریویی آگاه باشند، ممکن است پاسخهای کافی برای هر بند آن داشته باشند. سؤال اصلی اکنون در مورد روش آمادهسازی مردمی، احزاب و سیاستمداران است. آیا باید به صدور چند بیانیه و هشدار اکتفا کرده و یا در لحظه مواجهه، جانب بیطرفی را رعایت کرد یا اینکه برخی طرفهای منطقهای و داخلی خود را آماده میکنند تا نقشی اساسی در این چنین جنگی ایفا کنند؟
ابراهیم الامین - الاخبار