ممکن است فرد معلول با ترحم و دلسوزیای روبهرو شود که در این حالت معلولیت عیب و نقص و ناتوانی در نظر گرفته میشود و آنان قربانیانی پنداشته میشوند که وضعیتشان فاجعه بار است. چنین طرز فکری ممکن است تا بدان جا پیش رود که خود معلول نیز پس از مدتی به چنین باوری برسد. این مدل که مدل ترحم آمیز نامیده میشود متأسفانه در بسیاری از فرهنگها و اقشار اجتماعی هنوز زنده و پویاست.
در این مدل برای فرد معلول قدرت که مزیتی اجتماعی است در نظر گرفته نمیشود. مادامی که فعالیتها و ویژگیهای فردی و پذیرفتن نقشهای مختلف که از مهمترین عامل افزایش قدرت در نظامهای اجتماعی هستند از آنان سلب میشود، عملا بهعنوان جمعیتی فاقد قدرت شناخته میشوند. در این مدل با تصور نداشتن قدرت، آنان از آموزش، اشتغال، عضویت در تشکلهای مدنی و یا ازدواج که عوامل مهم افزایش سهم فرد از مزایای اجتماعی هستند باز میمانند. نداشتن چنین سهمی مساوی است با انزوا و گوشهنشینی و پتانسیلزدایی.
گاه پیش میآید در تعاملات اجتماعی وقتی افراد برای نخستین بار فرد معلولی را ملاقات میکنند، در مورد شغل، حرفه، علایق، سرگرمیها و فعالیتهای او سؤالی نمیکنند. تنها موضوعی که اهمیت دارد شرایط پزشکی معلولیت است بهطوری که تصور میشود چنین افرادی هیچ نوع تجربهای در زندگی شخصی ندارند.
این تنها بخشی از پدیدهای بزرگتر است که بسیاری از معلولان با آن روبهرو هستند: میل جامعه برای پزشکی نشان دادن معلولیت. در این حالت به این مسئله توجه میشود که درمان و معالجات پزشکی تنها جنبه معلولیت است و میزان انطباق به داروها و درمانها توسط فرد معلول ارزش است و مورد توجه قرار میگیرد.
اگرچه این تصور اشتباه است اما جامعه همواره درصدد است تا این مدل را حفظ کند و به همین دلیل در بعضی رسانهها، مقالات مربوط به معلولان در بخش سلامت روزنامهها و مجلات قرار میگیرند.
سرویسهای حملونقل معلولان مثال بهتری از این نوع میل جامعه به پزشکی نشان دادن معلولیت است. چرا که این مراکز تنها وظیفه جابه جایی معلولان به مراکز درمانی را برعهده میگیرند. معلولان از این سرویسها نمیتوانند برای حضور در محل کار، مراکز تفریحی، آموزشی و تجاری استفاده کنند و تنها مقصدشان پزشکان و تیمهای درمانی است.
این مدل که مدل طبی( Medical Model) نامیده میشود در طبقه بندی مدلها بعد از مدل ترحم آمیز قرار میگیرد و همواره با برخورد گروههای حمایت از حقوق معلولان روبهرو میشود و تا قبل از تصویب قانون 1990، مهمترین مدل برخورد با معلولان در دنیای مدرن بوده است که براساس تعریف سازمان بهداشت جهانی( WHO )از معلولیت بهوجود آمده. این مدل باعث محدودیت بیشتر و شکلگیری تصویر نامناسب و منفی از معلولیت میشود. در این مدل موضوع معلولیت یک محدودیت فردی است و تصور میشود معلولیت باید تغییر داده شود نه جامعه و محیط! تنها پرداختن به این جنبه مانع بررسی و تشکیل مدلهای اجتماعی و حقوق محور میشود.
اما در مدل اجتماعی(Social Model) که توسط خود معلولان مطرح شده است ساختارهای رفتاری، نگرش، محدودیتها و موانع محیطی و تعصبات جامعه، نادیدهگرفتنها و عدمدسترسی به حقوق از عوامل ایجاد و در واقع دیده شدن معلولیت هستند. درصورتی که این عوامل برطرف شوند جمعیت کمتر محدودی دیده میشوند که در واقع هدف اصلی مدل اجتماعی است. در اینجا مشکل اصلی فرد نیست بلکه جامعه است که بهعلت ناهماهنگی رفتاری، محیطی و سازمانی باعث کنارزدن معلولان از اجتماع میشود.
نگاه مدل اجتماعی فراتر از معلولیت و به تمامی عواملی است که باعث میشوند فرد دارای نقش یکسان و عضو مؤثر جامعه شود. در این مدل موانع در سیستمهای آموزش، محیطهای کار، مراکز خدماتی، سیستمهای حملونقل عمومی، سیستمهای ارتباطی، مراکز عمومی و خانههای مسکونی با هدف مانع زدایی شناسایی میشوند. همچنین در این مدل با تصویرسازی منفی از معلولیت در رسانههای گفتاری، شنیداری و نوشتاری همانند مانعی برای حضور فرد در جامعه برخورد میشود.
فردی که معلولیت جسمی حرکتی دارد را در محیطی که کاملا مناسبسازی شده است تصور کنید. در این محیط امکان دسترسی کامل و یکسان به سیستم حملونقل و تمامی امکاناتی که سایر افراد نیاز دارند وجود دارد، چنین فردی در چنین محیطی معلول خوانده نمیشود.
جوامعی که نگرش عمیقتری نسبت به معلولیت دارند، در بهکارگیری از مدلهای مختلف دچار یک سو گرایی نمیشوند و در تعریف سیاستهای این حوزه به تمامی مدلهای مورد نیاز معلولان و نحوه برخورد با آنها توجه میکنند. نحوه انعکاس اخبار و مقالات و برخورد با معلولان و تخصیص امکانات مورد نیازشان، نشاندهنده مدلی است که هر جامعه از آن استفاده میکند.