او اگر چه میان مردم سرزمینش، ایتالیا، چندان مشهور نیست و در دایرهالمعارف نویسندگان ایتالیایی کمتر از یکصفحه درباره او و آثارش صحبت شده اما جذابیت و کشش آثار داستانی وی به حدی بوده که آثارش به زبانهای انگلیسی، اسپانیایی، فرانسه، فارسی و... ترجمه شده و با اقتباس از آنها فیلمهای داستانی موفقی ساخته شده است.
خوانندگان ایرانی، آنتونیو تابوکی را با قلم روان و ترجمه دقیق سروش حبیبی و با رمانهای وی میشناسند. تابوکی پیش از آنکه نویسنده باشد متخصص زبان و ادبیات پرتغالی است و مانند مترجم آثارش سروش حبیبی، برگردان آثار شخصیتهای بزرگ و فاخر ادبیات جهان مثل مجموعه آثار«آنتونیو پسوا» شاعر پرتغالی به زبان ایتالیایی از دلمشغولیهای اوست. او به یقین یکی از نویسندگان خوشاقبال ایتالیاست که خود را از قیدهای سنتی ادبیات در کشورش رها کرده، پا را فراتر گذاشته و موفق به کشف سرچشمههای جدید و وسیعتری از ادبیات در خارج از کشورش شده است.
از تابوکی رمانهای متعددی مثل، «ابهامات ناچیز و بیاهمیت»، «خط افق»،«پدیرا سخن میگوید» و... منتشر شده که برخی از آنها به فارسی بازگردانده شدهاند. فضای وهمآلود، سنگین و گاهی یأسآلود در بیشتر رمانهای تابوکی یکی از فصلهای مشترک آثار ادبی او محسوب میشود. غالب رمانهای او با پیچیدگی و تودرتویی خاص قلم تابوکی آغاز میشود که با پیشروی داستان خواننده را به هزارتوهای پیچدرپیچ بعضا بدون سرانجام میکشاند؛
پیچیدگی مازگونهای که در برخی رمانهایش مثل «خط افق» تا انتهای رمان خواننده را با خود از دالانی به دالانی دیگر میکشد و در داستانهایی چون «سستو» این پیچیدگی مازوار در میانه راه خواننده را سرگردان به حال خود رها میکند؛ ارائه دنیای مبهم در روایتهای داستانی و فضاسازیهای تلخ و سنگین که گمشده آنها راوی داستان است، در کنار فرم پیچیده روایتهای تابوکی است که توانمندی و روانی قلم حبیبی را در ارائه ترجمههایی دقیق و خواندنی از آثار او برای خواننده روشن میکند.
شاید اگر خواننده ایرانی تابوکی را با خوانش رمان «میدان ایتالیا» شناخته باشد و زبان طنزآلود و عامیانه او را با ترجمه روان و دقیق حبیبی دیده باشد برایش کمی سخت باشد که رمان «شبهای هندی» با قلم همین نویسنده و درونمایههایی عرفانی آنرا بخواند.اگر چه این پیچیدگی کم و بیش در همه آثار این نویسنده ایتالیایی دیده میشود اما در برخی آثار او مثل «خط افق»، «سر بربادرفته داماشنو مونتهیر» و «میدان ایتالیا» با فرمی ساده و به دور از بازیهای زبانی و روایتی پیش میرود.
برای نمونه او در رمان «سربربادرفته داماشنو مونتهیر» که داستانی خطی با روایت ساده و بدون پیچیدگی فرمی است با ظرافت و دقتی خاص به واکاوی شخصیتهای داستانیاش میپردازد و عواطف، افکار، رویاها و کابوسهای آنها را برای خواننده به تصویر میکشد؛ مسئلهای که دلمشغولی تابوکی در مواجهه با شخصیتهای واقعی و داستانیاش است.
تابوکی در این باره اینطور میگوید: اغلب این دغدغه با من بوده است که بدانم رویاهای هنرمندان محبوبم چه میتواند باشد. افسوس که این شخصیتها در کتابها رویاهای شبانهشان را برای ما به ارث نگذاشتند! این کنجکاوی و آرزو چنان برایم قوی بوده که موجب شده راهی بیابم و این کنجکاوی را به شکلی با ادبیات مرتفع کنم. در عین حال آگاهم که این داستانها همگی حاصل آرزوها و وسوسههای من است از رویاهای ناشناخته و تلاشی است برای تصویری کردن و به اشتراک گذاشتن آنها.