همشهری آنلاین- رابعه تیموری: اما هیچکدام به او نه نمیگویند و سرشان درد میکند برای رفت و روب و رسیدگی بهکارون زیبا و خروشان:چند سال پیش که مسلم نظری سرمازه معلم پسران روستای میانکوه شد، آنها این حس و دلبستگی به آب و طبیعت را نداشتند. در اغلب روزهای سال نیمی از ٣٠ دانشآموز او سر کلاس حاضر نبودند و کسی دلواپس فروریختن سقف لرزان کلاسهای نمدار و فرسوده مدرسه نبود. آقا معلم که از دود چراغ خوردن و درس خواندن در منطقهای محروم به پشت نیمکتهای دانشگاه تربیت معلم رسیده بود، باید به عهدی که با خود بسته بود پایبند میماند و شرایط را برای تحصیل دانشآموزان روستا هموار میکرد.. او پیش از آن که درس و مشق را شروع کند، بند و بساط بنایی را فراهم کرد و رخت کارگری پوشید. وقتی اهالی میانکوه آقا معلم را میدیدند که ملاط و آجر پای کار میآورد و از صبح تا شب مشغول گچ توی آب ریختن و سیمان خیس کردن است، فرزندانشان را هم به کمک او فرستادند. تا مدرسه روستا سرپا شود، اهالی هم با آقا معلم عیاق شدند و سفره دلشان را پیش او باز میکردند تا بداند پسران میانکوه چرا هر روز صبح صبحانه خورده و قبراق در کلاس درس حاضر نمیشوند.
سرگرمی متفاوت
دست به هم دادن آقا معلم و پدر و مادرها برای رفع و رجوع مشکلات بچهها زود به ثمر نشست و چندان طول نکشید که٣٠ پسر آقا معلم منظم و درسخوان شدند. نظری میدانست که پسران روستا عادت ندارند ساعتها پشت میز و نیمکت درس و مشق بنویسند و به هر بهانهای با آنها به دل دشت و کوه میزد تا در آنجا هوایی تازه کنند و درس زندگی را در دل طبیعت بیاموزند. در این طبیعت گردیها دانشآموزان وقتی آقا معلم را میدیدند که نیامده کیسه زباله بهدست میگیرد و مشغول پاکیزه کردن درهها و رودها میشود با او همراه میشدند. آخر کار هم که میدیدند خاک حالا که پاکیزه شده، بهتر نفس میکشد خستگی از تنشان در میرفت. کمکم این طبیعت گردی متفاوت به سرگرمی دلچسب آقا معلم و شاگردانش تبدیل شد و گاه و بیگاه به نیت رفت و روب رودخانهها و درههای اطراف میانکوه شال و کلاه میکردند. وقتی هم باخبر میشدند که باید دستی به سر و روی مدرسه یا مسجدی کشیده شود دستهجمعی به آن جا میرفتند تا باری از دوش مردم آن محل بردارند.
بیشتر بخوانید:تدریس متفاوت این آقا معلم + فیلم
نظر شما