همشهری آنلاین- سحر جعفریان: خاطر پریشان محمد از پس چهره آفتابسوخته و مو و ریشهای پیچ و تاب خوردهاش پیداست. پی در پی دستارِ (نوعی پوشش سر ویژه مردان از اقوام جنوبی کشور) ناشسته خود را باز و تا میکند و آهی از سینه بیرون میدهد. با کمی فاصله، کنارش مریمبانو دوزانو نشسته. او که بعد از سالها سر و همسری با محمد، خوب میداند اگر نبود چَنگاریِ سرطان بر تن زار و نزار دختر خردسالشان، چنین آشفته و شوریده نبود احوالشان. حالا ۲۰ طلوع میگذرد از روزی که بار و بنه جمع کردند و جادههای سیستان و بلوچستان تا تهران را زیر پا گذاشتند. چند شبی را به حاشیهخوابی حیاط بیمارستان و پیادهروهای اطراف آن گذراندند تا اینکه خبر از چراغ روشنِ همراهسراهای مختلف به گوششان رسید. همراهسراهایی چند که تعدادیشان زیرمجموعه بیمارستانهای دولتیاند و تعدادی دیگر را نیز شهرداری پایتخت بنا کرده تا همراهان بیمار به سیاق گذشته متصل به دیوارهای بیرونی بیمارستان چادرهای مسافرتی رنگارنگ برپا نکنند و غم زیراندازنشینی افزون بر غصه بیماری عزیزشان نشود با این حال اما هنوز تعدادی از همراهان بیماران حاشیه حیاط بیمارستانهای تخصصی و دولتی، زیستی موقت از یک روز تا یک ماه دارند.
یبشتر بخوانید:آنها با قطار می روند اما مسافر نیستند | زندگی برخی در لوکوموتیو و روی ریل ها سپری می شود
از چادر خوابی تا زیراندازنشینی
چادرخوابی و ماشینخوابی همراهان بیمار حوالی بیمارستانهای تخصصی، قدیمی و دولتی پایتخت تا همین یکی دو سال پیش، بسیار معمول و متداول بود. خانهبهدوشانی که عمدهیشان در خیابانهای گرداگرد بیمارستانها از جمله بیمارستان امام خمینی به دید عابران و همسایگان میآمدند. اغلب اوقات با آنکه مورد مهر و ترحم عابران واقع میشدند اما اعتراض همسایگان از بروز ازدحام، سدمعبر و ایجاد کلونی آسیبهای اجتماعی را نیز در پی داشتند. اینگونه بود که در هر چادر و ماشین دستکم ۳ نفر بر زیستی موقت شکیبایی میکردند. زیستی که گاه از برش اتفاقاتناگوار و خسران پدید میآمد؛ مجالِ تجمع کارتنخوابها، بداندیشیِ سارقان، درگرفتن آتشسوزی و گاه خوشایندهایی نیز به وجود میآورد مانند همپایی خیران و نیکوکاران در اطعام، انعام و مهرورزی به همراهان بیمار. حالا کمتر اثر و نشانی از آن چادرهای مسافرتی و ماشینخوابیهای حوالی بیمارستان نمایان است. اما بیشتر اسکان و استقرار در همراهسراهای خصوصی و دولتی، سوئیتهای اجارهای، اتاقهای عاریهای و البته واحدهای اقامتی برخی از همان بیمارستانها رواج یافته. شبستان و خوابگاههایی موقتی که برابر قراردادهای دستنویس امکان سکونت از یک روز تا چند ماه را برای آنها که دل به مبارک دستی پزشکانِ شهری بستهاند، فراهم میآورند. کافیست کلیدواژه همراهسرا را در سایت های مجازی خرید و فروش جست و جو کنید آن وقت است که با انبوهی از آگهیها مواجه خواهید شد. یکی از آگهیدهندگان برای ترغیب مشتریهایی که با او تماس میگیرند، چنین میگوید: «سوئیت ٢۵ متری با امکانات مجزا و دسترسی آسان به بیمارستان. ٣ تخته و تمیز فقط شبی ۶٠٠ هزار تومان» آگهی دهنده دیگر نیز توضیح میدهد: «هم سوئیت داریم هم اتاق؛ از ۵٠٠ تا ۶٠٠ هزار تومان. بودجهیتان اگر کمتر از این رقمها هم باشد بهتان شبخوابی توی واحدهای بزرگ و عمومیمان را پیشنهاد میکنیم؛ هر نفر شبی ١٠٠ هزار تومان.» انبوه دیگری از تبلیغاتشان نیز به شکل و نوع کاغذهای گلاسه و برچسبی بر دیوارهای حول و حوالی بیمارستانهای یاد شده، آشکار هستند. هر چند کمتر کسی رو به سویشان دارد.
بیشتر بخوانید: شمارش معکوس برای پرتاب ماهواره سپهر
گران است!
