دستکم به این علت که نیازی به تفکر ندارند، از چیزهایی حرف میزنند که عامه مردم میفهمند و هر طور که هست، میل بهدنبال کردن ماجرا را در مخاطبشان برمیانگیزند.اما مهمتر از اینها، مجموعهها، بهعنوان بهترین نمایندگان حیات تلویزیون، برخی از مهمترین وظایف آدمها را برعهده میگیرند؛ حرف زدن با هم، محبت کردن به دیگر اعضای خانواده، توجه به حضور یکدیگر، تحمل زمان آن هم در شرایط خستگی و بیکاری صرف... مجموعههای تلویزیونی تنها ابزار خانوادهها برای پر کردن وقت هستند، در فاصله میان خانه و خواب.
این زمان حتی در ماه رمضان کمی کش هم میآید؛ افطار تا خواب. ضمن اینکه خستگی ناشی از گرسنگی در طول روز، قضیه را جدیتر میکند و در نتیجه، تلویزیون، باز هم جایگاه بالاتری مییابد.
این میهمان ناخوانده که حالا به عضوی واجبتر از آدمها در همه خانوادهها تبدیل شده است، یکتنه همه آنچه پیش از تولدش، اعضای خانواده انجام میدادند، برعهده گرفته است و از همه مهمتر، به جای ما حرف میزند. تحمل سکوت، وقتی که چیزی برای گفتن نداریم، دشوار است و انسان امروز، به سختی چیزی برای گفتن مییابد...
این همه، همیشه روشن است. آنچنان روشن که از حالا میدانیم ماه رمضان سال بعد هم حکایت همین است. میدانیم ماه رمضان سال بعد کی شروع میشود و کی تمام.
میدانیم افطار کی است و خانوادهها چند ساعت را باید پای تلویزیون بنشینند تا خوابشان ببرد و دوباره روز از نو روزی از نو... همه، همه اینها را میدانند، از جمله مسئولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران...
کاش اصلا تلویزیون اختراع نمیشد. کاش بچهها به جای اینکه وقتشان را پای دستگاهی بگذرانند که تنها مضرات مختلف را به شکلهای مختلف به سمتشان گسیل میکند، میرفتند با همسالان خود هفتسنگ و وسطی و زو (همان کبدی) و قایم باشک و... بازی میکردند.
کاش پدرها و مادرها، شبها به جای دیدن تکرار مکرراتی که اگر عصاره همهشان را بگیریم، بیش از یک قطره دانایی و حتی لطافت و عشق به دست نمیآید، شبچره تدارک میدیدند و کنار هم مینشستند و از دردها و شادیهایشان میگفتند. کاش اصلا تلویزیون اختراع نمیشد، اما حالا که شده است و در خانه همهمان، بهترین جای ممکن نشسته است و زور هیچ کس هم به او نمیرسد، چه میشود کرد؟
همه، همه چیز را از ماه رمضان بعد میدانند. همان طور که از ماه رمضان گذشته، با همه حاشیههای مجموعههایش، همه چیز را درباره ماه رمضان امسال میدانستند، پس چرا همه چیز در یک هفته آخر روشن شد؟ فکر کنید اگر همه چیز از 11 ماه پیش، یعنی بلافاصله بعد از ماه رمضان گذشته شروع میشد و مجموعههای مناسبی برای این ماه تهیه میشد و کاملا سر وقت به پایان میرسیدند و هیچ جابهجایی هم انجام نمیشد و شبکههای مختلف مجموعههایشان را از شب اول شروع میکردند و خانوادهها، افطار تا خواب را مینشستند و در سکوت به متکلم وحده خانههایشان گوش میکردند و... نه، باور نمیکنید این تلویزیون خودمان باشد.
پس هیچ عجیب نیست اگر درست در روز آخر معلوم شود که «شب هزارویکم» جای خود را به «نردبام آسمان» نیمهکاره داده است. هیچ عجیب نیست اگر معلوم شود «شمسالعماره» میماند برای بعد و مجموعه «عبور از پاییز» پخش میشود. هیچ عجیب نیست که «به کجا چنین شتابان» جای خود را به «تهاجم» میدهد و... اینجا تهران است، سیمای جمهوری اسلامی ایران.