و به همین دلیل، خانمهای علاقهمند به نقشآفرینی در اجتماع، مجبور بوده و هستند همزمان در دو جبهه فعالیت کنند؛ هم دوشادوش همکاران آقا، با تمام قوا و به بهترین شکل به انجام وظیفه بپردازند و هم به طرق مختلف توانمندیها و شایستگیهایشان را به جامعه اثبات کنند.
گذشتن خانمها از سد بیاعتمادی یا دیرباوری جامعه، همیشه سختیهای خاص خودش را داشته. اما باید پذیرفت در بخشهایی از جامعه که دارای بافت سنتیتر و تفکر ملاحظهنگرتر درباره خانمهاست، شدت این سختیها بیشتر است.
شاید به دلیل همین پیشزمینه ذهنی بود که وقتی در یکی از خیابانهای شهرک قیامدشت و در آژانس کرایه تاکسی با 3 خانم مواجه شدم، تنها چیزی که به ذهنم خطور نکرد، راننده بودن آنها بود اما واقعیت داشت؛
در شهرکی که در فاصله 25 کیلومتری مرکز منطقه واقع شده و با وجود تمام تلاشهای انجام شده، هنوز با خلأهای فرهنگی عدیدهای روبروست، چند خانم نقش خطشکن را ایفا کرده و با قبول مسئولیتی حساس، طلایهدار حضور خانمها در عرصه فعالیتهای اجتماعی شهرک شدهاند.
از حدود چهار سال پیش، ساکنان قیامدشت با نشستن در خودروهایی که راننده خانم وظیفه به مقصد رساندن آنها را برعهده داشت، در تجربهای جدید سهیم شدند، تجربهای که حالا همه به موفقیتآمیز بودن آن اعتراف دارند. گفتوگوی ما با 2 راننده خانم شهرک قیامدشت، علاوه بر نمایاندن زوایای دیگری از شخصیت پنهان خانمها، میتواند سند قابل دفاعی باشد برای متقاعد کردن آنها که هنوز به توانمندیهای بانوان این سرزمین، به دیده شک و تهدید نگاه میکنند.
«از وقتی در قالب آژانس کرایه تاکسی در شهرک قیامدشت شروع به کار کردیم، احساس کردیم در کنار رانندگان آقا به رانندگان خانم هم نیاز است. این را از درخواستهای خانمهای ساکن شهرکـ مخصوصاً وقتی به تنهایی میخواستند جایی بروندـ متوجه میشدیم. ما هم از چنین ایده ای استقبال کردیم و زمینه را برای حضور خانمهای راننده آژانس فراهم کردیم.»
مثل احمد عباسیـ مدیر آژانسـ همسرش که از ابتدا در کنار او در رتق و فتق امور آژانس مشارکت داشته و به عبارتی، جانشین مدیریت محسوب میشود، هم معتقد است: حضور خانمهای راننده در آژانس، پاسخی به نیاز مشتریان بود: «طبیعی است که خانمها با راننده خانم احساس راحتی دارند و از آن طرف، آقایان هم بیشتر تمایل دارند همسرانشان وقتی به تنهایی از آژانس استفاده میکنند راننده آژانس، خانم باشد.
به همین دلیل، از همان ابتدا ما بر حضور رانندگان خانم در آژانس تأکید داشتیم و به این ترتیب، از حدود 4 سال پیش، با استخدام 2 راننده خانم، این طلسم را شکستیم.» خانم عباسی، این تصمیم را هم مثل باقی کارهای ابتکاری، دارای موافقان و مخالفان میداند و در ادامه میگوید:«اوایل جا نیفتاده بوده. مردم وقتی میدیدند پشت فرمان خودرو آژانس ماشین یک خانم نشسته، تعجب میکردند.
گاهی اوقات مشتری تماس میگرفت و میگفت: من مثل همیشه از شما ماشین خواسته بودم. چرا راننده خانم فرستادهاید؟ مشکل اصلی آنجا بود که مردم به رانندگی خانمها اعتماد و اطمینان نداشتند، اما همه این مسائل به مرور حل شد و حالا همه قابلیت خانمها در این زمینه را پذیرفتهاند.»
احمد عباسی، قضاوتهای رایج در مورد رانندگی خانمها را رد میکند و در تکمیل صحبتهای همسرش میگوید: «خانمها رانندههای بسیار خوبی هستند و مهارت کافی هم در این کار کسب کردهاند. ویژگی بارز خانمهای راننده این است که بیاحتیاط نیستند. ما تا به حال اعتراضی از طرف مشتریان درباره رانندگی خانمها نداشتهایم.
اتفاقاً خیلی هم از حضور آنها استقبال کردهاند و از رانندگان خانم بیشتر راضیاند. بارها اتفاق افتاده که نوبت رانندگان آقاست که سرویس ببرند اما مشتری تأکید میکند برایش راننده خانم بفرستیم. ما هم به خواست مشتری احترام میگذاریم. البته ما هم قوانین خاص خود را داریم بطور مثال، برای رعایت شرایط خانمهای راننده و حفظ امنیت آنها، از ساعت 10 شب به بعد، دیگر برای آنها سرویس در نظر نمیگیریم.»
دوست دارم هواپیما برانم
«حبیبه جانی»، 41 ساله، مادر 4 فرزند خطشکن اصلی میدان حضور رسمی خانمها در آژانسهای قیامدشت است. او نحوه شروع همکاریاش با آژانس را اینگونه بیان میکند: «5 سال پیش بطور جدی رانندگی را شروع کردم. یکسال اول را بصورت شخصی در خیابانهای شهرک کار کردم و بعد، وقتی از طریق پسرانم باخبر شدم این آژانس تمایل به همکاری با راننده خانم دارد، مراجعه کردم و با کمال میل در اینجا مشغول کار شدم و حالا 4 سال است راننده آژانس هستم.»
