فضای کمدی کار و بازی خوب بازیگران و صدالبته داستان متاثر از شرایط روز، یکی از دلایل اقبال این نمایش است. به گفته آقاخانی، نمایشنامه این کار از روی داستان کوتاهی به اسم علت خصومت از حکایتی در جوامع الحکایات و لوامعالروایات سریرالدین محمد عوفی اقتباس شده است؛ حکایتی که نه برای دیروز بلکه برای فرداها هم نکاتی تازه دارد. با یعقوب آقاخانی در مقام کارگردان و نویسنده این نمایش حرف زدهایم.
- بیاید از کمدی موقعیت شروع کنیم که ما کمتر از این نوع کمدی در تئاتر ایران شاهد هستیم. چطور شد که به این نوع کمدی رسیدید؟
من کمدی کم کار میکنم و از سال 77 که متنی از وودیآلن را به صحنه بردم تا الان فاصله طولانیای بین کارهای کمدی من افتاد. اما اعتقادم و نگاهم به کمدی شبیه همین چیزی است که در این تئاتر میبینید؛ یعنی جنس خاصی از کمدی که مبتنی بر موقعیت است اما موقعیتی که با خودش ویژگیهای صوری زیادی میآورد. این ویژگیهای صوری خودش را در بازیهای بازیگران هم نشان میدهد.
- این تاثیر روی بازی بازیگران بهگونهای است که انگار شاهد حرکات کارتونی هستیم.
دقیقا همین طور است. اسم علمی روی آن نمیگذارم، اما میشود گفت که نوعی کمدی کارتونی است ولی در تقسیمبندی آن میتوان گفت که کمدی موقعیت است. نوع نگاه من و هدایت بازیگران بهگونهای است که گویی شما روی صحنه دارید کارتون نگاه میکنید. حتی تلاش کردم که این ویژگی را در موسیقی کار پیاده کنم. در طراحی لباس، دکور و جزئیات ریز صحنه این ویژگیها خودش را نشان میدهد؛ این نوع نگاه حتی در رورانس صحنه هم خودش را نشان میدهد؛ یعنی آیین تعظیم به مخاطبان خیلی کارتونی اجرا میشود.
منتقد تئاتری میگفت این جنس کمدی ویژه خود من است و کمتر در جایی دیگر میشود آن را پیدا کرد. من اسم این را میگذارم سبک شخصی و فکر میکنم که میشود روی آن بهعنوان یک ویژگی خاص مانور پر غروری داد، برای اینکه کمدی ویژه من هست اما مخاطب با آن ارتباط میگیرد؛ یعنی نمیگویم که این کمدی من هست، مخاطب میخواهد آن را دوست داشته باشد یا نداشته باشد.
- این اعتقاد را از روز اولی که متن را نوشتید و تمرین را شروع کردید، داشتید؟
تا نخستین روز اجرا 100درصد به این قضیه اعتقاد و اعتماد نداشتم. اما با نخستین اجرا کافی بود که من بفهمم جواب گرفتهایم یا نه و دیدم پاسخ لازم را گرفتیم و فهمیدم که مخاطبان ما، تشنه و آماده پذیرش سلیقههای جدید در هر حوزهای هستند. معلوم است که مخاطبان ما میتوانند با نبض و سلیقههای جدیدتری همراه بشوند، اما باید به آنها ارائه شود. اگر تا به حال اتفاق ویژهای رخ نداده است، اجازه بدهید که بخشی از آن را به حساب تنبلی و کاهلی تولیدکنندگان آثار هنری و آفرینشگران بگذاریم و امیدوار باشیم که در آینده حرکتهای نوتری برای مخاطب تشنه امروز رخ بدهد.
- در بخشی از حرفهایتان اشاره به اعتماد و اعتقاد به موفقیت این نوع سبک کار کردید. بخش دیگر اعتبار یک کارگردان، یک بازیگر است که در هر اجرای نمایش آن را وسط میگذارد. با توجه به تازگی این سبک کمدی که این کار حرکت روی لبه تیغ بود و ممکن بود که به سوی تیز و خطرناک آن بیفتید چگونه این مرز را مشخص کردید؟
این جنس از فانتزی که میخواستم در این کمدی پیاده بشود و از ابتدا روی اجرای آن پافشاری داشتم، بدون حضوراین ترکیب فوق العاده بازیگرانم قابل اجرا نبود.
- بنابراین از اول به این ترکیب فکر میکردید؟
اگر ترکیب دیگری جز افشین هاشمی، هدایت عامل هاشمی، نگار عابدی و خسرو احمدی داشتم، مطمئن باشید که ممکن بود از خیر بسیاری از ایدههای خودم بگذرم یا به شکل دیگری از کار برسم. اما زمانی که بازیگرانی با این قابلیت بالا را در اختیار داشتم باید آدم کمخردی باشم که از این پتانسیل بازیگران استفاده نمیکردم؛ بازیگرانی که سرشار از ایدهاند و زمانی که روی صحنه میروند، بهطور مرتب ایدههای جدید میدهند و کارگردان میتواند بهترینها را در مسیر فکرش انتخاب کند، ضعیفهایش را کنار بگذارد یا از ایدههای ضعیف و قوی ملغمهای بسازد که باز هم اجازه بدهد که کار همچنان و در تمامی لحظاتش در مسیر فکر اصلی، سلیقه و سبک کارگردان باقی بماند. بدیهی است که اگر این بازیگران نبودند من از نحوه اجرای بسیاری از ایدهها دلزده میشدم. اگر جذابترین جوکها را بدهید یک آدم نابلد تعریف کند در اینصورت از خودتان بدتان میآید که روزی به این جوک خندیدهاید.
