طرح روی جلد بیش از حد ساده و گرافیک نوشتاری آن ضعیف است.در کنار اینکه یک شاعر چه شعرهایی را به چاپ میرساند و با اهمیتی نه چندان کمتر ، مهم است که بتواند حاصل تلاشش را در زمان مناسب نشر سازد که زمان تحول است و نوگرایی و در این میان ناراحتکننده است که گفته شود آشفتگی عجیبی در چاپ آثار شاعران دیده میشود. گاه از شاعری توانا که البته فعال هم بوده و هست سالهای سال اثری چاپ نمیشود؛ نه اینکه اثری قابل چاپ نباشد بلکه به هر دلیل ارتباط لازم میان شاعر و ناشر برقرار نمیشود و جامعه ادبی از برخورد به موقع با یک اثر ادبی محروم میماند و در مقابل صاحب اثر هم از بازخورد این برخورد در سطحی دیگر بیاطلاع.
در مقابل شماری دیگر از شاعرانند که در فاصله زمانی کوتاهی به چاپ چندین مجموعه شعر همت میگمارند که در پارهای از آنها اثرات کتابسازی ناشی از چاپ مجدد شعرها و نیز افت شدید و محسوس کیفیت کارها حس میشود؛ مخصوصا در سالهای اخیر که بعضی ارگانهای دولتی با بودجههای فراوان کتابهای افراد خاصی را چاپ کرده و میکنند و ناگفته پیداست که دولت همانطور که تاجر و تولیدکننده خوبی نیست، ناشر خوبی هم نیست و بگذریم.
شهرام مقدسی به دسته اول تعلق دارد.
متأسفانه آثار شهرام مقدسی در زمان بایسته و شایسته عرضه نشده است و به همین دلیل شعر زنده او تا حدی از اثرات متقابل جریان پویای نقد ادبی – البته اگر بپذیریم اصلا چنین جریانی وجود دارد که در همین هم تردید است – بر کنار مانده و این بر کنار ماندن هم محرومیتی برای شاعر است و هم برای جماعت شعر خوان و یادداشت نویس و در نهایت منتقد. دلیل ما این است که مقدسی در «احتمالا تو هم باید یک روباه باشی» توانسته مسیر خود را بیابد و نسبت به آثار قبلی، اثری کاملا متحول عرضه کند که در آن اتمسفری هماهنگ در نسبت با جهان شاعرانه خلق شده است که از مهمترین احتجاجات در برآورد مثبت از این مجموعه به شمار میآید. این تسلط آرامبخش اتمسفر هماهنگ با جهان و جان باعث میشود که بتوان تصویری کلی و فراگیر از افق ذهنی شاعر دریافت که بهخودیخود دستاورد ارزشمندی است.
سلوک شعری مقدسی در این مجموعه هرچند کمال یافته تلقی نمیشود اما گاهگاه با انکشافی که پیش از این کمتر در کارهای او سراغ داشتهایم همراه است:
خواهد آمد
آن تابستان
آن خواب.
تو
خوب شده ای
مرا به سردخانه میبرند!
(سردخانه، ص 37)
یکی از آسیبهای جدی شعر سپید امروز غلبه عینیت بر ذهنیت است که البته پرداخت عینی موضوعات، اجتهاد بسیاری از مدعیان اینگونه شعر است و در رد و کنارزدن چه بسیار آثار- که پرداخت ذهنی در آنها اصالت دارد - حجت چنین میآورند که شاعر، تصاویر عینی و ملموس را به نفع آفریدن تصاویر ذهنی موهوم نادیده گرفته و این حجت را شاهد عدمشعریت و نیز ضعف تماشای شاعر میپندارند. بیآنکه بخواهیم بر ضرورت تماشای بهنگام جهان و آنچه در آن موج میزند و گاه به راحتی دیده نمیشود به قدر امکان پافشاری کنیم که البته امری بدیهی است و مبرهن ، زیرا انسان آفریده شده برای عبور و تماشا و نیز بیآنکه فراموشمان شود که شعر سپید امکانات متنوعی در اختیار میگذارد که شاعر در بستر آن رازهایی از ابعاد دیگر و دیگرگون اشیا را بکاود و موضوعات جدیدی برای خلق شعر در اختیار گذارد، گریزی ندارم که اعتراف کنم خیال و آفرینش جهان خیالی که ذات شعر است گاه تصاویری در دسترس مینهد که چندان در نسبت مستقیم با تصاویر مادی جهان فرودین قرار ندارد.
