چهارشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۸۸ - ۰۷:۱۷
۰ نفر

ترجمه وحیدرضا نعیمی: یک لحظه درباره رکود عمیق، بسته‌های چندتریلیون دلاری نجات اقتصادی و گسترش بیکاری فکر نکنید.

 در عوض، درباره دورنمای رشد کم و بهره‌وری پایین، افزایش هزینه‌های دولت‌ها و کمبود نیروی کار فکر کنید؛ اینها مشکلات ناشی از پیر شدن جمعیت است و اگر فکر می‌کنید معمولی به‌نظر می‌رسند، دوباره فکر کنید. صندوق بین‌المللی پول، ماه‌گذشته محاسبه کرد که بحران مالی اخیر هزینه عظیمی داشته است.

موازنه مالی 20 کشور صنعتی در سال 2009-2008 به میزان 8 درصد تولید ناخالص داخلی آنها کاهش خواهد یافت اما صندوق بین‌المللی پول خاطرنشان کرد در دراز مدت، این ارقام در مقایسه با هزینه‌های ناشی از پیر شدن جمعیت چیزی نخواهد بود. این نهاد بین‌المللی افزود از حالا تا سال 2050، بحران مالی یادشده فقط 10 درصد هزینه‌های مربوط به پیر شدن جمعیت در کشورهای پیشرفته خواهد بود؛ 90 درصد دیگر به هزینه‌های مربوط به مستمری، بهداشت و مراقبت برمی‌گردد.

جمعیت کشورهای ثروتمند به‌سرعت در حال پیر شدن است و کشورهای فقیر فقط چند دهه از این روند عقب هستند. براساس‌ تازه‌ترین پیش‌بینی دوسالانه جمعیت سازمان ملل، سن میانه جمعیت در تمام کشورها از 29 سال به 38 سال تا سال 2050 می‌رسد. اکنون فقط اندکی کمتر از 11 درصد جمعیت 9/6میلیارد نفری جهان بالای 60سال سن دارند. براساس پیش‌بینی سازمان ملل، تا سال 2050 این نسبت در جمعیت 9میلیارد نفری کره‌زمین به 22درصد می‌رسد، در حالی که در کشورهای ثروتمند این رقم 33درصد خواهد بود. به بیان دیگر، در این دسته از کشورها از هر 3نفر یک نفر بازنشسته است و یک دهم آنان نیز بالای 80 سال سن خواهند داشت.

این تحولی کند اما بی‌پایان است که پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی گسترده‌ای خواهد داشت. اما اکنون چند کشور با جمعیت پیر تدریجاً‌ به این آثار پی‌می‌برند. نیروی کار در این کشورها تدریجاً‌ رو به کاهش و شمار بازنشستگان در حال بالا رفتن است. تا سال 2020، همگان متوجه پیر‌شدن جمعیت کشورها خواهند شد.

از این امر هیچ گریزی نیست؛ به استثناء بلایای طبیعی یا انسان‌ساخته عظیم، تغییرات جمعیتی حتمی‌تر از دیگر پیش‌بینی‌های درازمدت هستند. تمام افرادی که در سال 2050 بالای 60 سال سن دارند، تا به حال متولد شده‌اند.

عامل موقتی که آثار کاهش باروری و طول عمر بیشتر را تقویت می‌کند، افزایش جمعیتی است که پس از جنگ جهانی دوم در بیشتر کشورهای ثروتمند به وقوع پیوست. زمان آن در کشورهای مختلف یکسان نبود اما در آمریکا که بیشترین رشد جمعیت رخ داد، در مدت 20 سال از سال 1945 حدود 80 میلیون نفر‌ زاده شده‌اند. نخستین افراد این نسل اکنون به سن بازنشستگی می‌رسند. در خلال 20 سال آینده این سالخوردگان دوره رشد جمعیت بر شمار بازنشستگان خواهند افزود. درنتیجه، شمار جمعیت افراد شاغل در سراسر کشورهای ثروتمند کاهش سریعی پیدا خواهد کرد.

مثل همیشه، آمار میانگین باعث می‌شود تنوع چشمگیر موجود دیده نشود. در بخش‌های ثروتمند آسیا، جمعیت ژاپن، کره‌جنوبی و تایوان پیر است و به سرعت پیرتر خواهد شد. اروپا تنوع بیشتری دارد، مثلاً‌ آلمان، ایتالیا و اسپانیا خانواده‌های کوچکی دارند و از این‌رو به سرعت در حال پیر شدن هستند، در حالی که فرانسه، انگلیس و بیشتر کشورهای شمال اروپا از بچه‌های بیشتری برای جوان نگه‌داشتن جمعیت برخوردارند. در شرق اروپا و به‌خصوص در روسیه، نرخ زاد و ولد پایین و میانگین عمر، افت کرده است. جمعیت آمریکا تا اواسط قرن میلادی جاری از رهگذر نرخ رشد مناسب و مهاجرت بالا همچنان جوان محسوب خواهد شد.

