اما آنچنان که پیداست برداشتها متفاوت است و آنچه در این میان ذبح میشود، واقعیتهای جبهه و جنگ است که گاه رنگ غلو میگیرد. تا بوده چنین بوده که نشان دادن شق احساسی جنگ بر وجه عقلانی آن ترجیح داده شده است اما به گفته محمد باقر قالیباف، «بیهیچ تردیدی این عملیاتها و نیز کل جنگ، بدون همراهی همزمان معنویت و عقلانیت نمیتوانست به پیروزی برسد». فرماندهان دیروز جنگ از تحریف واقعیات جنگ نگرانند و اینکه امروز دغدغه اصلی را اثبات کارآمدی دین در اداره جامعه میدانند. گفتوگوی همشهری با شهردار تهران را در این باره بخوانید.
- جنگ براساس معرفت دینی چه طور با جنگ براساس قواعد و فنون عقلایی جمع میشود؟ آیا در جنگ تحمیلی این اتفاق افتاد؟
امروز و با مروری بر تجربه آنچه در 8سال دفاع مقدس گذشت میتوان تجلی نوعی از مدیریت را در صحنه و جبهههای جنگ یافت که بهطور مشخص عقلانیتی در خور توجه را در خود دارد. این عقلانیت و مدیریت مدبرانه با اتکای به گفتمان برخاسته از انقلاب و نیز مدیریت کلان حضرت امام(ره)، سبب ساز آن شد که جبهههای ما عرصه درهم تنیدگی عشق و عقل شوند و جوانانی سرشار از عشق به اسلام، ایران و انقلاب و امام، نبض جبهههای حق علیه باطل را به دست گیرند. بنابراین جوانانی سرشار از معرفت دینی به سرعت خود را مجهز به عالیترین دانشهای نظامی روز ساختند.
در این معنا برای آنها گرچه ایمان و معنویت و ایثار جایگاهی محوری داشت ولی بدون عقلانیت، برنامهریزی و بهکارگیری فن و دانش روز، آن سرمایهها نمیتوانست نتیجه نهایی یعنی پیروزی را به بار آورد. حاصل این درهمتنیدگی بدل شدن جبههها به عرصه همزمان حماسهسازیها و خلاقیتها بود. نباید فراموش کرد ابتدای جنگ و زمانی که بنی صدر فرمانده بود یعنی از مهرماه 59 تا اواخر سال59 فضای معنوی در جبههها رخت بربسته بود و اصولا برخی فریضههای ضروری کمرنگ و میتوان گفت عدمپیروزی در آن مقطع در جبههها نتیجه آن بود.
اما آن چیزی که جبهه را جبهه کرد معرفت دینی و خلوص جهادی رزمندهها بود، چنانکه با ایجاد دگرگونی در جبههها، در مدت زمان کوتاهی گسترهای از پیروزیها نصیب رزمندگان اسلام شد که چشمهای ناظران را خیره ساخت. اما اگر این پیروزیهای به دست آمده طی دوران دفاع مقدس و استراتژیها و خلاقیتهای به کار گرفته شده در آنها مورد ارزیابی قرار گیرد، میتوان به روشنی حرکت و استقرار جنگ بر مدار نوعی عقلانیت پویا را مشاهده کرد که در بستر دریای بیکرانی از معنویت و ایثار و فرهنگ شهادت، پیروزیهای بزرگی را نصیب ما کرد.
بیهیچ تردیدی این عملیاتها و نیز کل جنگ، بدون همراهی همزمان معنویت و عقلانیت نمیتوانست به پیروزی برسد. هر تحلیلی که در باب تواناییهای نظامی عراق، حمایتهای مالی از آن کشور، حمایت دیپلماتیک و تسلیحاتی عراق در آن زمان را بنگرید، عملاً مشاهده خواهید کرد که ما در موقعیتی نابرابر قرار داشتیم. در این فضای نابرابر، این نیروی ایمان و عشق بود که ما را قادر میکرد تا آن دستگاه جنگی عظیم را زمینگیر و در نهایت به تسلیم وادار کنیم. در عین حال کشور موفق شد با بهکارگیری کارآمدترین روشها، بالاترین دستاوردها را به دست آورد.
- تصمیمگیری در جنگ براساس معرفت دینی گاهی با تصمیمگیری براساس خواب، الهام و استخاره خلط میشود و این هزینه کردن از دین به این شکل تبعاتی دارد. خطی که این دو موضوع را از هم جدا میکند، چطور تعریف میشود؟
در کمال تأسف باید اذعان کرد که چنین خط فکری از سوی کسانی دنبال میشود که اگر چه امروز حضورشان در جبههها گوش فلک را کر میکند اما اصولا آن ایام حضوری در جبههها نداشتند و از همین رو تصورات غلط و انحرافی خود را به مبانی معرفتی عمیق حاکم بر جبههها نسبت میدهند چرا که درک و تصور درستی از آنچه در زمان جنگ میگذشت ندارند.
معرفت دینی و گفتمان جهادی حاکم بر جبههها نه براساس خرافه و تصورات ذهنی افراد که بر پایه بصیرتی ریشهدار شکل گرفته بود. در دوران دفاع مقدس نوعی هویت انقلابی و جهادی برای رزمندگان ما شکل گرفته بود که بهطور مستقیم از مبانی معرفتی مذهبی ما برمیخاستند. با وجود جنگها و نبردهای فراوان در تاریخ این سرزمین، کمتر میتوان نشانی از مفاهیمی از قبیل جهاد، ایثار، جانباز، شهید، آزاده و بسیجی مشاهده کرد چرا که اینها مفاهیمی هستند که در دوران پیروزی یک انقلاب ارزشی و درون دفاع مقدس و در بستر معرفت و نگاه دینی آفریده و احیا شدند و اینک هویت فرزندان امام و انقلاب را شکل میدهند. مفاهیم متعالی و سرمایههای معنوی حاضر در جنگ تحمیلی، نه تصمیمگیری براساس خواب بلکه به کارگیری و استفاده از سرمایههای معنوی و راهبردهای عقلانی است.
از عدالت به دور است فرد یا افرادی بخواهند که با خون شهدا و ارزشهای دفاع مقدس بازی کنند و با تحریف آنچه در جبههها میگذشت مقاصد گروهی و منافع اکنون خود را تعقیب کنند. نباید مهمترین زمینههای فکری و ذخایر ارزشی ما در جبههها که تمسک به مبانی عمیق دینی و مذهبیمان بوده با سطحینگری تخفیف یافته و در حد پیش پا افتادهترین رویکردهای معرفتی تقلیل یابند چرا که این رویکردها به بیآبرو کردن نظام و گفتمان انقلاب منجر میشود و ثمرهای جز بیاعتمادی نسلهای جوان و نیز فرهیختگان به گفتمان انقلاب نخواهد داشت.
- بهنظر میرسد تبلیغات رسانهای دوران جنگ بعضا با نوعی غلو و اغراق همراه بود. از جمله درباره گزارش پیروزی عملیاتها، بهنظر شما دلیل این امر چه بود؟ آیا این کار صرفاً برای حفظ روحیه رزمندگان انجام میشد یا هدف دیگری در پی داشت؟
بحث تبلیغات و حفظ روحیه عمومی و نیز بهرهگیری از رسانهها در این باره یک مسئله مشخص و ضروری در تمامی جنگهای جهان است. نظام اسلامی میبایست از تمامی توان خود برای حفظ روحیه عمومی و نیز تقویت انگیزه در جبههها بهره گیرد و بنابراین حدی از بزرگنمایی و برجستهکردن نقاط مثبت و ویژه بهعنوان یک ابزار رسانه برای اقناع مخاطب در همه جای دنیا پذیرفته شده است.
