به گزارش همشهری آنلاین، والدینی که کودکان خردسال دارند شاید بارها این مورد را تجربه کرده باشند که فرزندشان در برخی از موارد دچار ترسها یا اضطرابهایی میشود که شاید برای والدین معنی و مفهومی نداشته باشد اما به نظر میرسد بسیاری از این اضطرابها اگر ریشهیابی نشوند میتوانند در زندگی روزمره کودک یا حتی والدینشان یا آینده آنها تاثیرات مخربی داشته باشند. در این خصوص با دکتر « مهسا ساداتی» روانشناس کودک و نوجوان به گفتگو نشستیم که در ادامه میخوانید:
والدین برای مقابله با ترسها و اضطرابهای کودکان، چه راهکار یا رفتاری را باید در پیش بگیرند؟
قدم اول این است که ما بدانیم چه ترس ها و اضطرابهایی، برای چه سنی در کودک طبیعی است و نیاز به پیگیری و درمان ندارد. اضطراب جدایی در بین سنین دو تا سه سالگی طبیعی است. یعنی اگر کودکی برای رفتن مادرش از کنار خودش گریه کند، یا بچهای که قبلا پیش مادربزرگ یا خالهاش میماند ولی الان به دلیل وابستگی زیاد به مادرش، حاضر نیست پیش این افراد بماند، این رفتارهای کودک در این سنین میتواند طبیعی باشد. چرا که درک کودک نسبت به محیط بیشتر میشود و اضطراب جدایی از والد را بیشتر حس میکند.
اگر اضطراب اجتماعی ادامه پیدا کند و زیاد شود تبدیل به اختلالی به نام « لالی انتخابی» میشود. در این حالت فرد در محیط قادر به تکلم نیست در حالی که قدرت تکلم فرد کامل بوده و میتواند کاملا از واژهها استفاده کرده و با افرادی مثل مادر، پدر، برادر یا خواهر، که در دایره امناش هستند، صحبت کند اما وقتی در جمع غریبهها قرار میگیرد، نمیتواند اصلا صحبت کند.
این که میگوییم بین سنین دو تا سه سالگی اضطراب جدایی طبیعی است مفهوماش این نیست که در انتهای سه سالگی این روند اضطراب جدایی یک دفعه از بین میرود و کاهش پیدا میکند. نه این گونه نیست، بلکه باید این روند زمانی که کودک به انتهای سه سالگی نزدیک میشود، آرام آرام، کمتر شده و کودک برای دور شدن از مادرش دیگر گریه نکند. البته این موضوع به رفتار مادر هم بستگی دارد. وقتی که اضطراب جدایی کودک بالا رفت، والدین باید مانند روند قبل، کم کم به مدت زمان کمتری، کودک را پیش مراقبان دیگر مثل مادربزرگ یا خاله، قرار دهند تا او بتواند در کنار دیگران به جز مادر عادت کند.
انواع ترسها در کودکان شامل چه مواردی است؟
یکی از انواع ترسها در کودکان اضطراب جدایی است که راجع به آن صحبت کردیم و فکر میکنم همه با این نوع از اضطراب در کودکان خود آشنا هستند. در بسیاری از مواقع اضطراب جدایی در کودکان پیگیری نمیشود و آنها به سن دبستان میرسند. برای نمونه کودکانی که الان مدرسه میروند و تازه والد میبیند که فرزندش از او جدا نمیشود یا در مدرسه گریه میکند و بدون مادر در مدرسه یا پیش دبستانی نمیماند.
مورد بعدی اضطراب اجتماعی است. در این نوع از اضطراب کودک در حضور افراد دیگر به زبان عامیانه خجالتی است. این رفتار میتواند در جمع کودکان یا بزرگسالان باشد. در جمع کودکان کودک توانایی دوست یابی ندارد و نمیتواند شروع کننده ارتباط با همسالان خودش باشد. وقتی وارد جمع بزرگسالان هم میشود، کودک توانایی سلام کردن و برقراری ارتباط با آنها را هم ندارد، این رفتار میتواند اضطراب اجتماعی باشد. اگر اضطراب اجتماعی ادامه پیدا کند و زیاد شود تبدیل به اختلالی به نام « لالی انتخابی» میشود. در این حالت فرد در محیط قادر به تکلم نیست در حالی که قدرت تکلم فرد کامل بوده و میتواند کاملا از واژهها استفاده کرده و با افرادی مثل مادر، پدر، برادر یا خواهر، که در دایره امن اش هستند، صحبت کند اما وقتی در جمع غریبهها قرار میگیرد، نمیتواند اصلا صحبت کند. این رفتار می تواند در دوران مدرسه هم ادامه پیدا کند. بسیاری از معلمان کودکانی را به ما ارجاع میدهند که اینها در کلاس اصلا یک کلمه هم حرف نمیزنند.
چه زمانی باید در مقابل اضطراب فرزندمان واکنش نشان دهیم؟
نوع دیگری از ترسهایی که در کودکان میتواند وجود داشته باشد، ترسهای خاص هستند. برای مثال کودک از تنهایی، تاریکی، هیولا و مواردی نظیر اینها میترسد. همه اینها میتواند به وسیله محیط تشدید شوند. مثلا کودکی که فیلمهای ترسناک و بالاتر از سن خود را می بیند، قطعا ترسهایش نسبت به بچه های دیگر بیشتر است.
تاثیر رفتار والدین در ادامه یا به وجود آمدن این ترسها چیست؟
گاهی مواقع والدین بیش از حد به ترسها و اضطرابهای کودکان دامن زده و باعث میشوند این ترسها و اضطرابها بیشتر شوند. برای مثال والدین در جدا کردن جای خواب کوکان تعلل کرده و جای خواب آن ها را جدا نمیکنند. یا فرزندشان را وارد محیطهای جمعی نمیکنند. همچنین بر روی فیلم هایی که کودک تماشا می کند کنترلی ندارند. یعنی عوامل محیطی به صورتی است که والدین ناخواسته باعث تشدید ترس و اضطراب در کودکشان میشوند.
چه زمانی باید ترسها و اضطرابهای بچهها را پیگیری کنیم؟
زمانی که ترسها و اضطرابها از یک سطح نرمالی بالاتر رفته است، یعنی وقتی والد میبیند که کودک در مقایسه با همسالان اش در مدیریت اضطراب متفاوت است. مثلا وقتی یک ماه از شروع مدرسه می گذرد اما کودک بدون حضور مادر در مدرسه نمیماند، یا کودکی که حاضر نیست به تنهایی در اتاق اش بخوابد. یا در بسیاری از مواقع ترسها و استرسها منجر به تیکهای اضطرابی مثل تیک صورت، تیک گردن در کودک می شوند. یا زمانی که ما بیماری سایکوسوماتیک یا روان تنی( دردهایی هستند که در اثر تنش، فشار روانی، استرس مزمن یا سرکوب فشارهای روانی در بدن ایجاد میشود. این دردها در حقیقت هیچ منشا جسمی ندارند) را در فرد داریم مشاهده میکنیم. برای مثال صبح کودک می خواهد به مردرسه برود، می گوید حالت تهوع، دل درد یا سرم درد دارم. در این زمان ها ترسها و اضطرابها در بدن و جسم کودک قابل مشاهده هستند و آنجاست که والدین حتما باید به یک مشاوره یا روانشناس کودک مراجعه کرده تا ترس و اضطراب را در کودکشان درمان کرده و از بین ببرند و همچنین شیوه فرزند پروری خودشان را اصلاح کر ده تا بتوانند اضطرابهای کودکشان را بیشتر مدیریت کنند.
نظر شما