این نشست که با سردی اولیه آغاز شد، دقایق پایانی با آب شدن یخ شرکتکنندگان چنان به داغی گرایید که کسی حاضر نبود جلسه به پایان برسد تا مجبور به خروج از ساختمان شیک خانه داستان در اقدسیه شود.
شرکتکنندگان که با دعوت محمدرضا بایرامی (مدیر خانه داستان) به جلسه آمده بودند، از چهرههای نام آشنای دو حوزه ادبیات و سینما بودند. آنان ابتدا به سخنان نسبتا مفصل مصطفی جمشیدی گوش دادند که مدیریت بخش اقتباس ادبی برای ساخت فیلمهای سینمایی بنیاد فارابی را عهدهدار است.
جمشیدی که نویسندهای نوگرا و فرمگرا است، در سخنانش ضمن دعوت از سینماگران برای استفاده از رمانها و داستانهای کوتاه در ساخت فیلمهایشان آمار مفصلی از چنین فیلمهایی در تاریخ هفتاد و چند ساله سینمای ایران ارایه کرد.آمارها آنقدر طولانی شد که بر حوصله شرکتکنندگان اثر گذاشت.
انتظار میرفت مصطفی جمشیدی – به عنوان یک داستاننویس – متوجه این اطناب و ظرفیت مخاطب و حوصله جمع و جلسه میشد.او ضمناً گزارشی از جلسات بنیاد فارابی برای تصویب کتابهایی برای تبدیل شدن به فیلم ارایه کرد که اسامی آثاری از جمالزاده، بزرگ علوی، جلال آلاحمد و مصطفی مستور در این میان شنیده شد.
جمشیدی توضیح داد که فارابی حق خرید و تبدیل کتابهای مصوب را به فیلمنامه پرداخت میکند.همچنین هوشنگ مرادی کرمانی سخنران دیگر جلسه بود که از روند تبدیل آثارش به فیلم حرف زد و از تعاملی که با کارگردان دارد.او گفت: نویسنده باید به کارگردان و سناریست اعتماد کند، چرا که آنها هم میخواهند اثری خوب تولید کنند.
مرادی کرمانی تاکید کرد: «من هرگز در حوزه کار کارگردانان فیلمهایم دخالت نمیکنم و سعی میکنم آنها هم بتوانند وظیفه تصویریشان را در قبال کتاب اعمال کنند، وگرنه کتاب را که نقطه به نقطه نمیتوان به تصویر تبدیل کرد.»
علیاکبر قاضینظام یکیدیگر از سخنرانان جلسه بود که در سخنانی کوتاه به اهمیت اعتماد بین نویسنده و کارگردان و فیلمنامهنویس اشاره کرد و گفت: اگر بین عوامل اقتباس ادبی برای فیلمنامه اعتماد به وجود آید، اتفاقی خواهد افتاد که همه ما منتظرش هستیم و بهخاطر آن این جا دور هم جمع شدهایم.
چیستا یثربی و محمد متوسلانی از کارگردانان تئاتر و سینما نیز نظرات خود را درباره ارتباط میان ادبیات و سینما و اختلاف مدیوم این دو هنر توضیح دادند. در حالی که از طرف محمدرضا بایرامی جلسه پایان یافته اعلام شده بود، با اصرار برخی حاضران و البته خود بایرامی، ایرج طهماسب به پشت تریبون رفت تا سخن از این ارتباط (سینما و ادبیات) بگوید.جلسهای که با رکود و بیحوصلگی حضار در انتظار زنگ پایان بود، با جمله ای به کوبندگی «ادبیات رو به موت است» از طرف طهماسب، جان گرفت و احیا شد.
سخنان موافق و مخالف – البته اغلب مخالف – ایرج طهماسب چنان شور و التهابی به وجود آورد که طهماسب را پس از پایان سخنانش و شنیدن نظر مخالفان، دوباره واداشت پشت تریبون برود و بابت سوءتفاهم پیش آمده عذرخواهی کند و توضیح دهد که:«منظور من انزوای کنونی ادبیات بود و این که باید برای مشکل رکود و بیتوجهی به کتاب و ادبیات فکری کرد.»
جلسه با سخنان حضار و درخواست تکراری چنین جلساتی، به پایان رسید و بایرامی قول داد که این نشستها تکرار شود.گفتنی است در پایان جلسه، اغلب از طهماسب تشکر میکردند که یخ جلسه را شکست.اکبر خلیلی، دکتر عباس پژمان و راضیه تجار و حسن جوهرچی از دیگر شرکتکنندگان جلسه عصر دوشنبه بودند.