هماکنون نیز رسانهها برای مؤثرسازی اخبار و گزارشها و پذیرش آنها از سوی مخاطب به شکل نرم، اخبار را به سلیقه خود با قدری اغراق پردازش میکنند. اما مشکل در برخی پردازشهای رسانهای دوران دفاع مقدس که در حال حاضر نیز ادامه دارد این بوده و هست که تلاش چندانی در راستای شرح و به تصویرکشیدن جنگ آنگونه که واقعا رخ داده و نیز فضایی که در عالم واقع در جریان بوده، نمیشود.
این مسئله خواه به عمد و یا از روی غفلت، فضایی غیرقابل باور و نیز به دور از عقلانیت و تدبیر را به تصویر میکشد، بهنحوی که بیننده و یا شنونده گمان میبرد پیروز محتوم جبههها رزمندگان ما هستند که بهطور قطع بر مشتی سرباز عراقی ناتوان و ضعیف غلبه میکنند و این در حالی بود که عراق با پشتوانه فنی و تکنولوژیک و با حمایت قدرتهای خارجی در برابر ما قرار گرفته بود و غلبه در تکتک عملیاتها بر نیروهای عراقی نیاز به تدبیر و برنامهریزی منسجم فرماندهان ما داشت تا در کنار از خود گذشتگی و ایثار رزمندگان ما پیروزی حاصل شود.
باید تاکید کنم شهدا و رزمندگان هم جان خود را دوست داشتند اما جایی که عقل و عشق با هم ترکیب میشد و به یاد امام حسین(ع)، حضرت عباس(ع) و فرهنگ عاشورا، اسلام و آرمانها میافتادند جان عزیزشان را برای آرمان فدا میکردند. اما وظیفه رسانهها در زمانه کنونی این است که فرهنگ دفاع مقدس، واقعیتها و حقیقتهای جنگ را آن طور که بوده برای جامعه و نسل جدید بیان کنند و همه مزیتها، برتریها و فرصتهای آن دوران را به این نسل انتقال دهند. همه ما وظیفه داریم تا حقیقت جنگ تحمیلی، رشادتها و ایثارگریهای نسل حاضر در میدان نبرد و راههایی که آنها توانستن تا از تمام سرمایههای ایمانی و عقلانی خود در راستای حفاظت از کیان کشور استفاده کنند را برای نسل سوم و چهارم انقلاب و به زبان این نسل مشتاق و جوینده حقیقت بازگو کنیم. روحیه بخشی در زمان جنگ باید جای خود را به رویکردی نوین برای نسلی تشنه حقیقت بدهد تا ایمان و عقلانیت نسل رزمنده، تا سالها و دهههای متمادی پشتیبان کشور باشد.
- عمده نیروهای نظامی ما در جنگ، آموزش دیده نبودند و کلاسیک و منسجم عمل نمیکردند. اما در اکثر عملیاتها پیروز بودند. صرفنظر از نصرت الهی و انگیزههای معنوی رزمندگان، از منظر اجرای عملیات چه شیوههایی برای پیروزی بر دشمن استفاده میشد که چنین نتایج مثبتی به بار میآورد؟ این اتفاق بعد از عملیاتهایی چون عملیات 19دی هویزه، عملیات غرب کرخه، عملیات شوش و کلا هر چه از ابتدای جنگ فاصله میگرفتیم بیشتر مشهود بود؟
همان طور که در پاسخ به سؤالات قبلی عرض کردم بیهیچ تردیدی این عملیاتها و نیز کل جنگ، بدون همراهی همزمان معنویت و عقلانیت نمیتوانست به پیروزی برسد. هر تحلیلی که در باب تواناییهای نظامی عراق، حمایتهای مالی از آن کشور، حمایت دیپلماتیک و تسلیحاتی عراق در آن زمان را بنگرید، عملاً مشاهده خواهید کرد که ما در موقعیتی نابرابر قرار داشتیم. در این فضای نابرابر، این نیروی ایمان و عشق بود که ما را قادر میکرد تا آن دستگاه جنگی عظیم را زمینگیر و در نهایت به تسلیم وادار نماییم. در عین حال، همان طور که شما در سؤالتان مورد اشاره قرار دادید علاوه بر این شور و عشق و ایمان، عامل دیگری نیز به پیروزیهای ما کمک کرد. نباید انکار کرد که فرماندهان ما با بهکارگیری کارآمدترین روشها و عقلانیترین تاکتیکها، بالاترین دستاوردها را برای کشورمان به دست آوردند.
