یکشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۸ - ۱۵:۱۳
۰ نفر

سهراب سمنگانی: ­اگر به ساختار اقتصادی محله‌های قدیم نگاه کنیم، بقالی‌ها یکی از مهم‌ترین و مرکزی‌ترین نقاط محله‌اند

 اغلب بقالی‌ها در روزگار قدیم، مرکز تعاملات محل بوده و به نوعی، میدان محله محسوب می‌شود. اگر حالی داشته باشید و کنجکاو باشید، می‌توانید این تعاملات محله‌ای را در روستاهای بالادست محله مشاهده کنید، بخصوص روستاهایی مانند رندان و کیگا و سنگان در اغلب این روستاها بقالی مرکز محله بود و آن را به نام صاحب بقالی می‌شناختند.

 در چنین فضایی است که می‌توان به پیچیده بودن روش بقالی در محله‌های قدیم پی برد. بقال‌ها معمولاً افرادی بودند که مردم به آنها اعتماد داشتند و چون بقالی در دل محله قرار داشت، معمولاً آدم‌های بی‌انصاف نمی‌توانستند در آن دوام بیاورند، چون مردم بزودی آنها را از گردونه کسب و کار خارج می‌کردند.

اما باید پای حرف بقال‌های قدیم نشست و از پیچیدگی‌های کار بقالی سردرآورد، پیچیدگی‌هایی که غیر از کارهای اقتصادی به نوعی با فرهنگ مردم گره خورده است. «حسین کاشانی» یکی از بقال‌های قدیم باغ فیض است که الان دیگر پیر شده. او که تا چند سال پیش در محله باغ فیض بقالی داشت، یکی از معتمدان محل هم به شمار می‌آمد، هرچند الان هم چیزی کم از احترام و اعتماد گذشته‌اش ندارد.

وقتی با او تماس می‌گیرم، خیلی مهربان و صمیمی پاسخ سؤالاتم را می‌دهد. می‌گوید: «مردم امروز از نام بقالی فقط فروشگاه مواد غذایی را می‌شناسند اما واقعاً کار بقالی هزار پیچ و خم کشف نشده دارد که هر کسی از عهده آن برنمی‌آید.»وقتی از این پیچ و خم می‌پرسم، می‌گوید: «رزق حلال درآوردن یکی از این پیچ و خم‌هاست.

ترازو را سبک نگرفتن یا با مشتری جنس خوب قرارداد ببندی و جنس بد به او بدهی. غش در معامله می‌دانی چیست؟ غش در معامله اولین درسی بود که مرحوم «مرادعلی‌ بیگ» که من پیش او کار می‌کردم، به من یاد داد. غش یک حکم فقهی است. مثلاً با کسی معامله کنی و قرار بگذاری که برنج طارم تحویلش بدهی، اما موقعی که پول را گرفتی، برنج تایلندی به او بدهی این را مثال زدم، چون از این موارد در برخی بقالی‌هازیاد  است که مال آدم را شبهه‌دار می‌کند.»

کاشانی با اشاره به اینکه بقال‌ها در روزگار گذشته معتمد محل بودند می‌گوید: «بقال  از تمام جیک و پوک مردم محل خبر داشت. اگر در خانه‌ای دعوا بود، اگر کسی کار خلاف می‌کرد، اگر کسی ندار بود، اگر کسی دارا بود یا اگر کسی خواستگار داشت، بقال از آن خبر داشت.

 هیچ کس به اندازه بقال از صبح علی‌الطلوع تا آخر شب در محله حضور نداشت و اسرار محله را نمی‌دانست. باور بفرمایید در همین 40 سالی که در محله باغ فیض بقالی داشتم چه روزها و شب‌ها و چه آدم‌هایی که ندیدم.»

 از خروس‌خوان تا شغال‌خوان

 اقتصاد محله در روزگار قدیم در دست بقال‌ها بود. این بقال‌ها بودند که موجب گردش مالی در محله می‌شدند. بقال‌های ناشی با گران کردن یا احتکار یک جنس بحران خاصی در محله ایجاد می‌کردند. «محمدجواد محقق» یکی از جوان‌هایی است که شغل بقالی را از پدرش به ارث برده. او که در محله کوهسار شناخته شده است، در مورد این شغل می‌گوید:

 «الان هر کس که پولی به دست می‌آورد، هوس می‌کند بقالی باز کند، اما واقعاً دوام نمی‌آورد تا حالا خیلی‌ها در این محل سعی کرده‌اند بقالی باز کنند، اما نتوانسته‌اند دوام بیاورند.» او ادامه می‌دهد: «بقالی یکی از سخت‌ترین شغل‌هاست. شما مجبوری جنس عمده بخری و خرده بفروشی. اگر نسیه هم باشد که دیگر واویلا. دفتر حساب و کتاب هم جای خودش را دارد.

پدرم همیشه به من توصیه می‌کند که رعایت حال مردم را بکنم اما باور کنید دیگر مثل زمان پدران ما قیمت جنس‌ها دست ما نیست. کارخانه‌ها خودشان قیمت را بالا می‌برند، نمی‌فروشند، ارزان می‌کنند یا احتکار می‌کنند و مردم همیشه غرغرش را سر ما خالی می‌کنند، اما نمی‌دانند پشت ماجرا چیست.»

محقق ادامه می‌دهد: «بقالی به نظر من، یکی از حساس‌ترین مکان‌های یک محل است. زمانی که بچه بودم، یادم می‌آید که پدرم زمستان‌ها یک چراغ نفتی داخل مغازه روشن می‌کرد و روی آن چایی می‌گذاشت. مشتری‌ها که می‌آمدند خرید کنند، گاهی 2‌ـ 3 ساعت توی مغازه می‌نشستند و بحث می‌کردند.

همین الان که می‌گویند شهر شلوغ شده، می‌دانم مشتری‌هایم چقدر توان خرید دارند و در خانه‌هایشان چه می‌گذرد.» محقق از قول پدرش، یکی از رمز و رازهای کسب و کار را به ما می‌گوید: «پدرم همیشه به من توصیه می‌کند صبح زود در مغازه را باز کنم و آخر شب ببندم. به قول او کاسب باید خروس‌خوان به مغازه بیاید و شغال‌خوان به خانه برگردد.»

 قدم‌گذاشتن به دنیای مدرن

به گفته اغلب کارشناسان امور اقتصادی و شهری، بقالی دیگر نمی‌تواند نیازهای مردم امروز را برآورده کند. از یک طرف، متنوع شدن کالاها و نیازهای امروز و از سوی دیگر، زیاد شدن مشتری‌ها و مصرف‌گرایی بیش از حد شهرها موجب شده تا بقالی دیگر کارکردش را از دست بدهد و با گسترش شهرها جایش را به سوپرمارکت‌ها، فروشگاه‌های زنجیره‌ای و هایپرمارکت‌ها بدهد.

در چنین فضایی است که باید دکان کوچکی را که تا پیش از این فقط در آن ماست و پنیر و قند و شکر و حبوبات و سیگار پیدا می‌شد فراموش کرد و قدم به جایی گذاشت که گاهی برای خرید تمام مایحتاج منزلت ممکن است نتوانی یک روز کامل آن را بگردی. فروشگاه‌های زنجیره‌ای و هایپرمارکت‌ها از این دستند که دنیای مدرن برای ما به ارمغان آورده.

فروشگاه‌های زنجیره‌ای هرچقدر که چشم ما را به دنیای مدرن باز می‌کنند به همان اندازه صمیمیت‌های محله‌ای را از ما می‌گیرند، صمیمیت‌هایی که زیر چرخ‌های صنعت خرد شده‌اند. کاش می‌شد کاری کرد. 

همشهری محله - 5

کد خبر 93065

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز