استقلال صدایی از جمله نکاتی است که در آواز امروز به محل بحث تبدیل شده است، تقلید برخی از آوازخوانان و حتی تعدادی از شاگردان استاد محمدرضا شجریان از صدای ایشان و اصولا این پرسش که آیا این نوع مشابه خوانی از شیوهصدا سازی استاد نشات نمیگیرد،که پیش از این در شیوههای آموزشی آواز سنتی سابقه نداشتهاست، از جمله پرسشهایی است که هنوز پاسخی شایسته خود پیدا نکرده است.
قاسم رفعتی از جمله شاگردان استاد شجریان است که البته پیش از این محضر زندهیاد محمود کریمی را هم درک کرده بود. وی در این گفت وگو که به مناسبت انتشار آلبوم تازهای از وی انجام شده است، برخی سوالات، از جمله نظرش درباره شیوه صداسازی استاد شجریان را بیپاسخ میگذارد و ظریفانه از کنار آن رد میشود، اما از سوی دیگر من گفتوگو کننده را با این پرسش روبرو میکند که چرا در میان شاگردان استاد شجریان وی و زندهیاد ایرج بسطامی توانستند استقلال صدایی خود را حفظ کنند و کمتر مشابه استاد بخوانند.
آیا این دو تن، در زمره کسانی قرار نداشتند که شیوه صدا سازی استاد را دنبال کنند؟[شیوه صداسازی استاد شجریان در گفت وگو با حمید رضا نوربخش] گفت وگو را بخوانید.
- آقای رفعتی؛ شما در خانوادهای بزرگ شدید که ادبیات در آن ساری و جاری بود، به نظر شما چرا هنرمندان موسیقیآوازی ایران عمده تمرکز خود را روی دیوان اشعار شاعرانی چون حافظ و سعدی و دیوان کبیر شمس متمرکز کردهاند وکمتر به سراغ دیگر شعرا میروند.
علتهای مختلفی برای عدم استقبال خوانندگان از دیگر شعرا هست. من در مورد تصنیف حرف نمیزنم، چون ساخت تصنیف کار آهنگساز است و اوست که شعر را انتخاب و بر اساس آن آهنگسازی میکند.اما درباره آواز، هر قالب شعری برای خواندن آواز مناسب نیست. علاوه بر آن،مضامینی است که شاعران در اشعار خود به کار میبرند که سبب میشود تا خواننده از میان آن مضامین دست به انتخاب بزند. شعرائی که شما نام بردید هر یک ستارگان بی نظیری هستند که بسیار زمان باید بگذرد تا کسی پیدا بشود و مضامینی به این بزرگی را در محدودهی شعر بیاورد. نکته دیگری که در انتخاب یک شعر برای آواز اهمیت دارد ،قدرت مانور خواننده در شعر است. خواننده وقتی شعری را برای آوازش انتخاب میکند باید دستش برای مانور تحریری و حالتی باز باشد. این نوابغ را که کنار بگذاریم و البته به جمعشان عراقی و یکی دو غزلسرای دیگر را هم اضافه کنیم میبینیم که سایر شعرا یا قالبهای شعریشان مناسب آواز نیست یا اینکه هر بیتشان مجردا معنای بلندی را منتقل نمیکنند یا درگیر تکرار خود و قدمای خودشانند. خیلیهایشان همان تکرار حافظند. بدلیاند که بسیار از اصلشان دورند. تا اصل هست بدل به چشم کسی نمیآید. البته من در مورد آواز و غزل گفتم چون نمونههای شما به جز حضرت مولانا سایرین به غزلهایشان شهرهاند. و شما میبینید که مثلا مولانا که قصیده سرا است و مثنوی هم دارد و دوبیتیهایش هم ناب است، کمتر به موسیقی آوازی وارد شده. اصلا غزل روی آواز بهتر در میآید.
- شما برای انتخاب اشعار آواز خود چه میزان انرژی و وقت میگذارید؟
شعرها را نگاه میکنم. من خیلی شعر از گذشتهها در حافظه دارم و اصولا مطالعه شعر یکی از بزرگترین علائق من است و کمتر شب و روزی است که کتاب شعری از شعرای کهن و نو جلوی من باز نباشد. برای همین هم برای اجراهای کنسرتی معمولا فقط اشعار تصنیف را همراه دارم و خیلی مواقع شعر آواز را در لحظه انتخاب میکنم و میخوانم. در همین کنسرت اخیر بعد از تصنیف قرار بر این بود که یک دوبیتی از بابا طاهر بخوانم اما یک دفعه چشمم در بین تماشاگران به عزیزی افتاد که در ماجراهای جدید خیلی آزار دیده بود. در جا خواندم: آسمان زیر بال اوج تو بود چون شد ای دل که خاکسار شدی........... این یک دوبیتی از استاد ابتهاج است.تاثیری که داشت برایم جالب بود حتی اعضای گروه هم اشکهایشان را به زور نگه میداشتند. من هم که هر چه کردم نشد و .... اگر بخواهم خلاصه کنم، ما برای این کارها زحمتهایمان را کشیده ایم... حالا دیگر شعر برای من یک مسئله نیست، اصل ماجراست و در درون خود من است.