بیشتر کشورهای در حال توسعه هنوز مجبور نیستند نگران پیر شدن جمعیت باشند. با وجود اینکه نرخ زاد و ولد آنها کاهش یافته است، جمعیت آنها همچنان و تا چند دهه آینده جوان خواهد بود. اما در درازمدت همان عواملی که در کشورهای ثروتمند باعث کاهش جمعیت جوان شده است - یعنی زاد‌و‌ولد کمتر و عمر طولانی‌تر -  سبب خواهد شد که کشورهای فقیر هم پیر شوند و حتی پیش از آنکه چنین اتفاقی بیفتد، شمار مطلق افراد مسن به شکل هشداردهنده‌ای افزایش خواهد یافت، زیرا این کشورها پرجمعیت هستند. این کشورها هم‌اکنون حدود 490میلیون نفر بالای 60 سال دارند و این رقم تا سال 2050 سه برابر خواهد شد. از آنجایی که بیشتر کشورهای فقیر فاقد نظام رفاهی دولتی هستند، مدیریت این تعداد افراد مسن دشوار است.

چین، تنها کشور در میان کشورهای در حال توسعه است که جمعیت آن به سرعت در حال پیرشدن است. علت اصلی این امر آن است که در 30 سال گذشته دولت محدودیت شدیدی بر رشد جمعیت اعمال کرده است. این سیاست باعث‌شد شمار جمعیت در این کشور تا حد زیادی تثبیت شود. شمار جمعیت این کشور تا سال 2030 به اوج و به 46/1 میلیارد نفر خواهد رسید و از آن پس به آرامی کاهش خواهد یافت. به‌رغم رشد خیره‌کننده اقتصادی چین در چند سال گذشته، این کشور هنوز با ثروتمندی فاصله زیادی دارد و از این رو، تحمل هزینه پیر‌شدن سریع جمعیت برای آن دشوار است.

کاهش نیروی کار

نظریه اقتصادی کلان حاکی از آن است که اقتصاد کشورهای دارای جمعیت پیر احتمالاً با رشد کمتری به نسبت کشورهای دارای جمعیت جوان، رشد خواهد کرد. همزمان با آنکه افراد بیشتری بازنشسته می‌شوند و جوانان کمتری جانشین آنان می‌شوند، نیروی کار کوچک‌تر خواهد شد و رشد تولیدات پایین خواهد آمد مگر آنکه بهره‌وری با نرخ بیشتری افزایش یابد.

در بیشتر کشورهای ثروتمند، نسبت افراد در سن کار به نسبت کسانی که در سن بازنشستگی هستند در خلال چند دهه آینده به‌شدت افت خواهد کرد. مثلاً‌ در ژاپن که اکنون 3فرد شاغل به ازای هر نفر بازنشسته دارد، این نسبت تا سال 2050 نصف خواهد شد.

پیر شدن جمعیت بر بازارهای مالی نیز تأثیر خواهد گذاشت. بنا بر نظریه پس‌انداز فرانگو مودیلیانی و ریچارد برامبرگ که در اوایل دهه 1950 عرضه شد، افراد می‌کوشند میزان مصرف خود را در طول زندگی پخش کنند. آنان در جوانی و پیری بیشتر خرج و در میانسالی بیشتر پس‌انداز می‌کنند. بنابراین به موازات پیری جمعیت، پس‌اندازها هزینه می‌شود و دارایی‌ها به فروش می‌رود. با این حال، مطالعات اقتصادی جدید شدت این اختلاف را رد می‌کند.

جمعیت پیر دردسر بزرگی برای سامانه مالی کشورهاست. در کشورهایی که مستمری‌های دولتی بخش عمده درآمد بازنشستگی را تشکیل می‌دهد، این مستمری‌ها بخش عظیمی از بودجه سالانه را به‌خود اختصاص خواهد داد یا مجبور خواهند شد از میزان آن بکاهند و این کاری است که با مقاومت سیاسی روبه‌رو خواهد شد (به یاد داشته باشید احتمال رأی‌دادن افراد مسن بسیار بیشتر از جوانان است). هزینه مراقبت‌های بهداشتی در بیشتر کشورهای ثروتمند که بی‌امان بالا رفته است با پیر شدن هر چه بیشتر افراد باز هم افزایش خواهد یافت‌ و به‌علت افزایش شمار افراد بالای 80سال، منابع مالی و برنامه‌ریزی بیشتری برای مراقبت از آنان مورد نیاز خواهد بود.

چه کار می‌توان کرد؟ همان‌طور که صندوق بین‌المللی پول اعلام کرده است تأثیر ‌ بحران مالی، فوریت اصلاح شرایط برخورداری از بازنشستگی را ایجاب می‌کند. مردم کشورهای ثروتمند باید این انتظار را به فراموشی بسپارند که میزان مستمری‌ها بالاتر خواهد رفت و مراقبت‌های بهداشتی گسترده‌تر خواهد شد.  از آنجایی که آنان عمر طولانی‌تر و عمدتاً‌ زندگی سالم‌تری دارند، باید بپذیرند که باید به‌مدت طولانی‌تری کار کنند و مستمری کمتری دریافت کنند.

آیا این رکود، اجرای اصلاحات لازم را دشوارتر می‌کند یا آسان‌تر؟ اگر آدم احساس کند فقیرتر است، ممکن است فکر کند دولت باید کار بیشتری برایش بکند. اما عده‌ای می‌گویند اگر همه‌ چیز به هم ریخته باشد، ایجاد تغییر بسیار ساده‌تر خواهد شد. آنان عبارتی را نقل می‌کنند که در دوره اوباما در کاخ سفید زیاد شنیده می‌شود: « هرگز یک بحران خوب را هدر ندهید.»

اکونومیست، 25 ژوئن 2009

کد خبر 87635

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز