شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۸:۵۵
۰ نفر

بهزاد حمیدیه: یکی از مشخصه‌های هزاره سوم، رواج جنبش‌های نوپدید دینی است که طیف متنوعی از باورداشت‌ها، اساطیر باستانی، عرفان‌های شرقی و غربی را در خود گرد آورده‌اند.

گذشته از ضرورت مطالعات دین شناختی بر روی ادیان موسوم به عصر جدید، امروزه اندیشمندان و معتقدان ادیان تاریخی، با چالش برخاسته از رواج جنبش‌های دینی رویارو شده‌اند.

در ایران معاصر نیز از 3-2 دهه گذشته و به‌ویژه اکنون، آموزه‌ها و اندیشه‌های مرتبط با جنبش‌های دینی عصر حاضر شیوع یافته است. باتوجه به آنکه این جنبش‌ها با مبانی پذیرفته‌شده و الهی ادیان تاریخی گذشته مثل اسلام،  یهودیت و مسیحیت در تضاد آشکار قراردارند، مطلب حاضر کوشیده تا در یک آسیب‌شناسی، به نقاط ضعف و کاستی‌های اینگونه باورداشت‌ها اشاره کند.

در باطن‌گرایی‌های سنتی، ماوراءالطبیعه اصالت و جایگاه مهمی دارد بلکه حقیقی‌‌تر از این جهان است. در آنها اهداف مادی مثل ثروتمند‌شدن اصلا مطرح نیست و انسان باید به گونه‌ای از این عالم کثرات ذهنش را فراتر برده و به یک نقطه حقیقی‌تر معطوف کند. حتی در بودیسم که مشهور است یک آیین انسان‌گرا و اومانیستی است «خود» نداریم و اموری که ما به عنوان ثبات و پایداری و یکنواختی با عنوان «خود» یا «من» تعبیر می‌کنیم همه ناشی از توهم است. البته نحله‌های بودیسم هم متفاوت است اما عمدتا هیچ چیز واقعیت ندارد و باید «خود» را کاملا از بین ببری. پس مشاهده می‌شود که بین باطن‌گرایی‌های سنتی و جنبش‌های نوپدید دینی تفاوت خیلی زیاد است.

برای مقابله با رشد جنبش‌های نو پدید دینی و جلوگیری از تاثیرات شگرف آن بر هویت دینی و ملی اولویت‌های کار فرهنگی در صدر است.

باید برنامه‌های بلند مدت را پیش بگیریم و 20سال آینده را مشاهده کنیم. این امر چون یک امر فرهنگی است به مدیریت فرهنگی نیاز دارد. می‌بایست از فعالیت‌های اندیشمندان بهره گرفت. اما معمولا مراکزی که ما می‌شناسیم اینگونه نیست و به طور سنتی کارهایی خیلی سطحی انجام می‌دهند. امروزه مدیریت فرهنگی یک رشته علمی است و در مورد آن بسیار کار شده است. متاسفانه در کشور ما تصور این است که علم محصور در تکنولوژی است. در علوم انسانی هم واقعا عقب هستیم و اصلا توجه نداریم که مدیریت هم یک دانش است و تک‌تک حوزه‌های مربوط به انسان نیاز به باز اندیشی دارد.

امروزه مدیریت زمان، آموزش و پرورش، مدیریت فرهنگی، روش‌های نوین تدریس و تبلیغ و... همگی یک علم است. مدیریت فرهنگی این نیست که گروه‌هایی را که مردم از آنها شکایت می‌کنند دستگیر کنند یا در صداوسیما فیلم‌هایی پخش و تبلیغ شود که این گروه‌ها خیلی فاسد و تبهکارند و بدی‌هایشان نشان داده شود! اینگونه نیست و قطعا این روش مناسبی نیست.

خانم «ایلین بارکه» که یکی از متفکرین این رشته است، گوشزد می‌کند که اگر به جوان‌ها بگوییم NRMSها فاسدند و آنها را بترسانیم، هیچ فایده‌ای ندارد. چون آن جوان دوستانی در آن گروه‌ها دارد و می‌گویند چنین خبرهایی نیست؛ حتی آنها از دین حرف می‌زنند و از حضرت علی(ع) می‌گویند! آن وقت این جوان نمی‌تواند به ما اعتماد کند و حلقه ارتباطی‌اش با ما کاملا قطع می‌شود و سراغ استفاده از آثار آنها می‌رود!

اما کار درست این است که دو جانبه کار کنیم؛ یعنی هم نقاط قوت آنها گفته شود و هم نقاط ضعف و سپس این نقاط را مورد تحلیل و ارزیابی قرار دهیم، در مورد انسان مدرن و طرز تفکرش بحث کنیم و تمایز این جنبش‌ها با عرفان‌های سنتی را بیان کنیم. اینها از حضرت علی(ع) نقل سخن می‌کنند و حتی مومنین ما جذب آنها می‌شوند و باورشان نمی‌شود که اینها خلاف اسلام حرف بزنند.

ما باید نقاط افتراق را برایشان روشن کنیم. مدیریت فرهنگی اجزای بسیار مختلف و انواع و اقسام فعالیت‌ها دارد که باید مورد توجه قرار گیرند و عملی شوند. غیر از نوشتن کتاب و مقاله در این زمینه باید برخی کارهای میدانی و آماری  نیز  انجام گیرد و نتایجش اعلام شود؛ سپس این مجموعه به دست مدیران فرهنگی برسد و آن را اجرا کنند.  البته نباید از مشکلات این ساماندهی غافل شد.

تا حدود 3 سال پیش اطلاعات دقیقی در رابطه با این جنبش‌ها در جامعه وجود نداشت اما از سال 84 به بعد تحقیقات زیادی در این باره شروع شده و گروه‌های مختلف اوشو، اکنکار و امثال آنها را مورد بررسی قرار داده‌اند منتها یک امر مفقود است و آن هم نگاه انتقادی-تحلیلی به قضیه است. آنچه تاکنون وجود داشته عمدتا توصیف بوده است و لذا در این زمینه فقر اطلاعاتی داریم؛ از همین‌رو به خاطر فقدان اطلاعات تحلیلی تئوریک نمی‌توانیم آنها را کاملا مشخص و متمایز کنیم. به عنوان مثال اوشو کاملا مشخص است؛ منتها آن را تحلیل نمی‌کنیم تا متوجه شویم چه گروه‌ها و طرز تفکرات دیگری در جرگه اوشو قرار می‌گیرند. به عنوان نمونه کسانی که در برخی آموزشگاه‌ها و کلاس‌های کنکور حضور می‌یابند در معرض این آسیب‌ها هستند.

مسئله اینجاست که گاهی در مورد موفقیت انسان، نحوه مدیریت و امثال اینها بحث می‌شود که اینها خود جزو افتخارات بشری و یک علم هستند اما مشکل آنجایی ایجاد می‌شود که افراد و گروه‌ها در توضیح راه‌های کسب موفقیت وارد فاز دینی و پاسخ به سؤالات غایی بشر می‌شوند و از جهان‌بینی و وجودشناسی سخن می‌گویند.

نمونه کاملا مشخص آن نت‌ورک مارکتینگ (Network marketing) است که الان به طور قوی برخی از گروه هایشان در ایران شکل گرفته و متاسفانه برخورد لازم با آن صورت نمی‌گیرد. اینها برای آنکه به شما یک بازاریابی خوب تعلیم دهند تا بتوانید ذهن مشتریان را تسخیر کنید تا وارد جرگه شما شوند، کاملا وارد یک جهان‌بینی می‌شوند و یک فضای جدید ذهنی را برای افراد می‌سازند. این قضیه اگر تحلیل شود عجیب و قابل توجه است.

جهان‌بینی در واقع پاسخ به سؤالات غایی است که سابقا دین پاسخگوی آنها بوده اما اینها مدعی ایجاد یک جهان‌بینی و فضای جدید هستند!‌ فرد که در آن فضا قرار می‌گیرد به صورت خودجوش کار می‌کند و ‌شبیه شخصی دین‌دار که از دین شور و هیجان می‌گیرد، فعالانه و خستگی نشناس به ترویج   این گروه‌ها می‌پردازد و شبهات مربوط به آن را برطرف می‌کند!

