نوشتار زیر، اثر محمود کاشانی است که از زاویه نگاه خود به تحلیل موضوع میپردازد. مبارزه پیگیر مردم ایران در برابر نفوذ دیرپای دولت انگلستان در نظام سیاسی و اداری کشور ما پس از تجاوز نظامی متفقین به خاک ایران در جنگ جهانی دوم و نقض بیطرفی کشور ما شتاب بیشتری گرفت.
این مبارزه که برای بیرون راندن ارتشهای اشغالگر و سپس قطع نفوذ سیاسی و سلطه انحصاری شرکت نفتی وابسته به دولت انگلستان از منابع نفتی ایران بود، به پیدایش نهضت ملی ایران منتهی شد و در پی یک دهه تلاش خستگیناپذیر به پیروزی رسید.
قانون ملی کردن صنعت نفت مصوب اسفند 1329 یکی از دستاوردهای این نهضت ملی بزرگ و مردمی در ایران بود. پشتیبانی عموم مردم، روحانیت وحضور شخصیتی چون آیتالله کاشانی که سالهای طولانی از عمر خود را در مبارزه با بیگانگان سپری کرده بود و یک اقلیت نیرومند از نمایندگان هوادار حقوق مردم در دورههای 15،16و 17 مجلس قانونگزاری دستیابی این نهضت به هدفهای آن به ویژه اصلاح قانون انتخابات و برگزاری انتخابات آزاد و اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت را امکانپذیر میکرد.
اگرچه پرداخت غرامت عادلانه در قانون 9مادهای مربوط به اجرای قانون ملی شدن نفت مصوب 10 اردیبهشت 1330 پیشبینی شده بود، با این حال دولت انگلستان به دریافت غرامت عادلانه بسنده نکرد و موجبات یک درگیری جهانی علیه ملت ایران را فراهم ساخت.
دولت آمریکا که در دوران مبارزه پیش از ملی شدن نفت و پس از آن در سال 1330 با مردم ایران همسویی نشان میداد با زمینه چینیهایی که انگلستان در ایران انجام داد، سرانجام بر سر سهیم شدن درمنابع نفتی کشورما با انگلستان به توافق رسید و در پی بهکار گرفتن یک سلسله اقدامات توطئهآمیز که به گونهای عمده از سوی عوامل داخلی انگلیسیها در ایران انجام گرفت، نهضت ملی ایران را دچار شکست و مردم ایران را از حق آزادی و تعیین سرنوشت و بهرهبرداری از منابع طبیعی کشور خود محروم کردند.
در همین حال برای پنهان ساختن مداخله، خلاف حقوق بینالملل خود در امور داخلی کشورما با راه انداختن تبلیغات سنگین، چنین دخالت سازمان یافتهای را به گونه یک کودتای نظامی و درگیری داخلی جلوهگر ساختند تا بتوانند چهره خود را در زیر پوششی از شعارهای انساندوستانه و طرفداری از حقوق بشر آرایش کرده و برای همیشه پردهدار فرهنگ و دموکراسی در جهان باقی بمانند.
کار، کار انگلیسهاست
آقای باری روبین یکی از برجستهترین کارشناسان مسائل خاورمیانه و عضو مرکز پژوهشهای استراتژیک و امور بینالمللی دانشگاه جرج تاون در بخشی از کتاب خود تحت عنوان جنگ قدرتها در ایران به این پنهانکاریها اشاره کرده و مینویسد: برخلاف آمریکاییها که بیش از اندازه درباره نقش خود در جریان سقوط مصدق و بازگشت شاه بر مسند قدرت سروصدا به راه انداختند، انگلیسیها درباره نقش حساسی که در این کار داشتند سکوت اختیار کردند و گناه همه مسائل و مشکلات بعدی را به گردن آمریکاییها انداختند.
درهمین جا باید تاکید کنم مداخله کشورهای غربی در امور داخلی کشور ما که به ناکام ساختن نهضت ملی ایران انجامید و زیانهای جبرانناپذیر مادی و معنوی به کشور ما وارد کرد برخلاف منشور ملل متحد بوده و موجب مسئولیت بینالمللی این دولتهاست.
مولفان برجسته حقوق بینالملل براین اصل بنیادین تاکید کرده وهریک به گونهای آن را بیان کردهاند. به گفته اوپنهایم تردیدی نیست که مداخله، اصولاً به موجب حقوق بینالملل ممنوع است. ممنوعیت آن از حق هر دولت برای داشتن حاکمیت، تمامیت ارضی و استقلال سیاسی سرچشمه میگیرد.
دخالت از درون
بررسی روند رویدادهای دوران نهضت ملی ایران ، ما را با نمونه جدیدی از مداخله کشورهای بزرگ آشنا میسازد که میتوان آن را « دخالت از درون »توصیف کرد. برنامهریزی و اقدامات انگلستان و آمریکا که توانستهاند مجلس شورای ملی دوره هفدهم را منحل کرده و سپس قرارداد نفتی مورد نظر خود را در مجلسی که انتخابات آن به گونه فرمایشی برگزار شد به تصویب رسانند، دخالت این دولتها در امور داخلی کشور ما بوده است و مسئولیت این دولتها را برمیانگیزد.
تلاش وابستگان انگلستان برای اینکه این رویدادها را به عنوان یک کودتای نظامی و یک رویداد داخلی جلوهگر سازند، کوششی برای سرپوش گذاردن برنقش واقعی انگلستان وآمریکا و عوامل داخلی آنان و رها ساختن این دولتها از این مسئولیت بینالمللی است .
درواقع این دولتها با ناکام ساختن نهضت ملی ایران و تحمیل قرارداد کنسرسیوم نفت در مهر ماه سال 1333 به ایران به سودها و درآمدهای نجومی دست یافتهاند که میتوان آن را غارت منابع طبیعی کشور ما بر شمرد دراین زمینه اسناد مبارزات سرسختانه آیتالله کاشانی و گروهی از نمایندگان مجلس که در برابر مداخله انگلستان و آمریکا درهمه مراحل ایستادگی کردند و دچار زندان و تبعید شدند و اسنادی که از اعتراضات آنان به جای مانده است، دلایل روشن و کافی برای اثبات مسئولیت این دولتهاست.
تجربه ناکام ساختن نهضت ملی ایران نشان میدهد که این دولتها برای دستیابی به هدفهای خود به ابراز مخالفتهای آشکار، تحریمها و تهدیدهای نظامی بسنده نمیکنند بلکه با بکار گرفتن سازمان یافته افراد نفوذی خود به آشفته ساختن نظام سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی کشورهای هدف میپردازند.
روند رویدادها در سالهای پس از انقلاب نشان میدهند که این دولتها در این دوران اصرار بیشتری برای نفوذ در کشور ما داشتهاند. مرور کلی بر این رویدادها میتواند به شناخت شیوههای تاثیرگذاری سیاستهای بیگانه در ایران کمک کند. در این سالها یک سلسله اقدامات خلاف اصول قانون اساسی در کشور ما انجام شدهاند که هیچ توجیهی برای آنها نمیتوان یافت و این پرسش را به وجود میآورند که آیا این اقدامات به گونه طبیعی و از سر ناآگاهی از سوی دستاندرکاران و یا با برنامهریزی و کارگردانی از سوی قدرتهای خارجی انجام شدهاند؟
من در جای خود ازآنجا که سالها در کنار آیتالله کاشانی و در کانون رویدادهای نهضت ملی ایران زیسته و مسائل مهم این دوران را از ایشان و نمایندگان مجلس هفدهم که در برابر اقدامات بیگانگان ایستادگی کردند و دوستان و یاران آیتالله کاشانی شنیدهام، در سه دهه گذشته با بررسیها و پژوهشهای تاریخی در زمینه رویدادهای نهضت ملی ایران مقالات متعددی منتشر کردهام
به این واقعیت تاکید میکنم که برنامهریزی برای براندازی نهضت ملی ایران از جهت طراحی و کارگردانی از سوی انگلستان انجام شده و شخص مصدق نیز با مهارت هرچه بیشتر این برنامه را اجرا کرده است و سرانجام طرح انگلستان در ماههای پایانی سال ١٣٣١ و یا آغاز سال ١٣٣٢ مورد موافقت مشروط آمریکا قرار گرفته است .
همشهری جمعه