این دومنبع که در روایت متواتر ثقلین بهعنوان قرآن و عترت نامبردارند، سرچشمه بهرهمندی مسلمانان از فرمان الهی برای آیین خاتم محسوب میشوند.
فرمان الهی در کسوت کلام مقدس قرآنمجید نازلشده بر جان و زبان پیامبر، آنگونه که قاطبه الهیدانان مسلمان بر آن اتفاق نظر دارند در معنا و لفظ نازلشده از جبروت اعظم بر لاهوت و سپس ناسوت ماست.
به این ترتیب در نظر ناظران بیرونی و ناآشنا شاید با چنین حجت تامه، دیگر به هیچ منبع معرفتیای برای مسلمانان نیاز نباشد و آیین خاتم با بنیادی چنین خاص و بیبدیل میتواند بهتنهایی حاکم بلامنازع درک و فهم مردمان از سخن حضرت دوست برای همیشه انسان باشد و در این میان سیره پیامبر و معصومین و درمیان اهل سنت صحابه چگونه منبع معرفتی میتواند باشد آن هم در کنار سخن پروردگاری که در لفظ و معنا یقین مصونماندن از هر گونه خطایی را در آن داریم؟
الهیدانان مسلمان در پاسخ به پرسش این ناآشنایان با تاملی معناشناسانه و با نگاهی تاریخی اینگونه پاسخ میدهند که قرآنکریم اگر چه حجت تامه میان مسلمانان و در آیین خاتم محسوب میشود، اما این حجت تامه در عین حال نیاز به مردمانی دارد که زبان ناطق واژههای صامت آن باشند.
در دستگاه فکری شیعه جز شخص رسول خدا(ص) که ابتدا نیز پیامآور این پیام الهی بوده و بعد حضرات معصومین(ع) که در آموزههای کلامی شیعه عصمت آنان ثابت شده و به مصداق شخص پیامبر «لا ینطق عن الهوی» محسوب میشوند، کسان دیگری زبان ناطق کتاب صامت پروردگار نمیتوانند باشند؛ آنان که خود «راسخون در علمند» و«اهل ذکر». از طرفی قرآن نازلشده حق است برای کلیات و وظیفه خود نمیداند و اصولا در دنیای محدود، شدنی نیست تا به ریزترین جزئیات نیز بپردازد. قرآن خود را کتاب هدایت برای کسانی میداند که ایمانی از سر صدق و پاکنهادی به سخن نازلشده پروردگار بر زبان رسولش دارند.
پس بعد از قرآن منبع معرفتی دیگری نیاز است تا در کنار آن بتواند عهدهدار بیان جزئیاتی باشد که سخن پرودگار متکفل بیان آن نبوده و از طرفی بعد از یافتن چراغ هدایت باز نیاز به بلدی امین هست تا بتوان در پرتو چراغ فروزان هدایت طی مسیر کرد و اینگونه فهم سنت نبوی و ولوی در کنار فهم قرآن بر الهیدانان مسلمان مسلم فرض شد.
سنت در فرهنگ کلامی مسلمانان شامل قول و فعل و تقریر پیامبر و معصومین (ع) و نزد اهل سنت، صحابه است. این سنت تحت عنوان دانش حدیث اهمیت بسیاری نزد علمای مسلمان یافت با ذکر این نکته تاریخی که پیشگامان این تلاش ابتدا ائمه معصوم شیعه(ع) و خاندان ایشان و سپس علمای پیرو ایشان بودند.
سیوطی در تدریب الراوی در این باره نقل میکند که صحابه و تابعین در کتابت حدیث اختلاف داشتند. جمعی مانند ابنعمر، ابنمسعود، زیدبنموسی، ابوموسی و ابوهریره، از آن کراهت داشتند اما جمعی مانند حضرت علی(ع)، جابر، ابنعباس، سعیدبنجبیر و... آن را جایز میدانستند.
بعد از رحلت پیامبر قدرت با مانعان کتابت حدیث بود و این امر تا آغاز سده دوم هجری ادامه یافت. اما در اوایل قرن دوم عمربنعبدالعزیز که تنها خلیفه خوشنام اموی بود به حاکم مدینه دستور داد «حدیث را جمع کن که میترسم علم علما نابود شود.» این سیر رسمی حدیث به خاطر قدرت فائقه سیاسی و اجتماعی روزگار صدر اسلام بود اما در تلاش اهلبیت سنت، حدیثی دیگر یافت؛ چه بعد از پیامبر، حضرت امیر و سایر امامان شیعه(ع) و فرزندانشان پیش از عمربنعبدالعزیز به نوشتن و ضبط آنچه از پیامبر برجا مانده و همینطور تفسیر قرآن و احکام دین از زبان معصومین پیشتر و همچنین شخص بزرگوارشان همت میگماشتند و یارانشان را تشویق و ترغیب به حفظ و فراگیری این میراث اصیل اسلامی میکردند.
به این ترتیب دانش حدیث در میان شیعه از لحاظ کمی و کیفی، رشدی اعجابانگیز پیدا کرد و جدای از بهوجودآمدن دانشهایی جنبی نظیر درایه الحدیث و فقهالحدیث و همینطور علم رجال، محدثان بزرگی را به جهان اسلام هدیه کرد.
با فربهشدن دانش حدیثی مسلمانان، جهان اسلام شاهد رشد دیگر علوم اسلامی (که مایه بعضا اصلی و فرعی آنها حدیث بود) شد. با تورقی در تاریخ حدیث شیعه و به پیروی از آن، غور در کتابخانههای بزرگ تمدن اسلامی، به نام عالمان بسیار بزرگی برمیخوریم که جدای از فقه و تفسیر و کلام و دیگر علوم اسلامی بهعنوان محدثان زبردست و امین نیز شناخته میشوند؛ محدثانی که به تعبیری میراثداران بزرگ سنت اسلامیاند. یکی از این بزرگمردان که جدای از تمامی فضایل و مناقب علمیاش شهرت بلند خود را به خاطر تالیف دایرهالمعارف حدیثی شیعه کسب کرده علامه محمدباقر مجلسی است.
علامه محمدباقر مجلسی موصوف به مجلسی دوم فرزند محمدتقیمجلسی است که خود از سلک علما و سالک علوم نقلیه محسوب میشد.
این دانشیمرد عصر صفوی که در 14سالگی از ملاصدرا توانست اجازه روایت بگیرد ابتدا جدای از علوم نقلیه به علوم عقلیه نیز علاقهای بسیار داشت. مجلسی به واسطه پدر، شاگرد با واسطه شیخ بهایی نیز بوده و خود نیز در مکتب استادان بزرگ زمان خود چون علامه حسنعلی شوشتری، امیرمحمد مومن استرآبادی، میرزای جزایری، شیخحر عاملی، ملامحسن استرآبادی، ملامحسن فیضکاشانی و ملاصالح مازندرانی، زانوی شاگردی به زمین زد.
مجلسی نهایتا شیخالاسلام اصفهان شد اما در آن کسوت نیز به کارهای علمی خویش ادامه داد و نتیجه آنکه حاصل عمر 73 ساله او به غیر از شاگردانی عالم به معارف دین تالیف کتابهای بسیار ارزشمندی است که برخی از آنها بهتنهایی برای شهرت علمی، کافی است. ازجمله آثار علامه محمدباقرمجلسی در شرحی اجمالی میتوان به عناوین زیر اشاره کرد:
مرآت العقول، شرح کافی (از کتب اربعه) شیخ کلینی است در ۲۶ جلد.
ملاذ الاخیار، شرح تهذیب (از کتب اربعه) شیخ طوسی است در ۱۶ جلد.
الفرائد الطریفه، شرح صحیفهسجادیه علیهالسلام است.
شرح اربعین حدیث
حقالیقین، در اعتقادات است و به زبان فارسی نوشته شده.
زادالمعاد، در اعمال و ادعیه ماهها به فارسی
تحفه الزائر، در زیارات به فارسی
عینالحیاه، شامل مواعظ و حکم برگرفته از آیات و روایات معصومین علیهمالسلام به فارسی
صراط النجاه
حلیه المتقین، در آداب و مستحبات روزانه و در طول زندگی به فارسی
حیاه القلوب در تاریخ پیامبران و ائمه (ع) در 3جلد به فارسی
مشکاه الانوار که مختصر حیات القلوب است به فارسی
جلاء العیون در تاریخ و مصایب اهلبیت(ع) به فارسی
اما آنچه در مصنفات علامه به دایرالمعارف شیعه نامبردار است و از روزگار بهوجودآمدنش محل مراجعه و تمجید همه علما و فضلا قرار گرفته، جامع حدیثی بحار الانوار الجامعه لدُرر
اخبار الائمه الاطهار است که به اختصار آن را بِحارُالانوار نیز میگویند. این کتاب در چاپ قدیم، در ۲۵ جلد و در چاپ جدید، در ۱۱۰ جلد منتشر شدهاست.
برای تدوین این کتاب علامه به همراه دستیارانش هر کجا به نسخهای از کتاب حدیثی دست مییافتند یا آن را میخریدند یا استنساخ میکردند؛ سپس منابع روایی آن را گردآوری کرده و خود علامه عناوین هر بخش را مینوشت و روایات وارده را ذیل هر عنوان ثبت میکرد و بعد از آن مشکلات حدیث را شرح و بیان میکرد.
کتاب بحار، علاوه بر استقصای احادیث هر باب، شامل آیات مربوطه است که در صدر عناوین آورده شده و در واقع شامل یک دوره آیاتالاحکام و تفسیر موضوعی نیز هست.
نظر مجلسی از نوشتن بحار آنگونه که در مقدمه این کتاب شریف آورده شده گردآوری و حفاظت منابع حدیثی بوده است و به همین خاطر نسبت به بخش احکام فقهی کتب اربعه که بیشتر مصون بودهاند کمتر نقل حدیث شده و در عوض با شرح کافی به نام مرآت العقول و تهذیب به نام ملاذ الاخیار که اهم احادیث احکام در این دو کتاب است، حفظ و حراست این دو اثر را تضمین کرده است. گفته میشود حساب ابجدی سال تولد علامه یعنی سال۱۰۳۷ هجری قمری، جمله «جامع کتاب بحار الانوار» میشود و این شگفتی زحمت سترگ این عالم شیعی است؛ مردی که نام نیکش بهرغم مدعیان ناآشنا در تاریخ تشیع غیرقابل انکار است.