‌فرد در این فضا به گونه‌ای تربیت می‌شود که همه چیز در برابرش رنگ می‌بازد و تمام تلاشش این است که افرادی را پیدا و جذب و عضو گروه کند! در شیوه‌های جدید نت‌ورک  دیگر طلا و الماس و... مطرح نیست بلکه در شیوه جدید هر فرد تا 30سال هفته‌ای یک بار می‌تواند از یکی از هتل‌های جنوب شرق آسیا استفاده و آن را رزرو کند!  چنین چیز سطحی و دون‌مایه و پست و مبتذلی غایت آنهاست.

اما افراد عضو آن این مسئله را پرشور و هیجان تعریف و حتی حمایت می‌کنند و به عنوان یک امر مقدس ترویج و پیگیری می‌کنند. البته خودشان واژه مقدس را به کار نمی‌برند اما اگر کسی از بیرون نگاه کند واقعا چنین حسی به او دست خواهد داد!

 NRMS در ایران

NRMS در ایران گسترش زیادی پیدا کرده‌اند. عده‌ای مسئله را کوچک می‌کنند که افراد مهمی هم هستند اما برخلاف نظر آنها در عمل مشاهده می‌شود که هر روز فرقه‌ای جدید پدید می‌آید. کمبود ادبیات کلاسیک در این زمینه، چه به صورت ترجمه یا نوشته‌های روزنامه‌ای از مشکلات ماست؛ علاوه بر اینکه منابع سیاستگذاری ما نمی‌دانند در این‌باره چه باید بکنند و با چه بهانه حقوقی و قضائی با اینها برخورد کنند.

افزون بر این، برنامه‌ریزان جامعه باید کوچک‌ترین تهدیدات را هم جدی بگیرند و برای آن فکر و برای آینده برنامه‌ریزی کنند. حال اگر ما صرفا مسئله را کوچک کنیم و به دلیل آنکه حال یا علم برنامه ریختن را نداریم خود را راحت کنیم. این نوعی تنبلی و از زیر کار در رفتن است. اما اکنون مسئله خیلی جدی است چرا که حرف‌های این گروه‌ها با نیازهای انسان مدرن سازگار است. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم مدرنیته در زندگی‌مان رسوخ کرده است، تمام شئون زندگی ما را تدبیر می‌کند و ما نمی‌توانیم یک نقطه خشک در دریا ایجاد کنیم. ما با جامعه جهانی مرتبط هستیم.

ماهواره، موبایل، اینترنت، ارتباطات و... آثار و تفکرات انسان مدرن غربی را به جامعه سرازیر می‌کنند. NRMSها هم معتقدند انسان مدرن را به فلاح و رستگاری و موفقیت می‌رسانند و جذابیت هم دارند بنابراین  اگر ما تعلل کنیم قافیه را باخته‌ایم. اینها تفکرات فلسفی مثل مارکسیسم، کمونیسم و... نیستند بلکه کاملا با زندگی روزمره مردم سر وکار دارند و مطالبات کاملا جزئی و امروزی و ملموس بشر را نشانه رفته‌ا‌ند؛ لذا امکان تاثیرگذاری زیادی‌ دارند.

علاوه بر این ما در جهل عجیبی هم قرار داریم. به‌گونه‌ای که مومنان هم اینها را تشخیص نمی‌دهند و متوجه نمی‌‌شوند چه تضادهایی با دین اصیل دارند. پس ما در کشور خود، هم برای رشد اینها زمینه داریم و هم نسبت به آنها جهل وجود دارد. با این وصف به نظرم اینها باید جشن بگیرند چون همه چیز برای آنها مهیاست که در این فضا به خوبی رشد کنند مگر آنکه ما بیدار شویم!

درباره تاریخچه این جنبش‌ها  می‌توان گفت  مهد NRMS ایالات متحده بوده است که در حدود 20سال از سوی مردم با آنها به طور جدی مبارزه می‌شده است؛ به طور عمده هم والدین که نگران فرزندان خود بوده‌اند، این جنبش‌های ضد کیش  anti Cult MovementsیاACMS را تشکیل دادند که تا سطح دولت و قوه قضاییه نیز کشیده شد ولی توفیق زیادی به دست نیاوردند. هنوز هم در کشورهای مختلف برخورد با NRM وجود دارد منتها شور و حال ACMS دهه 80 و نیمه اول دهه 90 ضعیف شده است و NRMS جا افتاده است.

کد خبر 87292

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز