موقع سلام و علیک و رفتوآمد با او چه فکرهایی در موردش میکنید؟ اگر زیاد در دستشویی بماند به او شک نمیکنید؟حتی اگر بشنوید او در حال ترککردن است چطور؟ اگر چیزی از خانهتان گم شود به اولین نفری که شک میکنید چه کسی است؟
همه این فکر و خیالهایی که دست از سر شما برنمیدارد ناشی از تلقی جرمانگارانه جامعه از مواد مخدر و معتاد است.
با وجود اینکه سالهاست مسئولان و غیرمسئولان کارشناس مسائل مواد مخدر تلاش میکنند که معتاد را به عنوان یک بیمار معرفی کنند باز هم تلقی ما از یک فرد معتاد تغییر نکرده است. زمان زیادی از روزهایی که پزشک معالج یک معتاد یکی از متهمان پرونده اعتیاد بود میگذرد اما نگاه مردم- با وجود تلاشهایی که معتادان ترک کرده و مسئولان و کارشناسان کردهاند- به پدیده معتاد و مواد مخدر تغییر نکرده است.
تجارب معتادان از پزشکیشدن اعتیاد نشان میدهد بهرغم تجربه اعتیاد به مثابه یک پدیده پزشکی شده در عرصه نهادهای پزشکی توسط افراد معتاد و تمایل آنها به تلقی خود به عنوان بیمار، تلقی عمومی از اعتیاد به عنوان «رفتار انحرافآمیز» رویکرد پزشکی را حمایت نمیکند.
در تحقیقی که برای مرکز تحقیقات علوم انسانی سلامت دانشگاه علوم پزشکی اصفهان توسط دکتر محمود کیوانآرا، دکتر مسعود کیانپور و دکتر مهدی ژیانپور انجام شده است به تقابل این دو دیدگاه بیمارانگار و مجرمانگار نسبت به معتادان پرداخته شده است. این افراد با معتادانی که به یک مرکز درمانی «اجتماعمدار» بهزیستی اصفهان مراجعه کرده بودند مصاحبه عمقی کردهاند.
پزشکیشدن اعتیاد فرصت جدیدی برای افراد معتاد فراهم کرده است تا آنها بتوانند با استفاده از خدمات پزشکی، تغییری در وضعیت خود پدید آورند و از تبعات به شدت بدنامکننده آن کمتر صدمه ببینند. البته پزشکیشدن فقط مختص اعتیاد نیست و خیلی از رفتارهای انحرافی، غیرقانونی و حتی به مثابه جرم نیز با تغییر عنوان مجرمانه به بیماری امکان کنترل و درمان را یافتهاند.
پزشکیشدن اعتیاد در این مطالعه کیفی در 3 عرصه تجربه فرد از اعتیاد، تجربه فرد از نگرش نهادهای بهداشتی- درمانی به اعتیاد و تجربه فرد از نگرش جامعه به اعتیاد مورد بررسی قرار داده شده است.
من بیمارم
یافتههای این پژوهش در بخش تجربه فرد از اعتیاد نشان میدهد که این دسته از افراد اصولا خود را متفاوت از بقیه میدانند. این تفاوت شامل طیف گسترده افسردگی تا داشتن غرور کاذب میشود.
کد تفسیری «تجربه فرد از اعتیاد» در این تحقیق مشتملبر «زمینههای پزشکی اعتیاد» و پیامدهای پزشکی اعتیاد است. در حقیقت اعتقاد افراد معتاد بر این است که اعتیاد یک نوع بیماری است چرا که باعث ایجاد برخی بیماریها و اختلالات و پیامدهای جسمی، روانی و رفتاری میشود.
اکثر مصاحبهشوندهها با جمعبندی بیماریهای روانی- ذهنی زیر عنوان افسردگی آن را زمینهساز اعتیاد میدانند. یکی از این افراد معتاد میگوید: «کسی معتاد میشه که اول افسردگی پیدا کنه، بعد معتاد میشه».عدهای دیگر معتقدند که با دیگران فرق میکنند؛ یعنی «وجود تفاوتهای روانشناختی و شخصیتی». افراد مصاحبهشونده قائل به ارتباط برخی وجوه خلقی و مولفههای شخصیتی با اعتیاد نظیر «احساساتی و عاطفیبودن»، «پرخاشگری»، «انزواطلبی»، «لوسبودن و نازپروردگی» و «داشتن غرور کاذب» هستند.
پزشکان و اعتیاد
کد تبیینی «بیماریانگاری نهادی اعتیاد» از کدهای تفصیلی «پزشکیشدن درمان اعتیاد» و «مشکلات درمان پزشکی اعتیاد» به وجود آمده است. براین اساس تجربه افراد مصاحبهشونده از سازوکارهای ایجادشده جهت «ترک جسمی به کمک دارو»، «ترک ذهنی به کمک رواندرمانی» و «اصلاح رفتار و محیط»، حاکی از «پزشکیشدن درمان اعتیاد» است.
مصاحبهشوندگان با اذعان به اینکه «به هر حال اینجا خیلی راحتتر از آن چیزی که فکر میکردم، ترک کردم»، روش پزشکی را در جلوگیری از عود مجدد موثر دانسته («تا قبل از اینکه بخوام بیام با TC آشنا بشم، بحث رواندرمانی و دارویی و اینها، نه من، هر کدام دیگر از بچهها شاید یه چیزی حدود 20بار سابقه ترک داشتیم») و اعتقاد دارند: «...اینجا به ما میگن آقا شما آدمای بیشخصیت و له نبودین، این همه چیزای خوب داشتین ولی یادتون رفته به مرور زمان.
هی یکییکی یادتون رفته، گذاشتینشون کنار تا معتاد شدید، ما فقط یادتون مییاریم. اینه که به ما این حس برتریجویی رو میده.» از طرف دیگر، یافتهها در سطح توصیفی حاکی از آن است که هزینه بالای درمان در مراکز خصوصی، ظرفیت پایین مراکز دولتی، عدمتوجه به شرایطی چون بیکاری و تاهل در مراکز درمان اقامتی و مقررات دست و پاگیر باعث انصراف برخی از معتادان از انتخاب شیوههای پزشکی و نیمهکاره ماندن فرایند درمان میشود.
یکی از مشارکتکنندگان با اشاره به مشکلات مراکز اقامتی میگوید: «رفتم اونجا، دیدم با زندان هیچ فرقی نمیکنه، منم که زن و بچه دارم... برگشتم.» آنها همچنین از کمبود دارو و دریافت کمتر از میزان تجویزشده پس از ترخیص و نیز به کارگیری نیروهای غیرمتخصص در مراکز درمان اعتیاد به عنوان دیگر «مشکلات نظام درمان اعتیاد» نام میبرند. براساس یافتههای این تحقیق، درمان پزشکی اعتیاد تبعاتی برای این افراد به همراه داشته است. براین اساس از اعتیاد به داروها و استفاده از آنها به جای مواد مخدر، تاثیر مخرب برخی از داروها بر اندامها و رفتارهای بدن و اعتیاد به حضور در مراکز درمانی به عنوان «پیامدهای درمان پزشکی اعتیاد» یاد شده است.
جرمانگاری اجتماعی اعتیاد
جمعبندی یافتهها در عرصه سوم که مبتنی بر تجارب افراد معتاد از نگرش جامعه به اعتیاد است نشاندهنده «جرمانگاری اجتماعی اعتیاد» است. این کد تبیینی از کدهای تفسیری «تبعات حقوقی نگرش بزهکارانه به اعتیاد»، «تبعات اجتماعی نگرش بزهکارانه به اعتیاد» و «بدنامی» ایجاد شده است. تجارب مصاحبهشوندگان نشان میدهد تبعاتی چون اخراج از محل تحصیل، کار و گروههای مختلف، طرد، انزوا و قطع روابط اجتماعی، توهین، تحقیر و برچسبهای آزاردهندهای چون «بیغیرت»، «جذامی»، «انگل» و شرایطی مثل «... همه طردت میکنن، همه به عنوان یه معضل اجتماعی و یه کسی که از جامعه حذف شده به تو نگاه میکنن...»در جامعه مورد مطالعه وجود دارد.