- اخیرا استاد حسن یوسفزمانی دار فانی را وداع گفت، شما هم از جمله خوانندگانی بودید که با ایشان کاری مشترک انجام دادید، از این کار بگویید و نیز سلوک هنری مرحوم یوسف زمانی واینکه سطح کارشان را از نظر هنری چگونه دیدید؟
درد آور است که این بزرگان اینقدر غمگنانه و مظلومانه از میان ما میروند. یک عمر زحمت فرهنگ این مملکت را کشیدهاند و حالا دارند کمکم هر کدام در گوشهای غریب و دور از ما و حتما خودشان از زندگی میگذرند. استاد حسن یوسف زمانی هم از چهرههای ماندگار روزگار ما بود. خدا رحمتش کند. کار مشترک ما حاصل یک دوستی دیرپا و پر حرمت بود. برای صدا و سیما ضبط کردیم وقتی که واقعا میشد کاری ضبط کرد. خوب هم درآمد. صحبت درباره یوسف زمانی برای من راحت نیست. جای خالیاش را عمیقا حس میکنم و به همین بسنده میکنم که با اینهمه بیمهری و کملطفی باز هم هر چه داشت کرد تا موسیقی را به سهم خود در راه واقعی هنر هدایت کند.
- از جمله کارهای شما که در اذهان ایرانیان ماندگار شد، آوازی است که در نغمه اصفهان به نام سحرگهان خواندید، خواستم بپرسم که این آواز را در چه حال و احوالی خواندید و انتخاب آواز اصفهان برای این شعر تعمدی بود یا این که بر اساس ذوق و احساس به دست آمد؟
شعر خودش به خواننده میگوید که دوست دارد در چه مایهای خوانده شود. سحرگهان را جز در اصفهان نمیشود اجرا کرد. منظورم اجرا است به معنای اجرا نه خواندن معمولی. آن کار هم در یک شرایط عادی خوانده نشد. تمام حال لحظهام جمع شد. یا علی به زبانم آمد و چشمم را که باز کردم انگار از مسافرتی دور و دراز برگشته بودم. حال عجیبی بود و خوشحالم که هموطنانم در لحظه های پاک نیایششان در آن حال من هنوز شریکند.
اخیرا کاری از شما با هنرمند جوان ، ارشک رفیعی به نام خانه خورشید منتشر شد. از چگونگی آشنایی خود با آقای رفیعی و نیز رسیدن به کار مشترک بگویید.
خیلی ساده. یک روز به خانه ما آمد و بدون هیچ ادعا و تبلیغی کارش را گذاشت تا بشنوم. به هر حال بعد از اینهمه سال به این درجه از فهم رسیدیم که فرق هنر و صنعت را تشخیص دهیم. نقصی در کارش ندیدم. پیش از او هم خیلی آهنگساز آمده بود اما این خیلی مهم است که آدم کاربلد باشد. ارشک کاربلد است. تحصیلاتش را هم دارد. چند جلسهای تمرین کردیم و من هم جاهائی که باید را با حال خودم خواندم. خوشش آمد و کار ضبط شد. بعد که تمام شد و شنیدم سر ذوق آمدم. کار محکم و یک دست درآمده بود.
استاد شجریان هم که کار را شنید نظرش را برایم نوشت که با دست خط خودش در بروشور آلبوم گذاشتیم.[چکامه شجریان بر آلبوم تازه قاسم رفعتی]
بعد از این اثر کار ما دو نفر جدیتر از یک آهنگساز و خواننده شد. به دوستی رسید و در این دوستی حسمان اینقدر به هم نزدیک شد که آلبوم بعدی به نام «می باره بارون» را ضبط کردیم و اینیکی را به روی سن بردیم تا واخورد کارمان را از مردم بفهمیم. به نظر من نه اینکه خودم چون خواندهام اینطور بگویم .نه.به نظر خیلیها کار از حد موسیقی معمول حال جدیتر و زیباتر است.
- شما از جمله هنرمندانی هستید که هم محضر استاد محمود کریمی را درک کردندو هم محضر استاد شجریان را ، میخواستم برای ما از تفاوتهای تدریس این دو استاد بگویید و اینکه در شیوه تدریس قدما آیا بحثی به نام صداسازی وجود داشت یا نه؟
بدون اینکه در مورد خوبی یا بدی صداسازی حرفی بزنم میگویم که در زمان آموزش ما چیزی به این نام نبود. البته استودیوی دیجیتال و فلان چینش میکروفن برای جمعیت 4 هزار نفر و کوزه و دمام کنار گروه هم نبود. آموزش من در محضر استاد کریمی یک آموزش نبود. بیشتر به زندگی شباهت داشت. وقتی شما تمام روزتان را در محضر کسی یاد میگیرید و ساعات استراحتتان را هم به فکرکردن در مورد نکات ریز آن روزتان میگذرانید دیگر اسمش نمیشود آموزش. عشق است. خیلی چیزها استاد داشت که من نتوانستم یاد بگیرم و هنوز حسرت آن روزها را دارم.
