سالهاست لباس آتشنشانی را از تنش درآورده و آن را لابهلای بقچه خاطراتش پیچیده است. خیلی وقتها که یاد گذشته میافتد و خاطرات 30 سال خدمت صادقانه در سازمان آتشنشانی را در ذهنش مرور میکند از اینکه روزگاری آتشنشان بوده و توانسته جان خیلیها را نجات دهد به خود میبالد.
«ولیالله شهسواری» 85 ساله از آتشنشانهای قدیمی سازمان آتشنشانی در شهر تهران است و در خیابان هفتم تهرانسر ساکن است. او به همراه فرزندش «بهرام شهسواری» که از آتشنشانهای نمونه سازمان آتشنشانی است، خاطرات بسیاری از این حرفه و سختیهای آن دارند.
7 مهر روز آتشنشان بهانهای بود تا با آنها به گفتوگو بنشینیم. «شهسواری» پدر شهید فرهاد شهسواری نیز هست. «ولیالله شهسواری» با آنکه 85 سال از عمرش میگذرد و از بیماری سخت کلیوی هم رنج میبرد اما خاطرات خدمتش در سازمان آتشنشانی را با تمام جزئیاتش خوب به یاد دارد. بویژه روزی را که تصمیم گرفت آتشنشان شود و به مردم خدمت کند.
«25 سالم بود که از روستا به تهران آمدم و در منزل برادرم اقامت کردم. پس از مدتی که به دنبال کار گشتم به این نتیجه رسیدم که اگر کارت پایان خدمت اجباری را نداشته باشم، خبری از کار خوب نیست و باید به شغل آزاد رو بیاورم. بلافاصله به پادگان رفتم و برای اعزام به خدمت ثبتنام کردم.
پس از 2 سال وقتی خدمت اجباریام تمام شد باز هم به دنبال کار مناسبی میگشتم که با روحیهام سازگاری داشته باشد. یکی از دوستان نزدیکم که با روحیه و احوالات من آشنا بود گفت چرا نمیروی آتشنشان بشوی. از اسم آتشنشان خوشم آمد. احساس کردم این شغل میتواند با روحیه من سازگارتر باشد. بلافاصله به پارک شهر رفتم.
اما با کمال تعجب دیدم 300 تا 400 نفر در صف ایستادهاند و میخواهند آتشنشان شوند. میخواستم برگردم که دیدم یک نفر صدایم میکند به داخل ساختمان رفتم. پرسیدند پایان خدمت داری؟ گفتم بله. گفتند استخدامی. از خوشحالی سر از پا نمیشناختم. تا آغاز دوره تعلیماتمان 6 ماه طول کشید.
دوره را که گذراندیم لباس آتشنشانی را دستمان دادند و گفتند آتشنشان شدی.» طهران 55 سال پیش مثل تهران امروز نبود. این همه جمعیت و خانه و ماشین نبود. «شهسواری» در ادامه میگوید: «آن روزها کل تهران 240 نفر آتشنشان داشت که در 2 ایستگاه حسنآباد و تجریش خدمت میکردند. 120 نفر در یک شیفت کار میکردند 120 نفر در شیفت دیگر. 80 نفرمان در ایستگاه حسنآباد که قبرستان بود میماندیم. 40 نفرمان هم در تجریش خدمت میکردیم.
تهران که کمکم بزرگ شد ایستگاههای دیگری را هم در آن راهاندازی کردند. از سال 1335 تا سال 60 که من بازنشسته شدم جمعاً 6 ایستگاه راهاندازی شد.» همیشه اولین روز کاری، جزو خاطرهانگیزترین روزهای زندگی افراد است. «شهسواری» اولین روز کاری خود را خوب به یاد دارد. او در حالی که لبخند میزند، میگوید:
«شغل آتشنشانی از آن شغلهایی است که تمام لحظاتش مملو از خاطرات تلخ و شیرین است. بویژه برای ما که تازه آتشنشان شده بودیم و میخواستیم مأموریتی پیش بیاید و خودی نشان بدهیم. روز اول کارمان بود. مشغول استراحت بودیم که صدای آژیر ایستگاه به صدا درآمد. بلافاصله سوار ماشینهایمان شدیم و خود را به بازار رساندیم. آن موقعها بازار مثل الان خیلی آتش میگرفت. آتشسوزی خیلی وسیعی بود و چند نفر از دوستانمان در آن مأموریت به شهادت رسیدند.»