از گوشه و کنار حیاط بیمارستان افرادی گرد هم جمع شده اند. بیشترشان لباس محلی به تن دارند؛ شلوار جافیِ مردان کُرد، شُلار زنانِ گیل، یال و شاوالِ اقوام لُر و دشداشههای گرمنشینان جنوب. منصور و بتول، همراهانِ پسر نوجوان و بیمارشان هستند که قریب به یک هفته است در حیاط بیمارستان، انتظار خالی شدن تخت و پذیرش را میکشند. به گفته حراست و نظمبانان بیمارستان: «نباید با اسبابشان مانع رفت و آمد بقیه شوند. باید پیش از روشن شدن هوا زیراندازشان را جمع و بعد از تاریکی هوا آن را پهن کنند.» از مازندران آمدهاند و قوم و خویشی در پایتخت ندارند که این مدت نامعلوم را مهمانشان شوند. جیبشان هم تنگتر از آن است که توان اجاره کردن یکی از اتاقهای همراهسراها و سوئیتهای اطراف را داشته باشند. هر صبح حدود ساعت ۸، منصور از مسئول پذیرش سراغ تخت خالی میگیرد و تاکنون نیز جز پاسخ منفی چیزی نشنیده. اصرار به اسکان در همراهسرای رایگان بیمارستان هم که داشته باشد وعدهاش میدهند به بعد از بستری شدن پسرش.
خانم جوانی که پشت میز واحدمددکاری یکی از بخشهای بیمارستان نشسته در توضیح این شروط میگوید: «اول باید برای بیمارتان در بخش مشخصی مثل انکولوژی کودکان یا بزرگسال پرونده بستری و درمان تشکیل دهید. بعد هم اگر متقاضی اسکان در همراهسرا هستید یک رونوشت از پرونده بیمارتان را به مددکاری همان بخش تحویل دهید تا در صورت تکمیل نبودن ظرفیت، جایی هم برای شما ثبت شود. همراهسرا هم سالنهای مجزا به تفکیک خانم و آقا هستند نه اتاقهای خصوصی.» بتول میلی به همراهسرای بیمارستان ندارد چون در آن از همسرش جدا میافتد و مجبور است شب را کنار غربیهها با آن همه غصهای که دارد به روز برساند. رامین، پسرشان از مرضِ آبسه مغزی رنگ به رخ ندارد اما با این حال لحظهای از جنب و جوش باز نمیایستد؛ یا سر به سر گربهها میگذارد و یا سراغ همصحبت و دوستی میان دیگر همراهان میرود.
بیشتر بخوانید: درخشان میشویم؛ مثل ناهید
وقتی شهرداری پایتخت آستین بالا میزند
«اگر پول شبی ۵٠٠ هزار تومان اجاره جای خواب داشتم که دست پدر مریضم را میگرفتم میبردم بیمارستان خصوصی! یک روز دو روز که نیست؛ تا همین حالا ٣١ روز است زندگیام را در خوزستان به امان الله رها کردهام و آمدهام تهران. روزها پای تخت پدرم میایستم و شبها هم اگر گرما بگذارد گوشهای از حیاط بیمارستان میخوابم.» اینها را قادر میگوید و اضافه میکند: «همراهسرای رایگان بیمارستان هم هست که همیشه ظرفیتش پر است.» چند قدم دورتر از قادر، مرد و زنی میانسال بر پاره هایی از کارتن نشستهاند. مرد بیحوصلهتر از آن است که همکلام شود اما زن حالی خلاف او دارد شاید چون تعداد پلاکتهای خون پسرش نسبت به دیروز کاهش چشمگیری نداشته: «چادر زنی ممنوع است؛ باید برویم همراه سرا. ما چند شبی هم رفتیم خیلی خوب و راحتتر از خیابان بودند. سرویس بهداشتی، حمام و آشپزخانه ولی خب، گران تمام میشد.» طی این ٣ ماه که مدام به تهران رفت و آمد داشتند به آدرس همراهسراهای ارزان هم سری زدهاند اما چون مسیرشان نسبت به بیمارستان دور بود زن دلش رضایت به اسکان در آنها نمیداد: «فاصلهشان طولانی بود و با این همه شلوغی تا میخواستم خودم را به پسرم برسانم نصف جانم درمیآمد.» شهرداری تهران از سال ١۴٠٠ تاکنون ٧ همراهسرا در بیمارستانهای حضرت رسول، جوادالائمه، آیتالله مدنی، نور، پناه، بهارلو و فارابی) به قرار ظرفیت ۴٣۵ نفر با خدمات اقامتی رایگان احداث کرده است. تعداد همراهسراهای شهرداری پایتخت تا پایان سال جاری به عدد ١٢ خواهد رسید. امکانی رایگان و متناسب با نیاز همراهان بیمار که از شهرهای دور و نزدیک راه تهران درپیش میگیرند لیک برخیشان از وجود آن همراهسراها مطلع نیستند. مانند عباس که بعد از فوت پدر، شد مرد خانه و صدها کیلومتر از روستایشان در توابع خراسان شمالی همراه خواهرش به نیت عافیت راه آمد. فرصت بستری شدن خواهرش که دست داد در گپ و گفت با یکی دیگر از همراهان بیمار از خدمات رایگان همراهسراهای شهرداری اطلاع یافت: «برای خواب و استراحت برو آنجا. نگذار این دلالهای سوئیت به پر و پایت بپیچند.»
نظر شما