این عین بازی بازیگران است. اگر شما میگویید که این فانتزی در بازی بازیگران هم هست این موقعیت تعریف شده در نمایشنامه و این سلیقه تعریف شده من در اثر، همه عناصر را به آن طرف سوق داده است. اما اگر بازیگر، بازیگر خلاقی نباشد میتواند این ایدهها را به چنان فضاحتی بکشاند که کارگردان مجبور شود یا آن ایدهها را کنار بگذارد یا به قول یک منتقد تئاتر، کمدی کلاسیکتری را کار کند. اما زمانی که بازیگران پتانسیل خوبی دارند و خوب هم پاسخ میدهند، من هم از آخرین قطره از آن عصاره میگیرم. بهنظرم این نمایش در ارتباط با مخاطب موفق عمل کرده است و در این ارتباط بهشدت مدیون گروه بازیگران، طراح لباس و صحنه خلاق و آهنگسازم در کنار کمکهای بقیه عوامل هستم. اما این سه محور غیر از نویسندگی و کارگردانی به مدد کار آمدند و کار را بالندهتر کردند.
- به متن اشاره کردید. از ابتدا همین حرکات کارتونی مد نظرتان بود یا این حرکات در طول تمرینات و به شکل کارگاهی به دست آمد؟
50 درصدد حرکاتی که میبینید در زمان نوشتن در ذهنم بوده است. در زمان نوشتن نمایشنامه خیلی چیزها را میبینم. اما در زمان نگارش این نمایشنامه سعی کردم در نوشتن تقلید کنم؛ از تکنیک نمایشنامه نویسان معاصر غربی و مخصوصا نمایشنامه آمریکایی؛ آدمهایی مثل دیوید ممت، سم شپارد و دیگرانی که در غور آثارشان خیلی از آنها آموختم و به همین دلیل این نمایشنامه کمترین توضیح صحنه را در مجموع کارهایم دارد. 50درصد تمرینات را در ذهنم داشتهام و 50درصد باقیمانده در زمان تمرینات و اتودها بهوجود آمد. بخش زیادی را مدیون خلاقیت بازیگرانم هستم و بخش اندکی از آن محصول پافشاری من روی حفظ همان سلیقهای است که از ابتدا داشتم.
- نمایشی که ما روی صحنه میبینیم نمایشی متاثر از شرایط روز اجتماعی است. از ابتدا این نکات در نمایشنامه بود یا بعدا به آن اضافه شد؟
اگر شناختی از کارهای قبلیام داشته باشید میدانید که من آدمی هستم بهشدت معتقد به داستان گفتن در تئاتر. به همین دلیل هرگز داستانی را نمیگویم که امروز به درد بخورد و فردا نه. به عبارت دیگر من تن به تاریخ مصرف در تئاتر نه دادهام و نه خواهم داد. شهریور 87 که من این نمایشنامه را نوشتم همین داستان را داشت چون این داستان ازلی و ابدی است و من به هر بهانهای در کارهایم حتی در نمایش «زمین مقدس» نفرت خودم را از جهان پلید سیاست اعلام کردهام و احساس میکنم که با بهانه و بیبهانه همیشه نفرت من مشخص است. نمایشنامه مرثیهای برای یک سبک وزن درباره بازیهای آلوده سیاسی است. موقعیت ساده روزمره در یک موقعیت ساده اجتماعی، منجر به این ماجرای متفاوت میشود. این نمایش چه آن موقع که من نوشتم و چه امروز که اجرا میشود، همین بنیاد را داشت. منتها این هوشمندی و احساس مسئولیت من تئاتری را میرساند که زمانی که قرار است اجرا بعد از یک سال بعد از نوشتن نمایشنامه اتفاق بیفتد در طول تمرینات، متن را بازنویسی کنم و بیشتر خورند مخاطب امروز ایران کنم.
- علاوه بر هوشمندی یک هنرمند، این وظیفه یک هنرمند است که با شرایط روز پیش برود، اما در این کار بخشی از جذابیت نمایش و استقبال مخاطب به همین نکته بر میگردد. میخواهم بدانم که اگر این بخشها را از کار بگیریم چه اتفاقی میافتد؟
این بخشها را بگیرم میشود نمایشنامهای که در شهریور87 نوشتم و هرکسی آن را خواند از سلیقه نوین نمایشنامه، ریتم دیالوگها و از ویژگیهای جذاب 6 موقعیت که در کار شکل میگیرد تعریف کرد. صراحت لهجهای که این کار دارد چون در خدمت و مسیر سبک فانتزی اغراق آمیز کار است به راحتی قابل هضم است؛ یعنی این صراحت لهجه باعث شعاردادن و مستقیمگویی نمیشود بلکه تبدیل به شوخی مستقیم میشود که در مسیر فانتزی اثر است. موقعیت فراگیر نمایش، موقعیتی است که بدون اتصال به وقایع روز میتواند سرپا باشد. هجو موقعیتهای سیاسی برآمده از مسائل روزمره اجتماعی، به گمانم میتواند همیشه هویت خودش را به اندازه کافی اثبات کند.
- میخواهم با حرف شما مخالفت کنم. ببینید مخاطبان به هم توصیه میکنند که این کار را ببینند چون نکاتی دارد که مرتبط با شرایط امروز است نمیگویند که این کار را ببین چون یک طنز خوب، دیالوگهای قوی و بازیهای خوبی دارد.
ممکن است. این نشانه نمایش مرثیهای برای یک سبک وزن است. اصلا ناراحتش نیستم. اما عدهای را میبینم که از ویژگیهای منحصر به فرد کمدی کار حرف میزنند. وقتی این نکات را میبینم امیدوار میشوم که ارزشهای کار به اندازه کافی دیده میشود و بنابراین جلوی رشد لذایذ این نوع تئاتر کارکردن را نمیگیرد.