از جمله آثاری از این دست میتوان به رستم و سهراب، بیژن و منیژه، هفتخوان رستم و... اشاره کرد. در تمامی این نمایشها موسیقی حضوری بسیار قوی دارد تا بدانجا که برخی، آثار او را از تئاتر و قالبهای مرسومش دور میدانند. البته خود صابری نیز به نوعی بر این گفته صحه گذاشته و اعلام کرده است این آثار و بهخصوص آخرین کار او یعنی هفتخوان رستم، تلاشی است برای تعریف اپرای ملی. در این باره با او به گفتوگو نشستهایم:
- خانم صابری کارهای 15 یا 20سال اخیر شما سمتوسوی خاصی گرفته و در محتوا و ساختار از روش کم و بیش یکسانی پیروی میکند. آیا این اتفاق نتیجه علاقهمندیهای شماست؟
یک هنرمند هرگز به پایان نمیرسد و باید همواره تجربههای جدیدی داشته باشد. من لااقل در مورد خودم این اعتقاد را دارم که همواره یک طلبهام و باید یاد بگیرم و در کارهایم رو به جلو پیش بروم و شگردهای تازهتری را پیدا و اجرا کنم. در نمایش هفتخوان رستم که در ادامه کارهایی است که در 20 سال گذشته انجام دادهام، از نظر تکنیک به قوامی رسیدهام که تا حدودی انتظار مرا برای آنچه بهدنبالش بودهام برآورده میکند. چون امروزی فکر میکنم از
ویدئو پروژکشن که ابزاری قوی در دست بشر امروز است بهره گرفتهام. برای حل مسائل مربوط به فضاسازیها و حذر از دکورهای سنگین که هم هزینه بالایی داشت و هم در تالاری که در آن واحد چندین برنامه را برگزار میکند، کارایی نداشت، ویدئو پروژکشن بهترین گزینه بود ضمن اینکه به ما این فرصت را میداد که بارمان را سبک ببندیم. در این صورت اگر قرار باشد نمایش را در کشور دیگری برگزار کنیم در قید و اسارت ابزاری نخواهیم بود که حملونقل آنها حتی گاه غیرممکن است.
در این نمایش علاوه بر تکنیک ویدئوپروژکشن، شعر، موسیقی و حرکت توامان با هم عمل میکنند و مجموعه این عوامل به نمایشنامه هفتخوان رستم شکل میدهد و از این منظر در ادامه کارهای اخیرم قرار میگیرد اما هدف من از این کارها و بهخصوص همین نمایش، جلب توجه مسئولان فرهنگی کشور برای راهاندازی اپرای ملی است. این کارها قدمهای اولیه در این راه است ولی نمیتوانم با دست خالی این برنامه را به سرانجام برسانم چرا که راهاندازی اپرای ملی نیازمند برنامهریزی و سازماندهی بسیار قوی و دقیق است.
چنین اثری نیاز به ارکستر قوی، خوانندههای پرقدرت و کرال توانا دارد که اگر همه اینها میسر شود ما به اپرای حماسی مطلوب برای کشورمان دست پیدا کردهایم. من در این باره تلاشم را میکنم و راه را هم نشان میدهم اما من یک نفر هستم و به اندازه یک نفر میتوانم از امکانات موجود در این باره بهره بگیرم. ما منابع بسیار غنی در اختیار داریم برای اینکه اپرای ملی کشورمان را راهاندازی و با بزرگترین اپراهای دنیا برابری کنیم. متونی که شاهنامه در اختیارمان میگذارد کاملا این قابلیت را دارد و فقط میماند همت و تلاش هنرمندان. در این صورت دیگر نباید نگران باشیم که عدهای از تاریخ و فرهنگمان سوء استفاده کنند و با خلط مبحث، غرور ملی و فرهنگمان را جریحهدار کنند.
هیچکس بهتر از خود ما نمیتواند تاریخ و فرهنگ و داشتههای ملی ما را به نمایش بگذارد و از آن دفاع کند؛ پس باید در این زمینه امکانات بالقوه را به فعل برسانیم و به خودباوری در عمل برسیم. خودباوری کلمه نیست، نتیجه عمل است و برای عملکردن باید سرمایهگذاری کرد، تلاش کرد، اندیشید و فرصتهای متعدد را فراهم ساخت.
- شما از همان 20سال پیش که داستانهای شاهنامه را در دست گرفتید به اپرای حماسی ملی میاندیشید؟
همیشه این وسوسه در من بوده که از شعر بهعنوان متنی پرقدرت برای نمایش بهره بگیرم چون قدرتی که شعر دارد، نثر ندارد؛ موسیقی هم همین طور. ترکیب شعر و موسیقی تاثیری جادویی دارد و این وسوسه باعث شد در نهایت به اپرای ملی بیندیشم. من از همان کودکی که به تماشای تعزیه میرفتم تحتتأثیر قرار میگرفتم و معتقدم تعزیه، اپرای مذهبی کشور ماست که همه عواملش بهدرستی در کنار هم عمل میکنند. تمام مولفههایی که شالوده یک اپرا را میسازد در تعزیه وجود دارد اما تعزیه مختص متون مذهبی ماست ما میتوانیم با الهام از تعزیه بهعنوان یکی از شاخصترین پدیدههای نمایشی کشورمان به اپرای حماسی برسیم.