شیلنگ و نردبام و دیگر هیچ
تجهیزات آتشنشانی 55 سال پیش به جز یک نردبام و شیلنگ چیز دیگری نبود. شهسواری با بیان این موضوع میگوید: «آن موقعها تجهیزات امدادرسانی سازمان آتشنشانی به شکل امروز نبود. ما به کمک یک نردبام و شیلنگ آب حریق را خاموش میکردیم. بعضی وقتها هم که آب نبود مجبور میشدیم دستی آتش را خاموش کنیم.
کاهگلی بودن بیشتر خانههای شهر تهران باعث میشد خانهها در زمان آتشسوزی تخریب شوند. اما امروز سازمان آتشنشانی و تجهیزات امداد و نجات آن پیشرفت کرده است و میشود مصدومان بیشتری را از حادثه نجات داد. «حاجولی» در میان صحبتهایش یادی از دوستان قدیمیاش که حالا نیستند میکند.
«موسوی»، «بیاتی»، «رضا عبدی»، «جعفری» و غیره از جمله همخدمتیهای او در سازمان آتشنشانی بودند. او میگوید: «بیشتر دوستان هم خدمتیام در سازمان آتشنشانی یا در حین امدادرسانی شهید شدند یا بعدها به رحمت خدا رفتند. به جرئت میتوانم بگویم که من جزو معدود آتشنشانهای قدیم هستم.»
صبور و وظیفهشناس
صبوری و احساس مسئولیت «شهسواری» زبانزد خاص و عام است که او را در انجام مأموریتهای محوله یاری کرده است. خودش در اینباره میگوید: «حرفه آتشنشانی کار هر کسی نیست و از عهده همه کس هم بر نمیآید. باید آدم قوی باشی تا بتوانی حادثه را ببینی به احساساتت غلبه کنی و به کمک آسیبدیده بشتابی.
در این حرفه حس مسئولیتپذیری تو را برای کمک به دیگران وادار میکند. آتشنشانی جزو معدود شغلهایی است که اگر با جان و دل کار نکنی، نمیتوانی شب راحت بخوابی چون جان مردم در دست توست.» او به آتشنشانهای جوان توصیه میکند در انجام مأموریتهای محوله، همیشه خدا را در نظر داشته باشند.»
مشکلات کاری بیرون از خانه
شغل آتشنشانی هر چقدر برای آتشنشانها جذاب باشد برای خانواده آنها سخت است.«فاطمه یاری» همسر ولیالله شهسواری با اشاره به گوشهای از این سختیها میگوید: «آتشنشان بودن شغل بسیار سختی است. جانشان مدام در معرض خطر است. بویژه در زمان آقای شهسواری، سازمان آتشنشانی مجهز به تجهیزات پیشرفته آتشنشانی نبود.
بسیاری از دوستان شهسواری در حین مأموریت خودشان دچار حادثه شده و کشته میشدند.» یاری، مهربانی و صبوری را از ویژگیهای بارز اخلاقی همسرش میداند و میگوید: همسرم با آنکه شغل سختی داشت اما هیچوقت مشکلات محیط کار را وارد خانه نمیکرد و با بیان خاطرات ناگوار کام خانواده را تلخ نمیکرد.»
بهرام شهسواری از سختیهای شغل آتشنشانی میگوید
هرلحظه یک حادثه
بازیهای دوران کودکی در ایستگاههای آتشنشانی خیلی زود «بهرام شهسواری» را در بزرگسالی به این حرفه علاقهمند میکند. حس انساندوستی و کمک به دیگران پای او را هم مثل پدر به سازمان آتشنشانی باز میکند تا او هم آتشنشان شود.
خدمت صادقانه شهرداری و وظیفهشناسی او باعث میشود در سال 85 به عنوان آتشنشان نمونه مورد تقدیر شهردار تهران قرار گیرد. «شهسواری» درباره این شغل حرفهای بسیاری برای گفتن دارد.
پدر قهرمان من
وقتی کودک بودم همیشه دلم میخواست به همراه پدرم به محل کارش بروم و با سایر بچهها در محوطه ایستگاه آتشنشانی بازی کنم. پدرم که از این احساس من خبر داشت مرا همراه خود به ایستگاه میبرد. در آنجا بارها شاهد تلاش پدرم و دوستانش برای کمک به دیگران بودم و از اینکه پدرم آتشنشان است همیشه به خود میبالیدم.