همانطور که مجموعه عملیاتهای ابتدای جنگ که منجر به آزادسازی خرمشهر شد برایند آن درهمآمیختگیای است که ذکر آن بسیار رفت. هر چه به پایان جنگ نزدیک میشدیم فرماندهان ما با بهرهگیری از تجارب به دست آمده در کاربست تاکتیکها و استراتژیهای خلاقانه جلوههای جالب توجهتری از خود به نمایش میگذاشتند. پیروزی در عملیاتها علاوه برآنکه بر پشتوانهای از مدیریت هوشمندانه امام در طول دوران جنگ استوار بود در عین حال از لحاظ استراتژی و برنامهریزیهای نظامی اجرا شده در آن حیرتانگیز است که اعجاب بسیاری را تاکنون برانگیخته است.
هر چند که باز باید تکرار کنیم که این عملیاتها بر زمینهای از سرمایههای معنوی بیکران، معنویت و جستوجوی شهادت و ایثار تحقق یافت. بهعنوان نمونه، در عملیات فتح المبین، فرماندهان ما سعی در غافلگیری دشمن بعثی کردند. فرماندهان ما دریافته بودند که دشمن در منطقه از یک سیستم پدافندی ضعیف برخوردار است و در نتیجه طراحان عملیات با اتخاذ یک مانور احاطهای یکطرفه، بار دیگر دشمن را غافلگیر کردند.
در ضمن اینکه دشمن اصلا از زمان تک نیروهای ما اطلاعی نداشت و ساعت حرکت رزمندگان طوری انتخاب شده بود که عملیات نفوذی در تاریکی کامل انجام پذیرد و بهخوبی با مجموعهای از تدابیر از جمله استفاده از تونلهای زیرزمینی که برای رسیدن به سنگرهای دشمن حفر شده بود همچنین آغاز عملیات تهاجمی، با استفاده از نیروهای پیاده و پشتیبانی با آتش پر حجم توپخانه و یگانهای سنگین زرهی از عقب خطوط پدافندی توانستند دشمن را زمینگیر سازند. بنابراین، هرچه که ما از سالهای اولیه شروع جنگ فاصله میگرفتیم، عامل تجربه در مدل تلفیقی عقل و ایمان تقویت میشد و از این رو، ضریب موفقیت ما افزایش پیدا میکرد.
- شما در جایی اشاره کردید«ما رزمندگان جنگ، آنقدر در خطر تهمت و افترا هستیم که دیگران نیستند» مقصود شما چیست؟
هنگامی که جنگ شروع شد و جبههها نیازمند حضور سربازانی جان بر کف بودند، فرزندان این مرز و بوم از تمام طبقات و قشرهای اجتماعی که تربیت شده فرهنگ انقلاب و امام بودند، به ندای مولایشان پاسخ داده و با تمام وجود به دفاع از کشور پرداختند. باکریها، همتها و زینالدینها، همه و همه نمونهها و شاهدانی از این حماسه عظیم دوران دفاع مقدس هستند؛ اینها افرادی بودند که هر کدام به نوبهخود یک مدیر عالی، یک انسان فرهیخته و در یک کلام افرادی والا مقام بودند که صحنه جنگ را از حضور خود خالی نکرده و جان خود را فدای این سرزمین کردند.