- اپرای حماسی مد نظر شما با چه مولفههایی شکل میگیرد و تداومش نیازمند چه زیرساختهایی است؟
اپرای حماسی باید به جایگاهی نظیر آنچه ارکستر سمفونیک کشور یا ارکستر ملی دارند دست پیدا کند. پایه و اساس اپرای حماسی و ملی ما موسیقی و شعر است مانند همه اپراهای دنیا. ما برای شکلگیری این اپرا مواد اولیه را در اختیار داریم. فردوسی اشعار حماسی ارزشمندی در این باره برایمان به ارث گذاشته و در زمینه موسیقی نیز به اندازه کافی توانا هستیم. بنابراین فقط میماند که دستمان را دراز و این مرواریدها را صید کنیم. ممکن است بسیاری از کارگردانها به واسطه علاقه و نوع کاری که ارائه میکنند به این سمت نیایند اما ما باید کارگردانهایی داشته باشیم که وارد این عرصه شوند و با تولید چنین آثاری به آن هویت مستقل ببخشند.
پایهریزی اپرای ملی و حماسی نیازمند کارگردانانی علاقهمند و سختکوش است که برای آن زحمت بکشند و آن را جا بیندازند و بتوانند توجه مدیران و مسئولان تئاتر و موسیقی را هم جلب کنند تا به جایی برسیم که ضرورت این اپرا شناخته شود. اشعار حماسی و عرفانی کشور ما از غنیترین آثار دنیا هستند چرا از آنها بهره نگیریم؟ آیا استفاده از این میراث بزرگ برای زندهکردن نام ایران و هنر ایرانی ضرورت ندارد؟ یکی از راههای بهرهمندی از گنجینههای ارزشمند ادبی و موسیقایی کشورمان، اپراست؛ پس باید برای راهاندازی آن تلاش کرد و حرف ایران و ایرانی را به گوش دنیا رساند.
فردوسی، حافظ و سعدی اسطورههای اندیشه ملی ما هستند و هر بخشی از باورهای ما از این بزرگان وام گرفته شده است. باید آثار این بزرگان را در قالبهای مختلف پرداخت و به شیوههای گوناگون به نمایش گذاشت.
- برای اجرای این نوع اپرا در زمینه امکانات کمبود نداریم؟
خوشبختانه در دورهای زندگی میکنیم، که تکنولوژیامکانات وسیعی در اختیارمان قرار میدهد. شاید ساختن اپرایی که مثلا با مجلس بزم شروع میشود و بعد وارد داستان و ماجراهای متعدد میشود، چندان ساده نباشد اما امکاناتی نظیر ویدئوپروژکشن که من از آن بهره گرفتهام خیلی جاها مشکل کارگردانان را حل میکند و به آنها امکان ایجاد خلاقیت در اثرشان را میدهد. حتما روشها و امکانات دیگری هم هست که بشود از آنها بهره گرفت.
- فکر میکنید با توجه به شرایط امروز تئاتر ما چقدر ممکن است این شیوه با اقبال هنرمندان تئاتر مواجه شود؟
اگر پایههای این هنر ریخته شود و حمایتهای لازم صورت بگیرد حتما هنرمندان هم به این سمت کشیده خواهند شد. تعداد کسانی که در زمینه تئاتر، موسیقی و موسیقی تئاتر فعالیت میکنند، کم نیست؛ میشود از این افراد بهترین بهره را برد و اگر هنرمندان به این سمت کشیده شوند خیلی زود ما شاهد شکلگیری اپرای ملی و حماسی کشورمان خواهیم بود چون دستمایهاش فراهم است؛ فقط باید برایش ساختار تعریف کرد که این کار هم از کارگردانان ما ساخته است؛ لااقل میتوانند در این حوزه تجربه کنند.
برای شکلگیری اپرای ملی و حماسی کافیاست که چند اثر ساخته شود و ما در سال اقلا 2 یا 3 اپرای ملی را برای علاقهمندان به نمایش بگذاریم. در حقیقت کاری که من انجام میدهم نشان دادن راهی است که همهچیز برای پیمودن آن فراهم است و امیدوارم کارگردانهای تئاتر با دیدگاهها و سلایق مختلف وارد این عرصه شوند و به رقابت بپردازند و آن را به نتیجه برسانند. من قدمهای اولیه را برداشتهام اما شکلگیری این جریان منوط به حضور جدی هنرمندان تئاتر و حمایتهای مدیران این عرصه است. امیدوارم خیلی زود این جریان شکل بگیرد و راه خودش را پیدا کند.