کلاس استاد شجریان هم که کلا ماجرایش جداست. من وقتی پیش استاد رفتم خودم در رادیو خواننده رسمی بودم و خیلی برنامه هم ضبط کرده بودم اما شجریان به من لذت گوش دادن آواز را یاد داد. او میخواند و ما حال میکردیم. بعدش ما میخواندیم و میدیدیم که آوازمان همان است که بود اما حالش عوض شده. به نظر من شجریان در موسیقی ما یک پدیدهی فراموش نشدنیست. نمی فهمم چرا؟ اما او را هم راحت نمیگذارند این جماعت هنرفروش. سخن من درباره شجریان به یک جمله ختم میشود که پیشتر هم در مصاحبهای گفتهام. همه استادند و همه هم خوب میخوانند و من حقیقتا نمیدانم استاد شجریان چقدر بلد است اما میتوانم بگویم هر چه که بلد است عالی اجرا میکند.
- از جمله مشکلاتی که هنرمندان آوازخوان امروزی با آن دست به گریبانند، تقلید از صدای استاد شجریان است و این مسئله در میان شاگردان ایشان هم بروز و ظهور دارد و جالب این که در میان شاگردان ایشان شما و آقای بسطامی تقریبا از صدای مستقلتری برخوردار بوده وهستید. به نظر شما آیا این نگرانی طبیعی است که شاگردان تحت تاثیر استادان صدای خود را هم شبیه آنها بازسازی کنند؟
گرفتن حالت صدائی یعنی یاد گرفتن آواز، اما تقلید از صدای کسی دیگر بیشتر به کارهای سرگرمی شبیه است تا به آواز.
ارشک واژهای دارد به اسم شجریان زدگی عمومی. درست است. ربطی به شجریان هم ندارد. خیلیهایی که شاگردش هم نیستند حتی حالت لبهای استاد را تقلید میکنند و جالب آنکه آن حالتی که استاد بدون قصد به لبانش میگیرد و آنقدر هم روی سن کمکش میکند که شجریان باشد، روی صورت بقیه یک چیز تصنعی خنده دار از کار در میآید.
من فکر میکنم اولین قدم برای هر خوانندهای این است که صدای خودش را گوش کند، دوست داشته باشد و برای اینکه درستش کند تلاش کند.
شبیه کسی خواندن اسمش آواز نیست. ترجیح میدهم جای اینکه بدل بشنوم بنشینم کنار دست اصل و لذت ببرم.
- فرزند شما امیر رفعتی، هم پای در وادی آوازخوانی نهاده است و نخستین آلبوم خود را عرضه کرده است، اگر بخواهید از منظری بیرونی و البته تخصصی درباره آواز فرزندتان نظر دهید ، فکر میکنید نقاط قوت و ضعف آواز وصدایشان در چیست؟ و شما در این مسیر تا چه اندازه روی صدای فرزندتان کار کرده اید؟
امیر خیلی جوان است. دوست دارم در مورد پسرم نباشم اما چون میگویید از بیرون نگاه کنم مجبورم که انصاف را رعایت کنم. هر کسی در ظرف خودش سنجیده میشود. امیر 22 ساله نشانههائی دارد که به روشنی 20 سال بعدش را میشود موفق و نمونه معرفی کرد. البته در این راه سختیهای زیادی باید ببیند و حالا اینجا که دوست دارم پدر باشم گاهی دلم هم برایش میسوزد.به هر ترتیب او جوان است. وقت میبرد تا صدایش برسد به اصطلاح ناصحیح پخته شود. تجربه را هم دست کم نمیگیرم. من هم در حد سواد و بضاعت خودم روی صدایش کار کردهام. امیر تنها شاگرد من است و نمیدانم این افتخاری برای من است که شاگرد با استعدادی چون او دارم یا افتخاری برای او محسوب میشود که تنها شاگرد این آوازه خوان است.
- در پایان اگر نکته خاصی دارید بیان کنید؟
برای شادی روح استاد پرویز مشکاتیان و استاد یوسف زمانی از خدا طلب مغفرت میکنم و برای شما و دست اندرکاران همشهریآنلاین آرزوی سلامتی. دعا میکنم که دست علی بر سر اهل دل باشد و آنوقت است که اینهمه طوفان سخت را هم میشود به راحتی پشت سرگذاشت.