تاثیرپذیری امنیت از اقتصاد، فرهنگ و جمعیت و تاثیرگذاری آن بر همه شاخصههای توسعه، به این فرایند نقش بنیادین داده است.
نظریهپردازان «رفاه»، طرفداران حاکمیت ارزشهای معنوی و آنانی که بر توسعه سیاسی و یا اقتصادی تاکید دارند، همگی امنیت را عامل اصلی توسعه اجتماعی برشمردهاند و آنرا مقدمه کلیه شاخصها میدانند و بهطور اصولی، انسان برای رسیدن به اهداف والای مادی و معنوی بعد از برآوردن نیازهای فیزیولوژیکی نیاز بهوجود امنیت دارد.
اما باید اذعان نمود که مهمتر از امنیت، موضوع احساس امنیت است. اهمیت وجود «امنیت» در زندگی جمعی تا جایی است که غالب متفکران مدرنیته و حتی سنتی حوزه اجتماعی در تعاریف خود، کلمه «امنیت» را مترادف با مفهوم «سلامتی» بهکار میبرند
و وجود آنرا ضامن بقا و پایداری جامعه سالم میپندارند و در عین حال این نکته را قابل تعمق میدانند که «احساس امنیت» همیشه رابطهای مستقیم با امنیت واقعی ندارد و وجود یا عدموجود آن لزوما به معنای بهرهمندی یا محرومیت از امنیت واقعی نیست.
ولیکن در جایی که امنیت در جامعه، تعاملات اجتماعی را در مسیری طبیعی و واقعی قرار میدهد احساس امنیت (فارغ از بود و نبود واقعی امنیت) میتواند حرکتها و جریانهای طبیعی را در جامعه دچار اختلال کند.
یکی از متغیرهای اساسی تاثیرگذار بر احساس امنیت، سرمایه اجتماعی و جزء اصلی آن یعنی اعتماد است. اعتماد مهمترین عامل در پارادایم نظم تلقی میشود و در جامعهای که امنیت فراهم نباشد نیل به سعادت ممکن نیست و سرمایههای انسانی، اقتصادی و تکنولوژیکی نمیتوانند کارآمدی داشته باشند.
وقتی احساس امنیت در جامعه نباشد، تعلق به ارزشهای اجتماعی اعم از مادی و معنوی، اعتماد، همبستگی، انسجام، اخلاق، صداقت و یگانگی دچار خدشه میگردد. در دنیای کنونی همه علوم چه پایه و چه انسانی میکوشند تامین و رفاه اجتماعی را در جامعه بالا ببرند، زیرا اعتقاد بر این است که رفاه با تامین امنیت معنا دارد و میتواند منجر به پیشرفت و عدالت که از آرمانهای دست یافتنی دهه چهارم انقلاب است، شود.
امروزه تحلیلگران اجتماعی، بهجای 3 سطح سرمایه طبیعی، سرمایه تکنولوژیکی - تولیدی و سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی را مطرح میکنند؛ زیرا اهمیت ویژهای دارد و در هر کشوری بهدلیل نبود همین سرمایههای اجتماعی در کشورشان عقب ماندهاند و از طرفی برای تحقق احساس امنیت اجتماعی در جامعه شرایط متعددی لازم است که در این راستا بسترهای فکری و ذهنی باید شکل بگیرد؛
با زور شاید بتوان در کوتاه مدت امنیت را مستقر کرد، اما در بلندمدت نتایج عکس، ظهور خواهد کرد و این نیرو به ضدخودش تبدیل میگردد.
ستون و محور سرمایه اجتماعی، اعتماد متقابل است و اگر این اعتماد در جامعه از بین برود، حس تفاهم، دوستی و صداقت در کلیه مناسبات سیاسی و اجتماعی و مناسبات ارزشی متقابل در جامعه از بین میرود و اعتماد که یکی از اجزای ثروت ملت و وجود جامعه پایدار است در این روند، فرسایشی و نابود میگردد ولی باید اعتماد در جامعه در 2 سطح افقی و عمودی ایجاد و پیریزی شود و علاوه بر اینکه مردم باید به یکدیگر اعتماد داشته باشند، حکومت و مردم نیز باید متقابلا به هم اعتماد کنند در غیر این صورت جامعه هیچ ثباتی نخواهد داشت.
می توان به صراحت گفت امنیت، سنگ زیربنای پیشرفت بومی و عدالت مبتنی بر آموزههای دینی و بستر هر گونه عمران و آبادانی است و نیروی انتظامی مدافع، متولی و حافظ نظم، امنیت و آرامش اجتماعی است.
این نیروی متعهد و مردمی در زمینه انجام وظایف خود و مبارزه و مقابله با عوامل تهدیدکننده امنیت و احساس امنیت اجتماعی، رسالت خطیر و مسئولیتهای سنگینی دارد که با اتکال به قدرت لایزال الهی و نیروی ایمان و تعهد و فرمانپذیری از فرماندهی کل قوا تحقق میپذیرد.
اینجانب وظیفه خود میدانم با گرامیداشت جاننثاری همه شهدای نیروی انتظامی از ایثارگریهای این نیروی فداکار و وظیفه شناس تقدیر و تشکر کرده و هفته نیروی انتظامی را به همه عزیزان تبریک عرض کنم.