همچنین، تجربه افراد از متهم شدن به جرایمی چون دزدی، دستگیری و برخورد غیرمحترمانه توسط نیرویانتظامی، نبود شرایط دادرسی عادلانه و نادیده گرفتن حقوق قضائی در موارد مختلف از تبعات حقوقی نگرش بزهکارانه به اعتیاد است. این نگرش در جامعه مورد مطالعه چنان است که اگر«... تو محله دزدی بشه همه میگن کدوم همسایههاتون معتادند، چون معتاد وقتی کم بیاره دزدی میکنه...» و حتی با شدت بیشتر اعتیاد به مثابه نوعی جرم و بزه خطرناک مشمول این حکم اجتماعی میشود که «... میگن بابا اینو اصلا باید اعدامش کنن...». اعتیاد به موادمخدر و افیونی همیشه یک «مشکل اجتماعی» بوده است.
پزشکی شدن اعتیاد از آن جهت اهمیت دارد که فرایند پزشکی شدن و رویکرد پزشکی به عنوان نقطه انفصال 2 وضعیت «پزشکی شده» و «پیشا پزشکی شده» سبب نوعی ناپیوستگی تاریخی در الگوهای اجتماعی مواجهه با اعتیاد شده است. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که این ناپیوستگی، باعث نوعی تباین درتجربه افراد مورد مطالعه شده است. تضادی که ناشی از عدم گذر کامل از الگوهای پیشاپزشکی به الگوی پزشکی است. درحقیقت استقبال درک شدنی افراد معتاد از پزشکی شدن که متاثر از پزشکی شدن اعتیاد در سطح نظری و نهادی (نهادهای پزشکی) است با عدم حمایت اجتماعی روبهرو است. براساس نتایج این مطالعه، عدم پذیرش الگوی پزشکی مواجهه با اعتیاد از سوی دیگر نهاد درگیر، یعنی سیستم قضائی و نظام حقوقی با این عدم تایید اجتماعی بستگی نزدیکی دارد.
در مقایسه و جمعبندی تجاربی که در3 عرصه یاد شده در سطوح مختلف دستهبندی شده است با 2 وضعیت متفاوت روبهرو هستیم در حقیقت تجربه فرد از اعتیاد و تجربه فرد از رویکرد نهادهای پزشکی به اعتیاد حاکی از پزشکی شدن اعتیاد است، در حالی که از منظر تجربه فرد از رویکرد جامعه به اعتیاد، در چارچوب الگوهای اخلاقی و مجرمانه، اعتیاد به مثابه نوعی انحراف و بزه درک میشود.
این تباین در تجربه اعتیاد، از جهت کارکرد پزشکی شدن، قابل بررسی است. استقبال معتادین از بیماری انگاری اعتیاد- چنانکه یافتههای این تحقیق نیز آن را تایید میکند- میتواند ناشی از خواست آنها جهت کسب منفعت ثانویه باشد به عبارت دیگر، پزشکی شدن اعتیاد از آنجا که به افراد معتاد اجازه میدهد تا وضعیت خویش را به عنوان بیمار تعریف کنند و از حقوق مترتب بر پایگاه بیمار که ناشی از «نقش بیماری» است، بهره ببرند فرایندی مثبت و خواستنی برای این دسته از افراد است.
این باور که در جامعه مورد مطالعه با تجربه فرد از ایجاد تمهیداتی در نهادها و سازمانهای پزشکی- اگرچه همراه با نقایص و مشکلاتی- مورد تایید واقع میشود، باوری عمومی نیست. به عبارت دقیقتر، از یک سو مشارکتکنندگان، نه تنها اعتیاد خویش را در رابطه نزدیکی با برخی مولفههای شخصیتی و اختلالات روانی- ذهنی تجربه میکنند- تجربهای که توسط مطالعات قبلی در این زمینه تایید میشود- بلکه پزشکی شدن درمان اعتیادشان را نیز تجربه کردهاند.