کارخانه روغن نباتی قو در بزرگراه بعثت، باربریهای میدان شوش یا فرهنگسرای بهمن؟ پاسخ به این سؤال آن قدر روشن و بدیهی است که انگار بلافاصله باید سؤال بعدی را مطرح کرد: آیا فرهنگسرای بهمن یعنی مجموعه بینظیری از تالارها، سالنها و امکانات فرهنگی و ورزشی که در کنار یکدیگر به شکل بینظیر و مثالزدنی چیده شدهاند؟
قطعاً نه. ارزش این مجموعه چیزی بیش از اینهاست. اینجا لحظهای از زندگی من و تو را در خود متجسد کرده که برای نخستین بار سرمان را بلند کردیم، گفتیم: از اهالی جنوب شهریم و اضافه کردیم که بله، ما هم میتوانیم زندگی خود را به سینما و تئاتر و موسیقی و ادبیات و تندیس و نقاشی گره بزنیم.
اینگونه بود که فرهنگسرای بهمن، هویت تازهای را به ما بخشید؛ ما که در جنوب شهر زندگی میکردیم و تنها سرمایهمان لکههای خونی بود که از چاقوی سلاخان کشتارگاه صنعتی تهران میچکید و روی کفشهایمان مینشست. کشتارگاه رفت، آن لکههای خونی به خاطرهها پیوست و آن کفشها در گنجهها جا گرفت.
در مقابل، فرهنگسرا آمد و پنجره تازهای را به رویمان گشود که در آن، تابلوهای نقاشی را آویخته بر دیوار گالری شماره یک میدیدیم، عروسکها را روی سن تالار مبارک به تماشا مینشستیم و آوای گروه کر را در تالار آوینی میشنیدیم.
نگاه دوم: صبح که از خواب بیدار میشوید، صبحانه میخورید. ظهر که میشود، کارتان را برای دقایقی تعطیل میکنید برای ساعتی و غذا میخورید. شب که به خانه برمیگردید، غذا میخورید. فردا هم همین کار را میکنید.
شاید یک روز صبح دیر از خواب برخیزید. شاید یک روز ظهر به قرارتان نرسید. شاید یک شب نتوانید از خستگی چشمهایتان روی هم بگذارید. اما خب، اینها دلیل نمیشود که قید غذا خوردن را بزنید. هرگز این کار را نمیکنید، چون نمیتوانید.
همین قاعده را میشود درباره سینما و تئاتر و موسیقی و ادبیات و تندیس و نقاشی به کار بست. اینها هم به همان اندازه غذا خوردن مهم و ضروری نیستند. آدم که فقط شکم ندارد؛ مغز هم دارد، احساس هم دارد، روح هم دارد. همانطور که باید به شکمش برسد، به اینها هم باید برسد.
همانطور که شکمش جمعه و شنبه را نمیشناسد، اینها هم تابستان و زمستان را نمیشناسند. اینکه تابستانها وقت آدم آزاد است و میتواند به اینها بپردازد، دلیل خوبی نیست برای این که زمستانها قیدشان را بزند.
اگر اینطور بود، فرهنگسرای بهمن باید در نیمه دوم سال درهایش را میبست. اما نه تنها این اتفاق نمیافتد، بلکه امسال قرار است یک دهکده فرهنگی هم در آن بر پا شود. این یعنی اینکه قطب فرهنگی منطقه قرار است به روزهای اوجش برگردد؛ همان روزها که هویت تازهای به ما بخشید و تصویر تازهای از زندگی را پیش رویمان قرار داد.
همشهری محله - 16