از همان کودکی تصمیم گرفتم وقتی بزرگ شدم من هم مثل او آتشنشان شوم. این آرزو در سال 64 با استخدام من در سازمان آتشنشانی، تحقق پیدا کرد.» کمک به یک دختر 4 ساله که دستش داخل چرخگوشت گیر کرده اولین مأموریتی است که شهسواری برای انجام آن اعزام میشود.او که بارها شاهد مجروح و شهید شدن دوستان همرزمش در جبهه بوده است از این حادثه به عنوان یکی از حوادث دلخراش یاد میکند.
یک آتشنشان خوب
به اعتقاد «شهسواری» داشتن حس اعتماد به نفس، صبوری و قوای جسمی از مهمترین عناصری است که یک آتشنشان خوب باید به آن مزین باشد. او دراینباره میگوید: «در زمانهای که هر لحظه یک حادثه اتفاق میافتد. آمادگی جسمی برای انجام مأموریتهای سخت و دشوار مهمترین عاملی است که میتواند به یک آتشنشان در امدادرسانی و کمک به دیگران یاری کند.
اگر آتشنشان صبور و خونسرد نباشد نمیتواند در انجام مأموریتهای محوله بازدهی لازم را داشته باشد و ممکن است با یک اشتباه جان خود و دیگران را به خطر بیندازد. او باید به توانمندیهایش ایمان داشته باشد و مدام آموزش ببیند و آموختههایش را به روز کند.»
کارخانههای خطرناک
آمار و ارقام حوادث ترافیکی و آتشسوزی در منطقه 21 نشان میدهد که این منطقه یکی از حادثهخیزترین مناطق شهر تهران است. این موضوع از نگاه «شهسواری» که آتشنشان ایستگاه 62 است دور نمانده. او دراینباره میگوید: «با آنکه سازمان آتشنشانی سعی دارد با گسترش امر آموزش و تجهیز این سازمان به انواع تجهیزات امدادرسانی از بروز حوادث دلخراش که منجر به تلفات انسانی میشوند، جلوگیری کند.
اما باز هم شاهد وقوع حوادث بویژه در منطقه 21 که بخش مهم آن صنعتی است هستیم. این در حالی است که ایمنی در صنایع و کارخانهها به معنای واقعی رعایت نمیشود. کارگران و کارفرمایان تمایلی به آموزش ندارند و از سوی دیگر آشنایی چندانی نیز با اصول ایمنی در کارخانهها ندارند.
به همین دلیل است که تلفات جانی در شرکتها و کارخانهها زیاد است و نیاز به توجه دارد. چهبسا در این کارخانهها مواد اشتغالزا و خطرناکی وجود دارد که در هنگام بروز هرگونه حادثه، خسارتهای جبرانناپذیری را به بار خواهد آورد.» به اعتقاد شهسواری تعامل صاحبان صنایع با سازمان آتشنشانی در امر آموزش کارگران میتواند از بروز حادثه در آینده جلوگیری کند.
او میگوید: «صاحبان صنایع باید این شعار را سرلوحه کار خود قرار دهند که اول ایمنی بعد کار. در آن صورت است که ما میتوانیم نسبت به محیطهای ایمن کارگری امیدوار باشیم.» البته این نکته هم بماند که سازمان آتشنشانی آموزشگران خود را به برخی از کارخانهها فرستاده است اما مورد بیمهری مدیران آن قرار گرفتهاند. «شهسواری» آموزش امدادگری و آتشنشانی را برای شهروندان هم ضروری میداند و میگوید:
«حالا که ما نمیتوانیم از بروز حوادث جلوگیری کنیم. پس بهتر است با یادگیری اصول آتشنشانی و امداد و نجات در مواقع بروز حادثه به خود و دیگران کمک کنیم. این موضوع از نگاه مدیران ارشد سازمان آتشنشانی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و آموزش آتشنشانهای داوطلب با همین هدف انجام میشود. ما امیدواریم روزی فرا برسد که هر شهروندی خود یک آتشنشان باشد.
به گفته شهسواری شهر تهران 80 ایستگاه آتشنشانی دارد که در آینده به 120 ایستگاه افزایش خواهد یافت. اما مهمترین مشکل سازمان آتشنشانی در ارائه خدمات به شهروندان معضل ترافیک است. او دراینباره میگوید: «در بسیاری از موارد آتشنشانها به دلیل وجود ترافیک سنگین در خیابانها و معابر اصلی به سختی میتوانند خود را به محل حادثه برسانند.
تأخیر گروههای امدادرسانی باعث به بار آمدن خسارتهای بسیاری میشود که قابل جبران هم نیست. این در حالی است که این مشکل با کمی همکاری و استفاده از ناوگان حمل و نقل عمومی قابل حل است. کافی است کمی احساس مسئولیت کنیم.»
همشهری محله - 21