در همان زمان نیز مدعیانی بودند که به جای حضور در جبهههرا، با بهانههای واهی به زندگی عادی خود مشغول بودند و غم نان داشتند. واقعیت دردناک اینکه، برخی از آنها با پایان جنگ از همه چیز و همه کس طلبکار شدهاند. این افراد که هماکنون نیز هم همچون گذشته تنها بهدنبال منافع خود هستند حضور برخی چهرهها و انسانهایی که کارنامه درخشان خود در زمان جنگ را به همراه دارند بر نمیتابند و برای پیشبرد اهداف خود به چیزی جز حذف نیروهای ارزشی و جهادگران واقعی آن دوران راضی نمیشوند. این چنین است که در زمانه کنونی، بیشترین تهمتها و افتراها نثار این افراد میشود و فتنه گران مکرر به تخطئه و حذف آنها میاندیشند. از همین روست که بارها وظیفه رزمندگان دفاع مقدس را در زمانه کنونی سنگینتر از پیش دانستهام.
- بارها در سخنان شما شنیدهایم که از کارآمدی دین در عرصه اجتماع صحبت کردهاید. بهنظر میرسد این مفهوم و عبارت کلی تا حدودی ابهام دارد و آن این است که تعریف روشنی از انطباق روحیه آن زمان، روحیهای که در جنگ حاکم بوده، در زمان فعلی ارائه نشده است. اینکه لزوما امروز یک نفر به جای چند نفر کار کند در زمان فعلی کارایی لازم را ندارد. تلقی و برداشت شما از اینکه گفته میشود امروز باید در فلان سازمان یا ارگان با روحیه جنگ کار کنیم چیست؟ آیا لزوما این به معنای همان پرکاری است که در آنجا داشتیم یا نه باید خروجی کار را نیز درنظر داشت؟
اجازه بدهید به این سؤال کمی مشروحتر بپردازیم. ما همیشه در جنگ اینگونه نگاه میکردیم که هدف اصلی و محور اصلی کجاست؟ اولویتبندی کارها اهمیت داشت. پس در این مقطع هم باید مشخص کنیم که مهمترین مشکل ما چیست و چالش ما در کجاست؟ معتقدم امروز مهمترین چالش و مهمترین نقطهای که ما باید برای آن تبلیغ کنیم کارآمدی دین در اداره جامعه است. بچههایی که در دهه 60 به دنیا آمدند، نه رژیم گذشته را دیدهاند، نه امام را دیدهاند و نه جنگ را درک کردهاند اما امروز به کارکردهای مسئولان در جامعه و به کارایی دین در جامعه توجه میکنند. بچههای امروز میفهمند و نمیتوانند شرایط فعلیشان را نادیده بگیرند.
آیا میتوانید به بچههای امروز بگویید شما نفهمید؟ میشود گفت که شما حرف نزنید؟ میتوانید بگویید گوش نکنید؟ نمیتوان چشم و گوش آنها را بست. ممکن است در جاهایی با زور تحکم کنید که فلان کار را نکنند اما نمیتوان به آنها گفت نفهم ! امروز در دنیا همه چیز در یک فضای شیشهای قرار دارد. یعنی اطلاعات به همه میرسد. این فرزند متولد دهه دوم و سوم انقلاب، کارکرد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مدیریت ما را قیاس کرده و بعد قضاوت میکند که ما خوب بودیم یا بد. او بخشی از این خوبی و بدی را ممکن است به حساب مدیریتها، به حساب انقلاب، به حساب روحانیت و یا به حساب دین بگذارد.
مهمترین شعار انقلاب ما این بوده که اگر دین در مسند قدرت قرار بگیرد و حکومت در اختیار دینداران قرار بگیرد زندگی مادی و معنوی مردم این انقلاب تامین میشود. جوانان امروز میخواهند نگاه کنند و ببیند آیا زندگی مادی و معنویشان تامین شده است یا نه؟ اگر شاخصها نشان داد که تامین نشده است چه قضاوتی میکنند؟ سرانجامش این میشود که از خودشان بپرسند چرا انقلاب، چرا دین و چرا مدیران دیندار نتوانستهاند؟ لذا مهمترین دغدغه ما اگر در دوران دفاع مقدس و در دوران جنگ، دفاع از انقلاب و دفاع از کشور و حفظ نظام بوده است، امروز، اثبات کارآمدی دین در اداره جامعه است.
سؤال این است که چگونه میتوانیم از آن فرهنگ دفاع مقدس در اینجا استفاده کنیم؟ بهنظر من همان خدا و همان دینی که در جبهه و جنگ بوده، امروز در عرصه اقتصاد هم هست. مهم این است که ما بتوانیم آن روحیهای را که در جنگ و در عرصه دفاع مقدس داشتیم به عرصه سیاسی، اقتصادی و به فضای فرهنگی منتقل کنیم. سؤال دیگر این است مشخصههای آن فضا و مشخصههای امروز چیست؟ شما ببینید در 400 سال گذشته هر جنگ و هر برخوردی در کشور ما اتفاق افتاده، قراردادی ننگین به ما تحمیل شده و بخشی از سرزمین ما را هم جدا کردهاند. در عرصه دفاع مقدس، نخستین باری بود که این اتفاق نیفتاد و این در حالی بود که شرق و غرب ایستاده بودند تا این نظام را ساقط و تجزیه کنند.
این نشان میدهد که کارآمدی دین در این عرصه درست بوده است. ما میتوانیم همین کارآمدی را در عرصه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی هم نشان بدهیم. چرا این اتفاق نمیافتد؟ به خاطر اینکه ما ادای آن روزها را در میآوریم. خدا با زبان آدمها کار ندارد، خدا با عمل و نیت انسانها کار دارد. آن زمان تکبر و غرور و خودمحوری مطلقا در وجود رزمندگان نبود. در جنگ احساسات بود ولی منطق هم بود.
امروز اگر منطق داریم و میبینیم نظر یکی نسبت بهنظر ما جامعتر و محکمتر است باید نظر خود را بگذاریم و نظر رقیب را بپذیریم. به بحثهای سیاسی امروز نگاه کنید. هر حرف سنجیدهای که رقیب میزند دروغ فرض میشود و هر حرف غلطی را که خود میگویی راست فرض میکنی. آیا فضایی اینچنینی را میتوان با فضای جنگ قیاس کرد؟ آیا در این کار، خدا خیر و برکت قرار میدهد؟ آیا اگر در زندگی صداقت نداشته باشید و دروغ بگویید به مقصد میرسید؟ طبیعی است که نمیرسید. خدا چنین وعدهای به کسی نداده است ولو اینکه در سایه اسلام هم بخواهید این کارها را انجام دهید.
بارها گفته شده که در جبهه و جنگ همه اهل گذشت بودهاند، امروز ما اهل گذشت هستیم؟ آنجا تعریف کردن از یکدیگر را خیلی بد میدانستند آیا امروز ما واقعا اینگونهایم؟ آنجا، رزمندگان، دیگران را بهخودشان اولویت میدادند، آیا امروز ما واقعا دیگران را بهخود اولویت میدهیم؟ آن روز در میدان جنگ منیتی وجود نداشت، آیا امروز در رفتارهای ما منیتی وجود ندارد. فتنه از کجا شروع میشود، نارساییها از کجا شروع میشود؟ از آن جایی که میخواهیم حزب ما، نفر ما، دوست ما، فامیل ما، رفیق ما و خلاصه همه نزدیکان ما در صف اول باشند و بقیه نباشند. در جبهه اینگونه نبود. مطلقا اینگونه نبود. ما امروز در واقع میخواهیم کاریکاتور فرهنگ جبهه را پیاده کنیم نه خودش را.
