همشهری آنلاین: مراسمی برای مسعود کیمیایی به بهانه بزرگداشت او در فرهنگسرای نیاوران، به همت کانون کارگردانان خانه سینما برگزار شد. شروع این مراسم با پخش بخشهایی از مستند «قیصر ۴۰ سال بعد» ساخته مسعود نجفی همراه بود. نمایش سکانسهایی از فیلم «قیصر» بارها توسط علاقهمندان به مسعود کیمیایی که در سالن حضور داشتند، با تشویق همراه شد.یاد و خاطره فیلم و فیلمساز تاریخساز سینمای ایران همچنان زنده مانده است.
این تشویقها پس از پایان نمایش فیلم و ورود کیمیایی به سالن ادامه پیدا کرد تا مراسم با حضور این فیلمساز و اجرای اصغر نعیمی پس از حدود یک ساعت تأخیر بهطور رسمی آغاز شود. نعیمی این برنامه و همزمانی آن را با سالگرد نمایش «قیصر» به فال نیک گرفت و گفت که این فیلم خیلیها را عاشق سینما کرد.
در این مراسم از آنجا که کانون کارگردانان سینمای ایران متولی بزرگداشتآن بود، بیشتر کارگردانها روی سن رفتند و درباره مسعود کیمیایی صحبت کردند. محسن امیر یوسفی، تهمینه میلانی، سیروس الوند و فریدون جیرانی، رئیس کانون کارگردانان سینمای ایران ازجمله فیلمسازانی بودند که از کیمیایی گفتند. در پیامهای ویدئویی هم پیام تصویری اصغر فرهادی که کیمیایی را در برخی فیلمهایش ترکیبی از رماننویس و نقاش خواند و به ستایش از فصل معروف «ردپای گرگ» و حضور فرامرز قریبیان با اسب در میدان فردوسی پرداخت، مورد توجه حاضران قرار گرفت. فرامرز قریبیان بازیگر و دوست قدیمی کیمیایی هم که در فرانسه به سر میبرد، نامهای نوستالژیک خطاب به کیمیایی نوشته بود که توسط اصغر نعیمی قرائت شد. حامد بهداد بهعنوان بازیگری که تجربه حضور در «محاکمه در خیابان» و «جرم» را دارد، درباره خالق «قیصر» سخن گفت. جواد طوسی منتقد نیز متنی را در تحلیل و بررسی جایگاه کیمیایی قرائت کرد و علی ربیعی مشاور اجتماعی رئیسجمهور هم با اشارات فراوان به فیلمهای کیمیایی، این سینماگر را کنشگر مرزی خواند و بر هویت ایرانی آثارش تأکید کرد.
علی اوجی، تهیهکننده «خائنکشی» نیز از شروع فیلم تازه کیمیایی خبر داد و پس از صحبتهای کوتاه مسعود کیمیایی که مورد توجه حاضران قرار گرفت، رائد فریدزاده هم روی سن رفت و از جایگاه رفیع این سینماگر در تاریخ سینمای ایران سخن گفت.
در برابر حس این مردم هنوز هیچ کاری نکردهام
مسعود کیمیایی: خیلی خوش آمدید به ۸۳ سالگی من. ما امروزه درگیر سانسور نیستیم بلکه درگیر جنگ با تفکر هستیم. من بسیار نوشتم، نقاشی کردم و فیلم ساختم اما هنوز فکر میکنم در مقابل این حس و موجی که در دل این مردم وجود دارد هیچ کاری نکردهام. سؤالم این است که چرا این حس خاموش شده است؟ من بهدنبال روشن کردن این موج هستم.
جدال در بعدازظهر
جواد طوسی: سالگرد اکران فیلم «قیصر» یادآور جدال دیرینه سنت و مدرنیته و دستهبندیهای ناشی از آن است. برای من مسعود کیمیایی شمایل تاریخی قرص و محکمی است که در آثارش میتوان اصول اخلاقی را حس کرد و مفهوم درست واژگانی مانند قهرمان، عشق، دوستی و... بهمعنای واقعی در آثارش نمایان میشود. مسعود کیمیایی با نگاه تالیفی مختص خودش قصه نوازی میکند. برای من مسعود کیمیایی با شمار قابل توجه آثارش خود خود سینماست. او همچنان پایمردانه از عشق، جوانمردی و آرمان میگوید.
