چهارشنبه ۲۵ شهریور ۱۳۸۸ - ۰۶:۵۴
۰ نفر

هادی معیری‌نژاد: اولین چیزی که در مواجهه با سریال «عبور از پاییز» جلب توجه می‌کند فضای نامانوس و روابط سرد بین آدم‌ها وبازی تصنعی بازیگران است

فضایی که شاید از دید سازندگان اثر، خوب طراحی شده اما با توجه به عدم‌استقبال مخاطب از این سریال نشان‌دهنده آن است که فضاسازی و روابط حاکم بر این سریال چندان هم که سازندگان آن فکر می‌کنند خوب از کار درنیامده است چرا که این سریال از عارضه‌ای به نام سردر گمی فیلمنامه رنج می‌برد.

سر در گمی عارضه‌ای است که بیشتر گریبانگیر آثاری می‌شود که می‌خواهند حرفی برای گفتن داشته باشند اما فیلمنامه و اصولا بخش نرم‌افزاری کار، تکلیف‌اش را با چگونه گفتن و در واقع فرم و روش روایت مشخص نکرده است.

در سریال عبور از پاییز قرار است که براساس آیه ابتدای تیتراژ، غرور بیجای انسان تقبیح شود و دراین راه نویسندگان فیلمنامه یکی از تراژدی‌های معروف شکسپیر را به‌عنوان بن مایه انتخاب کرده‌اند. در واقع عبور از پاییز گرچه تنها از دهان یکی از بازیگران عنوان می‌شود، برداشت آزادی از نمایشنامه شاه لیر است و نویسندگان فیلمنامه برای متنبه کردن مخاطب از عاقبت غرور به سراغ فرجام شاه‌لیر رفته‌اند.

اما طبیعتا یک نمایشنامه انگلیسی متعلق به چند قرن قبل نمی‌تواند درخور یک سریال مناسبتی ماه رمضانی باشد. بنابر این ضرورت ایجاب می‌کند که دستی به سر و گوش فیلمنامه کشیده شده و به‌اصطلاح آن‌را روزآمد کنند و دقیقا مشکل عبور از پاییز از همین نقطه آغاز می‌شود چرا که این سریال به شکلی کاملا ناموفق روزآمد شده است. به‌عنوان مثال وقتی بیننده‌ای با نمایشنامه شاه لیر و یا حتی روایت کوروساوا از آن در فیلم «آشوب» مواجه می‌شود هیچ‌گاه رفتار و کنش لیر برایش به سؤال تبدیل نمی‌شود چرا که یک سابقه ذهنی از کبر و تفرعن شاهان، راه را بر هر سؤالی درباره پیشینه نقش می‌بندد.

اما وقتی قرار است چنین شخصیتی امروزی شود، شخصیت‌پردازی و پردازش دلالت‌های روانی در کنش و رفتار نقش، ضرورتی انکار ناپذیر می‌یابد. بیننده از خود می‌پرسد این کامیاب کیست؟ دلیل غرورش چیست؟ و اصلا دلیل رفتار نامعقولش در سند زدن اموال به نام دختران با وکالت و بعد پس گرفتن وکالت وده‌ها اقدام دیگر او چیست؟ بیننده در طول تماشای سریال جوابی برای سؤال‌های خود نمی‌یابد و این امر باعث می‌شود که شخصیت کامیاب به‌عنوان محور اصلی فیلمنامه نتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند. از طرف دیگر بازی تصنعی چنگیز جلیلوند چنان که از او خواسته شده بیشتر از آنکه نشان‌دهنده یک آدم مغرور باشد شبیه روبات و آدم فضایی‌های داستان‌های تخیلی است.

در واقع شاه‌محمدی، کارگردان کار، در ترسیم کردن یک آدم مغرور از الگوهای بسیار کودکانه‌ای استفاده کرده است، به‌نحوی که از شخصیت کامیاب بتی بدون انعطاف ساخته شده که اتفاقا جوابگوی رفتارهایش در فیلمنامه هم نیست. به‌عنوان مثال آن چیزی که مخاطب از کامیاب سراغ دارد کله‌شقی و خودرای بودن است، اما همین فرد خود رای آن‌قدر دهان‌بین می‌شود که با یک اشاره دختر وسطی سرنوشتی را که برای لعیا دختر کوچک رقم زده است برمی‌گرداند. 

درصورتی که در شاه لیر دهان بینی و مطلوبیت مجیز گویی نزد لیر کاملا برای بیننده مشهود است و به‌عنوان یک صفت مذموم در شخصیت لیر رسوب کرده است. اما در شخصیت کامیاب در هر قسمت صفتی به صفات او افزوده می‌شود و این شخصیت سردرگم تبدیل به روباتی می‌شود که ریموت کنترلش در دست کارگردانی است که هنوز نمی‌داند قرار است با او چه کند.