- و در پایان، نقش امامخمینی(ره) و مقام معظم رهبری را در جنگ تشریح کنید.
انقلاب ما به برکت وجود حضرت امام (ره) که یک مرد الهی بود در عصری شکل گرفت که کشور در بیبند و باری، وابستگی، بدبختی و استعمار قرار داشت و هیچ عزتی نداشت اما با پیروزی انقلاب، تحول عظیمی در جامعه بهوجود آمد. در امتداد انقلاب شکوهمند اسلامی، جنگ تحمیلی شکل گرفت؛ دفاع مقدسی که در آن اسلام ناب در تمامی عرصههای مادی و معنوی آن هنرنمایی کرد. اما نقش امام در مدیریت جنگ و هدایت رزمندگان به سوی پیروزی بسیار درخشان بود. امام بهعنوان بهترین اسلامشناس، فیلسوف و عارف دارای ویژگیهای شخصیتی ویژهای بودند که عملاً تاثیر ویژه و اساسی و عمیق بر رزمندگان و حاضرین در جبههها داشتند.
در یک سطح، بحث مدیریت کلان کشور در شرایط جنگی قرار داشت. در این سطح حضرت امامخمینی (ره) بهعنوان نظریه پرداز اصلی انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، در دوران جنگ الگویی از مدیریت کشور را به نمایش گذاشت که به واقع، درهمتنیدگی اصیلی از ایمان و عقلانیت را به نمایش گذاشت. میتوان شیوه مدیریت امام را در این دوره یک مدیریت سیستماتیک مبتنی بر آرمانگرایی واقعنگر دانست. امام با استفاده از این نوع مدیریت در عین ایجاد و تداوم یک فضای روحانی و منسجم مبتنی بر آرمان، ایثار و شهادت در سراسر جامعه، توانست مدیریت کشور را حول مسئله جنگ به شیوهای عقلانی سامان دهد، انسجام نیروهای وفادار به نظام سیاسی را حفظ کند و در جستوجوی اداره بهتر امور کشور از طریق اتخاذ کارآمدترین سیاستها و بهکارگیری مومنترین و کارآمدترین کارگزاران باشد.
ایشان از این طریق موفق شدند تا جامعه و دولت ایران را بهگونهای سامان دهند که بهگونهای عمیق پشتیبان جنگ قرار گیرند. بهدلیل نوع مدیریت امام بود که سرمایههای اجتماعی و معنوی و انسانی مردم به جبههها سرازیر شد و سنگرهای جهاد را لبریز از عاشقان شهادت کرد. در عین حال امام در این سالها توانستند امکانات و نیازهای مورد نیاز جنگ را تأمین کنند و تصمیمات کلان موفقی در مدیریت جنگ در شرایط خاص بینالمللی و داخلی بگیرند. در این معنا، امام در جریان مدیریت جنگ یک آرمانگرای واقعنگر بود.
ایستادگیهای امام و در عین حال مانورهای متعدد ایشان، اتخاذ تصمیمات عقلانی ضمن حفظ اصول و ارزشها، جلوههایی از این شیوه مدیریتی است. امتداد مدیریت متعالی حضرت امام را میتوان در شیوه مدیریتی مقام معظم رهبری مشاهده کرد. مقام معظم رهبری اگر چه عهدهدار مقام ریاستجمهوری بودند اما از همان ابتدای جنگ همراه شهید چمران، حضور فعال در جبهههای جنگ داشتند. اسلحه به دوش میگرفتند و شبها در عملیات شناسایی شرکت میکردند. ایشان با حمایت رزمندگان، به آنان روحیه میدادند. علاوه بر این در مقام ریاستجمهوری تدابیر و حمایتهای ویژه ایشان نقش پررنگی در تقویت جبههها و پیروزیهای رزمندگان اسلام داشت.