آنچه از «قیصر» آموختیم
فریدون جیرانی: ما از قیصر فهمیدیم که تصویر زبان سینماست. فهمیدیم پشت هر چیزی در سینما فکر، مضمون و مکاشفهای وجود دارد.
دیالوگهایی شنیدیم که تا آن تاریخ در سینمای ایران نشنیده بودیم. متوجه تأثیر موسیقی روی فیلم شدیم. با «قیصر» با سینمای فیلمسازی آشنا شدیم که از پرسه زدن در سینما میآمد.
تأثیرگذارترین کارگردان
اصغر فرهادی: هیچ فیلمسازی به اندازه آقای کیمیایی در سینماگر شدن درصد زیادی از فیلمسازان تأثیرگذار نبوده است. خیلیها با شور و هیجان فیلمهای آقایکیمیایی سینماگر شدند. سینما و آثار مسعود کیمیایی جدا از ویژگیهای زیباییشناسانه، نوعی شور و شوریدگی دارد.
«قیصر» سخنگوی جامعه بود
علی ربیعی: کیمیایی یکی از افرادی است که رفت و برگشت زیادی با جامعه دارد. به عقیده من هنرمند متاثر بر جامعه، تأثیرگذار بر جامعه، سخنگوی جامعه و میانجی اجتماعی است. آقای کیمیایی هر ۴ صفت را داراست. من سینمای پیش از «قیصر» را هم تقبیح نمیکنم اما متن اجتماعی که «قیصر» در آن رشد و تحولی که در سینما و جامعه ایجاد کرد، نتیجه ارتباط مسعود کیمیایی با جامعه است. «قیصر»
به عقیده من سخنگوی جامعه در آن دوره است.
خوشبختم که دیالوگهای کیمیایی روی لبانم آمد
حامد بهداد:من هر پلان و میزانسن کوچک فیلمهای کیمیایی را نه به مارکز که به شاهنامه متصل میکنم. نام مسعود کیمیایی به تاریخ پیوسته.
شما یک تنه همه این سالها را تنها ادامه دادید. خیلی خوشبختم که دیالوگهای کیمیایی روی لبانم آمده و در کارنامه کاری من فیلم «جرم» و «محاکمه در خیابان» است.
سلام به عالم عشق و معرفت
بخشی از نامه فرامرز قریبیان به مسعود کیمیایی، با اشاراتی به دوران کودکی این دو هنرمند:
سلام رفیق،
سلام مسعود عزیز،
سلام به همان عشق و معرفتی که خودت همیشه از آن یاد میکنی و مینویسی و میسازی.
این سلام و نامه؛ نه از جنس سلام و نامه رد پای گرگ؛ بلکه، سلام فرامرز است به مسعود.
این سلام به حرمت آن زیست مشترک است که با هم و در کنار هم از خیابان ری و کوچه دردار و مدرسه بٓدِر، هردو باهم داشتیم.
این سلام از سینما رکس و لاله زار و "وراکروز" و گاری کوپر و برت لنکستر میآید.
یادت هست وقتی اولین بار با هم در سالن سینما، "اسپارتاکوس" را دیدیم؟ حتما یادت هست، هنگام فینالش، بیمحابا با یکدیگر بغض کردیم، اشک ریختیم و گریستیم. گریستن به خاطر ظلم آن قدرت حاکم، بر آن مردان سخت کوش و عدالتخواه ولی تنها و بییاور، که همیشه در هر جامعهای بوده و هستند.
کاش در این مراسم بودم، در کنارت و هنگام این بزرگداشت، تو را در آغوش میگرفتم. اما حیف که نیستم و این نامه شاید اندکی دوری ما را کوتاه کند.
خیلیها آمدند و رفتند ولی تو ماندی و جنگیدی و سرسختانه ساختی. بساز مسعود جان. …که سینمای ایران مدیون توست. …از قیصر تا خائنکشی.
نظر شما