آیا باید از این تصاویر رنگارنگ خیالی و پردههای هزار نقش گم در هزار توی جهانهای دیگر چشم پوشید، پایین آمد، پایینتر، و دلخوش داشت به آنچه من میبینم و تو و دیگری نیز هم ؟در نظر بگیرید شاعری را که به اجبار، نیروهای بیرونی خود را مقید به بازتاب تصاویر تزئینی و کاربرد انگیختاری غیرخود انگیخته از آنچه صرفا میبیند میکند و اگر از او بخواهند در باب میز، تلفن، تیر برق و ریل قطار و برج ایفل شعر بگوید، تردید نمیکند و میگوید. این شاعر تا چه حد خود را از امکانات بیکران و گونه گون خیال و جهان خیالی محروم ساخته است؟ و شهرام مقدسی خوشبختانه از این دسته شاعران نیست و در نگاه او کشف و ابتهاج و گشودگی در شعر سپید منظور است:
دیر است
دنیای تازهای
که به آن رسیدهای
دستهایت را
وقتی
در دستهای من میگذاری
که مردهام
(دیر، ص 54)
کهن روایت یا بهتر بگوییم کهن الگوی زمان و پدیدههای نقشبسته در آن یعنی زندگی و مرگ و خاصه مرگ از بنمایههای سرودههای این مجموعه است. امکان تقطیع به خواهش متن و به میانجی آن، آرامشی که در پی تقطیع دلخواه در سطور شعر حاکم میشود به اتمسفری میانجامد که میتواند گذر زمان و نقاط عطف آن را با برجستهسازی منظور در اثر ادبی به نمایش گذارد.
به سخن دیگر در شعر سپید این امکان شکوهمند وجود دارد که با نشانهگذاری و قطع کلام در جای مناسب، نقاط عطف آفرید و در مقام مقایسه، این امکان، در شعر سنتی وابسته به عروض و بحور کلاسیک فارسی کمتر یافت میشود که البته به هیچ روی حجتی بر تواناتر بودن قالب سپید بر قوالب سنتی همچون غزل نیست زیرا بیان کهنالگوها در شعر سنتی آنچنان امکانات و میدانهای فراخ تاختوتاز گونهگون و درعینحال در هماهنگی با جهان سنتی- که ذاتا متوازن است- در اختیار میگذارد که در حقیقت عالمی دیگر است و این مجال را سر پرداختن به آن نیست.
به نقاط عطف برگردیم؛ چنین پنداشته میشود که صرفنظر از ادواری که بر شعر سپید گذشته و نحلههای متفاوت آن، یکی از برایندهای تقطیع در شعر سپید آفریدن نقاط عطف است و در موافقت با سخن پیشین گفتنی است که کهنالگوهایی همچون مرگ و حادثه عشق، خود نقاط عطفاند و مرگ چنانکه گفته آمد از مضامین بسیار مورد عنایت این دفتر است که هر دو شعر تاکنون نقل شده به پردازش آن مشغولند. مرگ - این حدیث همیشه- و آرامش ناشی از آن میتواند درصورت پرداخت مناسب همواره تصاویری ناب و مدرن عرضه کند:
هوا هوا هوا
وقتی قانعت نمیکنند،
وقتی نمیتوانی کسی را قانع کنی
این پا و آن پا نمیکنی
لباسهایت را تا میکنی
خودت را جا میگذاری
چمدانت را میبرند فرودگاه
حالا به اندازه کافی سبک شدهای
و میتوانی پرواز کنی
حتی اگر هواپیما به خاطر بدی آب و هوا
نتواند!...
(چمدانت را میبرند، صص41و42)
دیگر کهن الگویی که باز هم به واسطه ساختار شعر سپید بسیار قابل اعتناست، فرم دایرهای است.
اینگونه فرم که در هماهنگی کامل با بسیاری از آموزههای باستانی و اساطیر و قصص قرار دارد البته امکانی چندان فراتر از شعر سنتی در اختیار نمیگذارد اما به یاد بیاوریم که تکرار در شعر سنتی همواره نقطه قوت محسوب نمیشود اما در شعر سپید تکرار میتواند به آفرینش فرم مستدیر مدد رساند.
پرداختن به فرم دایرهای در شعر بسیاری از شاعران بزرگ ایران و جهان دیده میشود. شهرام مقدسی هم در این دفتر به فرم دایرهای پرداخته؛ مثل شعرهای «منقار شکسته» و «مکث» و «عکس» که در آنها به راحتی قوسصعود و نزول بهعنوان شاکلهای کهن از نمایش دور زندگی دیده میشود. گفتنی است که پرداختن به فرم دایرهای، مناسبتی خاص با دور زیستن هم دارد؛اینکه شعر از نقطه صفر شروع شود و پس از طی مراحلی مجددا به همان نقطه شروع برگردد که این دور متضمن کسب کمالات است و نقطه صفری که به آن باز میگردیم همان صفر اولیه نیست بلکه علاوه بر آن سیری را در بر دارد که نمایانگر سلوک شاعرانه است با دعوتی به فراتر رفتن و تماشا.
صرفنظر از بعضی شعرهای این دفتر که واجد این کهن الگویند، شعری هم هست با نام «دور» که در این شعر توصیفی، شاعر با کاربرد بعضی نشانههای آشنای زبانیاش که پیش از این بسیار از او دیدهایم و خوشبختانه در این دفتر کم تعدادند، جناسهای ناقص و تناسبات حروفی و حذف بیدلیل و با دلیل افعال که گاه البته به قصد هم افزایی معنایی به کار میروند و با زهم البته همیشه موفق نیستند مثل« نه وقتی/ نه بختی/ همه چیز در همه چیز/ بسته/ وابسته/ نه اول/ نه آخر/ همه چیز در میان/ حتی حاشیهها/ من در میدان/ و تو/ و او که هست/ و او که نیست» میخواهد دور بیافریند که بهنظر موفقیت آمیز نیست.
یکی دیگر از پنجرههایی که شعر شهرام مقدسی میگشاید پدیدهای است که در زبان شکل میگیرد و در مواجهه با عنصر خیال میخواهد نارسایی زبان را - بگذریم که تا چه حد موفق بوده - به تماشا بگذارد. او این مواجهه را میخواهد به یاری تقطیع ناآشنا، توصیف حیرت، تکرار جملاتی با افعال نفی با بار منفی محسوس کند؛ مثل شعر «هیچچیز فهمیده نمیشود» با سطرهایی همچون« از پنج حس چیزی فهمیده نمیشود/ حقیقت و زیبایی را نه شنیده هیچکس نه دیده و...» که به وضوح ضعف کشف شاعرانه و به عبارتی دیگر کار شعر در آن نمایان است. البته هستند شعرهایی همچون «سقوط» (صص25و26 )و «من آن دیگرم»( صص74و75 )که در آنها ضمن تعهد به این موضوع با کار شعری هم مواجهیم: من آن دیگرم/ که تو دیگر آن نیستی/ دیگران را به دیگران وامیگذارم و میگذرم /آنی دیگر/ منم که دیگرم و... .