خانم جانی بهتر از هر کسی میتواند عکسالعملهای ساکنان شهرک در آن روزهای ابتدایی فعالیت یک خانم در مقام راننده آژانس را تشریح کند. او با آرامش و در حالیکه لبخند به لب دارد، میگوید: «برخوردها متفاوت بود، بعضیها خوشحال میشدند، خوششان میآمد یک خانم وارد این حیطه شده. اما بعضیها هم به مذاقشان خوش نمیآمد.
بعضیها مسخره میکردند، بعضیها میگفتند: مردها در خانه نشستهاند و زنها راننده شدهاند... اما خدا را شکر هیچ وقت برخورد مشکلساز نداشتیم.» خانم جانی این عقیده را که رانندگی، یک کار مردانه است، قبول ندارد و ملاک شایستگی افراد برای قبول مسئولیتها را کارایی آنها میداند و میگوید:
«مرد و زن، فرق ندارد. من میگویم هر فردی چه خانم و چه آقا در هر شغلی که فعالیت میکند، باید کارش را درست و کامل انجام دهد. رانندگی هم، مرد و زن ندارد و من خیلی از کارم راضی هستم. رانندگی که هیچ، من دوست داشتم بتوانم هواپیما برانم، حیف که برای یاد گرفتنش دیگر پیر شدهام...،»
رانندگی با ماشینهای سبک هیجان ندارد
«خدیجه خسروانی فراهانی باقری»، 37 ساله و مادر 3 فرزند، از آن خانمهای عاشق سرعت و هیجان است و میگوید این علاقهاش، ریشه در دوران کودکیاش دارد: «از بچگی، رانندگی را دوست داشتم، چون هیجان دارد. قبول دارم رانندگی یک کار مردانه است اما من احساس نمیکنم چیزی از آقایان کمتر داشته باشم.»
خانم باقری، قبل از این آژانس هم بطور رسمی رانندگی میکرد اما گویا حضور در اینجا با روحیاتش بیشتر سازگار است. او درباره نحوه همکاریاش با این آژانس و در خصوص عکسالعملهای ساکنان شهرک در مقابل رانندگی خانمها میگوید: «4 سال، با مدارس شهرک همکاری داشتم و سرویس مدارس میبردم، اما از یکسال پیش که پیشنهاد این آژانس را دریافت کردم، به اینجا آمدم.
مثل هر کار جدیدی، اوایل کار رانندگی ما خانمها در این شهرک هم سخت بود. یادم میآید روزهای اولی که پشت فرمان مینشستم، مردم میترسیدند سوار ماشین یک خانم شوند، شاید به رانندگی خانمها اطمینان نداشتند اما به مرور این اعتماد بوجود آمد.» خانم باقری با اینکه رانندگی را کاری مردانه میداند اما نه تنها حاضر به صرف نظر از آن نیست بلکه فکرهای بزرگتری هم در سر دارد و میگوید:
«خیلی دوست دارم گواهینامه پایه یک بگیرم و راننده ماشینهای سنگین شوم، آخر، هیجانی که رانندگی با ماشینهای سنگین دارد، هیچ وقت در رانندگی با ماشینها، سبک و معمولی نیست. این مسئله برای من اصلاً بزرگ و دستنیافتنی نیست، چون از بچگی در شهرستانمان فراهان تراکتور پدرم را میراندم، اتفاقاً امکان این کار برایم فراهم شد آن هم وقتی که از طرف اتحادیه برای جذب رانندگان خانم برای اتوبوسهای خطی، فراخوان دادند.
اما متأسفانه من گواهینامه پایه یک نداشتم...» وی موفقیتش در کار رانندگی را مدیون همراهی خانواده بویژه همسرش میداند و میگوید: «خانواده من، چه همسرم و چه فرزندانم، همگی شغل مرا پذیرفتهاند و مشکلی با آن ندارند. ما خانمهای شاغل، موفقیتمان را مدیون همکاری و همراهی همسرانمان هستیم.» خانم باقری، از ایام حضورش در این آژانس، خاطرات زیادی دارد که یکی از به یادماندنیترینهایش را اینگونه تعریف میکند:
«اکثر سرویسهای ما برای تهران است، مخصوصاً وقتی پای بیماری و نیاز به درمان در میان باشد. از آنجا که قیامدشت بیمارستان ندارد و کل امکانات درمانیاش محدود به یک درمانگاه است، ساکنان برای بیشتر اقدامات درمانی باید به تهران مراجعه کنند. درمانگاه شهرک هم یا اورژانس ندارد یا فقط یک خودرو دارد که همیشه ساکنان مجبورند خودشان برای انتقال به بیمارستانهای تهران اقدام کنند.
یکبار خانوادهای از ما آژانس خواست که خانم خانواده در آستانه وضع حمل بود. خدا میداند من آن شب چطور آن خانم را به بیمارستان رساندم. نمیدانستم حواسم به حال وخیم او باشد یا به رانندگی. دستم را روی بوق گذاشته بودم و با حداکثر سرعت میراندم. خواست خدا بود که دو سه دقیقه زود رسیدیم. فرزند آن خانم در مسیر انتقال به اتاق عمل به دنیا آمد...».
همشهری محله - 15