مجموع نظرات: ۵
سه‌شنبه ۳۰ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۶
۱ نفر

چند کیلومتری مانده به شهرستان رباط‌کریم، جایی در جنوب غربی پایتخت، آتش به زیر کوره خشتی که می‌افتد، هُرم و حرارتش به بیش از هزار و ۲۰۰ درجه سانتیگراد می‌رسد. تفتی داغ و سوزان که بی‌امان امتدادش از پنجره‌های کوچک کوره به بیرون پرت می‌شود.

شیشه گری

همشهری آنلاین- سحر جعفریان: میزان سختی گرمای کارخانه شیشه‌گری سنتی را بی‌رحمانه به بیش از ۵۰ درجه سانتیگراد می‌کشاند. با این همه شدت دما، کارگران از جعفر و صادق نوجوان تا کریم و عباس پیرسال که هر کدام یک لا رخت نازک زیرینِ سفیدک بسته از شوره به تن دارند، مشغول کارند. آنها که شاگرد و وردست هستند پادویی، شیشه‌بَری و بسته‌بندی می‌کنند و آنها که تجربه‌های بسیار پای کوره و گرمخانه کارخانه یافته‌اند پی در پی دَم بر لوله‌های تو خالی و آهنی فرو می‌برند تا آبگینه‌هایی به سفارش و فرمایش مشتریانی هنر دوست ساخته شود. اوستا «مرتضی» هم میانشان به کاری از شیشه‌گری پیچیده؛ با آنکه مالک کارگاه است و سال‌های فراوان از قاب گرفتن مدرک درجه یک هنری‌اش گذشته و بر مسند استادی دانشگاه‌های بسیار از تهران، مشهد و زاهدان تا تبریز، کاشان و شیراز در رشته هنرهای صناعی گرایش آبگینه تکیه زده اما هنوز هم لقمه (مقداری معین شیشه مذاب) از کوره برمی‌دارد و با دَم خویش، پُرِ آن را به اشکال گوناگون تُهی می‌کند تا هنر شیشه‌گری فوتی یا بلورسازی سنتی در دوران صنعت شیشه‌سازی مدرن گم نشود.

نان‌آوری با سیلیس، کلسیم وسدیم

هر صبح، قفل زنگار گرفته کارگاه شیشه‌گری را یکی از پسران اوستامرتضی ۶۴ ساله باز می‌کند؛ محمد، محسن یا علی. به یاد آن روزگار که هر سهشان فراغت تابستان‌های خود را وردست پدر به بازی با خرده شیشه‌ها و آموزش شیشه‌گری می‌گذراندند. روزگاری که در آن گاه حوصله پدرپیشگی داشتند و گوش‌گیر فوت و فن‌های او می‌شدند و گاه سربه‌هوایی فرصت از کف‌شان می‌گرفت و بی خیال این هنر می‌شدند. از قضا این «تابستان» و «شیشه‌گری» قافیه زندگی اوستا ‌مرتضی نیز بود؛ ١۴ سال داشت که تصمیم گرفت تابستان‌ها عرقِ کار بریزد و خرج خواسته‌های روزش را درآورد؛ از خرید دوچرخه و کفش تا پسته و آبنات نُقلی. لیک ناخواسته سر از کارگاه شیشه گری استاد قلندر محله زهتابی درآورد و دست در ترکیب سیلیس، اکسیدکلسیم و اکسیدسدیم برد. آن اوایل، کارش پادویی، ابزاررسانی از میله دم تا قیچی واگیره به استاد و شیشه‌بَری نزد عمده‌فروشان شوش برای تراش‌کاری و نقاشی بود. کمی که گذشت اجازه نزدیک شدن به گرمخانه (کوره‌ای با درجه حرارت هزار درجه سانتیگراد ویژه شوک‌دهی) و بعد کوره را پیدا کرد. در همه حال جانب احتیاط را داشت و هنوز هم؛ نه دستش را سوزانده و نه با شیشه بریده است. اولین دست‌ساز بلورش هم یک لیوان با سطحی کَج و خَم بود که همچنان یادگار مانده. شیشه‌گری، قصه همه تابستان‌های او بود تا آن زمان که وقت عیال‌واری و نان‌آوریش سر رسید و تا به امروز کهمدیران و متخصصان حوزه هنرهای تجمسی، تجربه او را برابر با علم و دانش در مدارج عالی دانسته‌اند و کرسی استادی دانشگاه، پیشکش اش کردند. از شیشه‌گری قالبی و پِرسینیز سررشته دارد و به انواع شیشه‌های صنعتی با ضرایب حرارتی مختلف ویژه مصارف گوناگون مسلط است.

دَمی بر شیشه | درباره آنها که فوت و فن آبگینه را خوب می شناسند

رنگ‌سازان شیشه یا شیمی‌دانان هنرمند؟

اندکی پس از قفل‌گشایی از درکارگاه، کارگران یکی پس دیگری می‌رسند. برخی‌شان که باید پای کوره‌های رنگی (هر کوره ویژه یک رنگ از شیشه‌سازی است) بایستند از تبِ گرما، رخت نازک بر تن دارند. کارگری کم سن و سال به سامان دادنکُپه شیشه‌های ضایعاتی که کنج حیاط درندشت کارخانه به تفکیک رنگ‌های سبز، قهوه‌ای و بی‌رنگ کنار هم تلنبار شده‌اند، می‌جنبد. همین که خلوت و خالی از امور محوله می‌شود با حسرت ۱۲ کارگراندرونی کارخانه راکه بی‌در و درگاه به حیاط راه داردمی‌پاید. کارگرانی که عرق از پیشانی‌شان به هر سوی از تنشان مسیر یافته و گونه‌هایشان نیز از گرما به سرخی و خون رنگ انداخته. اوستا مرتضی از میلِ کارگر کم‌سن و سال خود آگاه است: «پسرجان خیلی کم‌طاقتی! اول بازی با شیشه را یاد بگیر بعد پی‌جوی شیشه‌سازی باش. نقدا برو سماور را برای چاشت بخار بیانداز.»زیر سقف بلند و دوداندود اندرونی کارگاه ۴ کوره و ۲ گرمخانه جای گرفته که وَر و بَرشان کسانی سخت مشغول کارند. اوستا ‌مرتضیروی پله‌ای از اندورنی می‌ایستد و یادآور می‌شود: «امروز نوبت سفارش‌های حاج اکبر است؛۱۲۰ گلدان ۳ پوست (۳ لایه رنگ ثابت) با پایه مسی.» بعد رو برمی‌گرداند سوی سیدمهدی علوی که هم رفیق کهنه‌اش است و هم شریک مالش: «سیدجان، قربان قدت شوم؛ باز هم کیمیاگری کن و از شکم آتش پوست‌های رنگی و شیشه‌ایاعلا بکش بیرون.»آوازه‌ سیدمهدی یکی از معدود شیشه‌گران سنتی‌کار از برای ساخت شیشه‌های رنگی و دستی باکیفیت بلند است. او که کلاس دومش را تمام کرده و ناکرده رفت پی پیشه‌ای که حوالی خانه‌شان در شهرری فراوان دیده می‌شد. در نوجوانی استادکار شد و درس و مشق را نیز شبانه دنبال کرد تا سوادش از کوری درآید. هنرجویان بسیاری در شیشه‌گری فوتی پرورانده همچنان که رنگ‌های شیشه‌ای باکیفیتی نیز ساخته. شیشه‌های بازیافتی و یا خریداری شده را باتوجه به رنگی که دارند بعد از شست وشو و خالص‌سازی درون کوره‌های تنوره کشیده می‌ریزد و پس با ترکیباتی معین از مس، نقره، سرب، کلبات و بسیاری دیگر اکسیدشان می‌کند تا آبگینه‌ها به قوس و قزحکشانده شوند. مثلا مقداری مشخص از ترکیب آهن به کوره شیشه‌های مذاب می‌ریزد تا رنگ سبزِ پرطرفدار این روزها پدیدار شود. دست‌سازه‌های بلورین اوس‌مرتضی و سیدمهدی تا ینگه دنیا هم رفته‌اند.

از گلدان‌های بغدادی تا لیوان‌های دِفُرمه

میله‌های دم یا آهنی‌اند یا استیل؛ به طول یک متر و ۲۰ سانتیمتر. کریم سر یکی از میله‌ها را کمیدر آتش کوره مختص به رنگ شیری کهپوست یا رنگ نخست گلدان‌های سفارش‌ حاج‌اکبر است، می‌چرخاند تا لقمه و باری (مقداری از شیشه مذاب) به قاعده بگیرد. کریم بی‌درنگ و پیش از سرد شدن لقمه بنای دمیدن از دهانه بالای میله می‌گذارد. آهسته، بسنده و در فواصلی که به تجربه از اوس‌مرتضی آموخته. انتهای گلدان، دمی کم می‌خواهد، بدنه آن دمی بیشتر و گلوگاهش به قدر ارتفاعی که باید داشته باشد دمی کشیده و طولانی. این میان از تاب و تکان میله و لقمه غافل نیست. با قالب چوبی مسطح‌اش می‌کند و با قیچی مواد شیشه‌ای گلدان شده را از سر میله دم، سوا می‌کند. حالا نوبت عباس که دست به کار شود و گلدان را با کفگیر به گرمخانه گذارد تا شوک حرارتی دوباره باعث قوام آن شود. نگاهی هم می‌اندازد تا حبابی به مواد گلداننماند. واگیره، قاشق‌کاری، دهانه‌سازی و اتصال دسته و تزیینات را هم دیگر کارگران بر عهده دارند. اوس‌مرتضی به مرحله آخر کار چشم دوخته؛ به گلدان‌های ۳ لایه رنگی که روی نوار کوره سیار پیش می‌روند تا سکینه خانم، مامور عیب‌یابی وارسی‌شان کند. ایرادی اگر نداشتند وقت بسته‌بندی‌شان است. اوستا مرتضی یاد گذشته می‌کند؛ آن ۵۰ سال پیش که مشتری بیشتر شیشه‌های سرخ می‌پسندید و گلدان‌های بغدادی، گلاب‌پاش‌های اعیانی یا شیشه‌های رنگارنگ برای پنجره‌های عمارتشان می‌خریدند. نه حالا که رنگ‌های سبز و عسلی طرفدار پیدا کرده‌اند و دکوری‌های دِفُرمه و لوکس (تلفیق شیشه با چوب، مس، برنج، نقره) خریدار دارند.

کد خبر 875653
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار گزارش

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • علی IR ۱۷:۱۵ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
    0 0
    شغل باحالیه
  • میثم IR ۱۷:۱۶ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
    0 0
    اگه تورم بذاره.......
  • داود IR ۱۷:۱۶ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
    0 0
    شغل هم بود شغلای قدیم!
  • ساسان IR ۱۷:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
    0 0
    خوش به حالش هم کار می کنن هم تفریح به خدا
  • عباس IR ۱۷:۱۷ - ۱۴۰۳/۰۵/۳۰
    0 0
    شغلشون یه هنره.