و گاهی یادش میرود که سالهاست این دوره را طی کرده است.«مهدیه جعفری» کارشناس و روانشناس امور کودکان، حضور کودک در مراکز فرهنگی و تربیتی را مهمترین لازمه شکلگیری شخصیت آنها میداند و معتقد است:
«کودکی فرصتی است برای بزرگ شدن، بنابراین باید بزرگ شدن را در قالب چارچوبهایی درآورد تا از حد معمول فراتر نرود و مراکز فرهنگی و تربیتی مانند کانون پرورشی کودکان، میتواند این فضا را فراهم کند.»در این گفتوگوی کوتاه با ما همراه باشید تا پاسخی مناسب برای سؤالات کودک خود پیدا کنید.
- کودکی به چه دورهای از زندگی فرد خلاصه میشود؟
در لفظ عامیانه به سن 3 سال تا 12 سال کودک میگویند. در حالی که باید این تعریف را اصلاح کرد. به طور معمول کودکی را به 2 بخش کودکی اول و کودکی میانه تعریف میکنند. کودکی اول سن 3 تا 6 سال را شامل میشود و کودکی میانه سن 6 تا 12 سال. اما امروزه بر سر این تعریف اختلافنظرهایی وجود دارد که با تجمیع نظرها میتوانیم سن 6 تا 8 سال را به عنوان کودکی تعریف کنیم که خوشبختانه نظامهای آموزشی نیز بر اساس اهمیت این دوره برنامههای خاصی را برای این رده سنی در نظر گرفتهاند.
- آیا تربیت یا نوع آموزش در دوره کودکی با دورههای دیگر باید متفاوت باشد؟
بدون شک فرد در هر دوره از زندگی قابلیتها و ظرفیتهای خاصی را دارد که بر اساس آن باید آموزش ببیند یا انتظارات طرف مقابل را برآورده سازد. خانوادهای که برای دوران کوتاه کودکی فرزند خود تفاوتی با دیگر دورهها قائل نیستند، نمیتوانند مهارت مناسبی را نسبت به ظرفیتش به او بیاموزند و این موضوع باعث ایجاد نقص در سایر روابط و چرخه رشد فرد میشود.
بنابراین اگر خانوادهها از اهمیت این دوره غافل باشند و آگاهی کامل نداشته باشند، ممکن است باعث تداخل دورههای رشد و حتی ناکامی در کودک شوند که این امر اختلالات رفتاری بسیاری را در بزرگسالی بر جا میگذارد.
- از دیدگاه روانشناسان، زندگی انسان به چند مرحله تقسیم میشود؟
همانطور که در ابتدا گفتم، برای تعریف دورههای رشد، اختلافنظرهایی وجود دارد اما طبق دیدگاه «پاپالیا» نویسنده کتاب مشهور تحول انسان، زندگی انسان به 8 مرحله تقسیم شده است. 1ـ مرحله پیش از تولد 2ـ نوزادی و نوپایی ¨تولد تا 3 سال 3ـ کودکی اول ¨3 تا 6 سال 4ـ کودکی میانه ¨6 تا 12 سال 5ـ نوجوانی ¨12 تا 20 سال 6ـ بزرگسال جوان ¨20 تا 40 سال 7ـ میانسالی ¨40 تا 65 8ـ اواخر دوره بزرگسالی ¨65 سال به بعد
- یکی از مهمترین سؤالاتی که ذهن کودک را درگیر میکند، مربوط به ابهاماتی است که در مورد خدا و محل حضور او دارند، در این زمان والدین چگونه میتوانند پاسخگوی آنها باشند؟
اولین سؤالی که به طور طبیعی بعد از بلوغ کودک به ذهن او میرسد، مربوط به همین موضوع است. کودکان دائماً از بزرگترها میپرسند، خدا کیست، خدا کجاست و...خیلی از خانوادهها پاسخی برای گفتن ندارند و با تشر زدن کودک را از شنیدن جواب منع میکنند و عده دیگری که پاسخ میدهند نیز نمیتوانند کودک را قانع کنند.
من توصیه میکنم که والدین ابتدا بلوغ فکری کودک را شناسایی کنند و ببینند کودک چه لغاتی را درک میکند سپس با لغاتی مثل قدرتمند، همیشه همه جا، بزرگ، قوی و خوب استفاده کنند. راه دیگر این است که قبل از پاسخ دادن از او بپرسید که نظر خودت چیست و با استفاده از تصورات خودش به او پاسخ بدهیم.
اما نکتهای که باید مورد توجه قرار بگیرد، این است که سعی کنیم از همان دوران کودکی رابطهای مأنوس و صمیمی میان کودک و خدا ایجاد کنیم و با تعریف داستانهای خیالی و... خدا را در ذهن کودک ترسناک، جلوه ندهیم.
- یکی از خصایص دوران کودکی، کنجکاوی بیش از حد آنها نسبت به محیط اطرافشان است، در این مورد چه رفتاری باید داشته باشیم؟
کنجکاوی، سرمنشأ رشد ذهنی و فیزیکی کودک است و ما به دلیل بیحوصلگی و ناآگاهی خودمان نباید این حس را از بین ببریم. بنابراین تا جایی که اطلاع داریم باید به کودک پاسخ بدهیم و در صورت عدم اطلاع خیلی راحت به کودکمان بگوییم که نمیدانیم و حتی از آنها بخواهیم که برای دانستن آن موضوع با همدیگر یا به تنهایی به دنبال پاسخ بگردد. این امر باعث باز شدن ذهن کودک، ارتقای یادگیری و آشنایی با مفاهیم محدود بودن اطلاعات میشود.
- مهمترین وظیفهای که برعهده کودکان است، چیست؟
بر اساس آموزههای دینی و علمی، کودک در این برهه از سن نباید به طور مستقیم تحت آموزش قرار بگیرد. بلکه باید تمام آموزشها از طریق بازی، سرگرمی و... به او آموخته شود. بنابراین نباید از آنها توقع داشت که وظیفهای را برعهده بگیرند آنها در آستانه تحول و ورود به دوره نونهالی هستند که میتوان کمکم، مسئولیتپذیری را در قالب داستان، شعر و نمایش برایشان تفهیم کرد.
- مستقل بار آوردن کودکان باید از چه سنی آغاز شود؟
ما میتوانیم از بدو تولد تا پایان دوره کودکی، با توجه به رفتار خود، کودکمان را به طور نامحسوس به سوی شخصیتی مستقل سوق دهیم. اما این استقلال باید در حد پوشیدن لباس، جمع کردن اسباببازیها و... باشد. اما ناگفته نماند اگر پدر یا مادر به دلیل مشغله کاری خود، پیش از موعد وظایفی را به کودک تحمیل کنند باعث استقلال زودرس کودک میشوند که این امر اصلاً به نفع او نیست و باعث میشود کودکی فرد با وظایف دورههای بعد تلفیق شود.
بر اساس تحقیقات به دست آمده بسیاری از ناهنجاریها و بزهکاریهای رفتاری به دلیل تداخل وظایف دورهای افراد است. بنابراین ما نباید بیش از حد انتظار از کودکمان توقع انجام کاری را داشته باشیم. چرا که همانقدر که وابستگی برای کودک مضر است، استقلال زود موقع نیز به او آسیب میرساند.
- دوستیابی و ایجاد رابطه صمیمی کودک با همسن و سال هایشان یکی از دغدغههای فکری خانوادههاست، چه توصیهای برای آنها دارید؟
کودکان در مرحله اول کودکی براحتی و بدون توجه و حساسیت نسبت به جنسیت با هم دوست میشوند و بازی میکنند. خانوادهها نباید برای ایجاد رابطههای دوستی یا ایجاد منع به کودکان پافشاری کنند بلکه باید اجازه بدهند، کودک بر اساس میل و سلیقه خود با دیگران ارتباط برقرار کند.
حساسیت بر روی دوستان باید از دوره نوجوانی انجام شود. در تحقیقی که در زمینه دوستیهای کودکانه انجام شده است، مشخص شده است که کودکان 3 ساله تقریباً نیمی از دوستانشان از جنس مخالف هستند، برای 5 سالهها این میزان حدود 20 درصد است و در سن 7 سالگی تقریباً هیچ کودکی نمیگوید بهترین دوستش از جنس مخالف است. بنابراین بهتر است فرصت بدهیم کودکان، خودشان رابطههای دوستی را برقرار یا قطع کنند.
همشهری محله - 20