از طرف دیگر، دیگر شخصیت‌های فسیل شده نیز از عوامل اصلی فضاسازی نچسب سریال هستند؛ کلفتی که با افتادن کیف کامیاب از دستش به سمت او می‌دود تا زانوی مبارک خم نشود یا راننده وفادار با هیأت عجیب قرن نوزدهمی که جایگزین تلخک وفادار شاه لیر شده است به‌دلیل نداشتن مابه ازای بیرونی در فضای امروز جامعه ما، بسیار تصنعی و گاهی کودکانه می‌نمایند.

در این میان دیگر شخصیت‌ها نیز از عارضه سردرگمی و تصنعی بودن سریال بی‌نصیب نمانده‌اند. یکی از این شخصیت‌ها که تصنعی بودنش بدجوری به چشم می‌زند، لعیا دختر کوچک است؛ نقشی که قراراست جایگزین دختر مهربا ن وکوچک شاه‌لیر شود.

این شخصیت بیشتر از آن چیزی که باید، شاعرانه طراحی شده است. لعیا به جای هر رفتار توجیه‌‌کننده نقش، پراست از دیالوگ‌های متکلف شعرگونه و اداهای روشنفکر مآبانه؛ کسی که مخاطب برای درک شخصیت‌اش مجبور است همراه با او ترانه «آیینه» فرهاد را از اول تا آخر در یکی از قسمت‌های سریال بشنود و در جواب خداحافظی نامزدش در یکی از قسمت‌های سریال می‌گوید: مثل یه باریکه آب که از رود جدا مونده باشه و دوباره به سمت اون برگرده، دوباره برگشتم پیشت.

این تصنعی بودن به صحنه‌پردازی نیزسرایت کرده است و صحنه‌پرداز مجبور است برای اینکه فضای سریال با عنوان آن یعنی عبور از پاییز جور در بیاید هرشب زمین را باشلنگ خیس کند و انبوه برگ‌های زرد را با پارو روی اتومبیل‌های پارک شده در کوچه بریزد.

اما به همین نسبت هرکدام از شخصیت‌ها که خودشان هستند و برای بیننده آشناترند خوب از کار درآمده‌اند. شخصیت‌های دامادهای کامیاب با بازی امیر آقایی و میر طاهر مظلومی از جمله شخصیت‌هایی هستند که خوب طراحی شده‌اند و کارکرد مؤثری در سریال دارند.

اما نکته دیگر در عدم‌استقبال مخاطب از این سریال سرگردانی موضوعی است. در این سریال تکلیف فضای داستان معلوم نیست؛ گاهی داستان گانگستری است، گاهی خانوادگی و گاهی نیز شاعرانه و ترتیب ورود افراد جدید به فیلمنامه و هدف حضور آنها برای بیننده مشخص نیست. یک سری اتفاقات سردرگم و شخصیت‌های جدید می‌آیند و می‌روند؛ شخصیت‌هایی مثل برادر زن کامیاب و اصلا خود زن کامیاب  که اصولا دلیل حضورشان را برای بیننده نمایان نمی‌کنند تا احیانا قسمت‌های آخر. همچنین داستانک‌هایی مثل ورود خواستگار قدیمی لعیا و گانگستر بازی او اصلا معلوم نیست براساس چه هدفی طراحی شده است.

این موضوع با خست سریال در دادن اطلاعات به بیننده تشدید می‌شود؛در حالی که در قسمت‌های میانی وجود انبوه حوادث و اتفاقات گاه غیرضروری بیننده را سردرگم می‌کند. در قسمت‌های اول تمامی وقت سریال با چای خوردن، رانندگی کردن و موبایل بازی هدر می‌رفت. گاهی در 2یا 3 قسمت اصلا هیچ اتفاق دندانگیری به جز چند مکالمه تلفنی آن هم از نوع موبایلی نمی‌افتاد و این موضوع کاملا روی عدم‌رضایت مخاطب تاثیر مستقیم داشت.

در حقیقت باید عنوان کرد که عبور از پاییز سریالی است که بیشترین لطمه را از فیلمنامه خورده است و وجود نام 4نویسنده در تیتراژ، مناسبتی بودن سریال و بالاخره اقتباسی بودن آن از یک نمایشنامه خارجی، همه و همه باعث سردرگمی سریال شده است؛ سریالی که در مقام مقایسه با دیگر سریال‌های ماه مبارک‌رمضان قافیه را می‌بازد و اصلا نمی‌تواند در اقناع سلایق مخاطبان سریال‌های مناسبتی موفق عمل کند.

کد خبر 90613

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز