او فیلمسازی را از سنین نوجوانی شروع کرده و حالا برای نوجوانان فیلم تلویزیونی میسازد. «مژدگانی برای ایلیا» که مراحل آخر تصویربرداری را میگذراند، با بازی بهناز جعفری، امیرحسین صدیق، کیانوش گرامی، رضا بنفشهخواه، علی صالحی، یوسف خداپرست و روحالله مفیدی و بازیگران نوجوان ، علی خلج و رضا شمسایی، روایتگر روزی است که ایلیا و امیر در خانه تنها هستند و برای ناهار پیتزا سفارش میدهند، اما پولشان کافی نیست و ایلیا از پول پدر بدون اجازه بر میدارد و... با علی عطشانی، کارگردان این کار گفتوگو کردهایم که میخوانید.
- داستانی که انتخاب کرده اید، یک داستان ساده است. در پس این داستان ساده چه هدفی داشتید؟
میخواستم بگویم یک اتفاق ساده، میتواند باعث رشد و تعالی شخص شود. ایلیا به اشتباه پول پدرش را بر میدارد و زمانی که مادر و پدرش به این پول احتیاج پیدا میکنند، یک شب تا صبح وقت دارد که این مشکل را رفع کند. او در این تلاش متوجه میشود که دزدی کردن فقط از دیوار مردم بالا رفتن نیست. دزدی کردن میتواند یک کار ساده باشد. در حقیقت او در یک شب تا صبح به شناخت میرسد.
- در آخر مثل همه فیلمها همه چیز به یک باره درست می شود؟
مشکل ایلیا به شکل غیرمستقیم و نه به شکل کلیشهای حل میشود.
- این داستان نماد واقعی و بیرونی هم دارد؟ یعنی فیلمنامه براساس یک اتفاق واقعی نوشته شده است؟
یک روز صبح با دستیارم در ماشین بودیم که گفت دیشب به خاطر تمام شدن ماه صفر به مسجد رفته بوده که از حضرت زهراس مژدگانی بگیرد. من از این رسم خبر نداشتم و به نظرم سوژه خوبی آمد. از طرف دیگر این قضیه مالی برای خودم در زمان نوجوانی پیش آمده بود. پدرم در کشو پول نو گذاشته بود. من هم هروقت که پول کم داشتم یا میخواستم آدامس، بستنی و پفک بخرم، از کشو پول بر میداشتم [می خندد]!
- شما هم مثل ایلیا عاقبت به خیر شدید؟!
پدرم بلایی سرم آورد و یک کتک مفصل خوردم [می خندد]! اما ایلیا به مسجد میرود و به اشتباه خودش پی میبرد.
- بنابراین شما این دوتا اتفاق را با هم تلفیق کرده اید؟
بله. این دو داستان را تلفیق کردم و براساس این طرح، سیاوش دولتسرایی و علیرضا جزینی فیلمنامه را نوشتند.
- بازیگران نوجوان چگونه انتخاب شدهاند؟
خیلی بازیگر دیدیم. دو نکته برایم خیلی مهم بود. یکی اینکه بازیگر نقش ایلیا به امیرحسین صدیق که نقش پدر را بازی میکند، شبیه باشد و دوم اینکه بتواند به خوبی گریه کند!
- چرا گریه کردن برایتان اینقدر مهم بود؟
اوج کار آنجایی است که ایلیا به مسجد میرود و گریه میکند. خیلی مهم بود که بازیگر بتواند این صحنه را در بیاورد. علی خلج را به من معرفی کردند که قبلاً در فیلم کوتاهی هم بازی کرده بود. زمانی که او را دیدم، متوجه شدم که هم قدرت تکلم خوبی دارد و هم تواناست.
علی عطشانی ،کارگردان/ عکس: احسان رفعتی
- و هم به خوبی گریه می کند!
بله! قبل از شروع تصویربرداری من از این بازیگران نوجوان خواستم بیایند دفتر با هم پلیاستیشن بازی کنند، بستنی بخورند و گپ بزنند تا اینکه حسابی با هم دوست
شوند.
- چه دلیلی داشت این ترفند؟
نمیخواستم موقع بازی به آنها بگویم مثلاً شما دوتا با هم دوست هستید و دارید با هم بازی میکنید، میخواستم این دوستی واقعی باشد. از همین ترفند هم برای ارتباط نوجوانان با بهناز جعفری و امیرحسین صدیق کمک گرفتم. زمانی که بهناز جعفری تست گریم داشت از علی خلج خواستم که بیاید کنارش بنشیند و او را مامان صدا کند و خانم جعفری او را پسرم و مامان جون خطاب کند. نمیخواستم ارتباط مصنوعی بین بازیگرها شکل بگیرد.
- این کار برای کودکان و نوجوانان است یا درباره آنان؟
نمیتوانم بگویم برای آنان است یا دربارهشان. زمانی که دارم فیلمنامه مینویسم، فیلمنامه را به تمام اطرافیانم میدهم که بخوانند. از کارگر تا استاد دانشگاه؛ چرا که اینان مخاطبان من هستند و ایرادهایی که بعدها به فیلم میگیرند بهتر است الان بگیرند. این فیلمنامه را به خیلیها دادم که بخوانند و نظرشان را بگویند. به همین دلیل داستان به واقعیت نزدیک است و فکر میکنم داستان با همه اقشار بتواند ارتباط برقرار کند.