قطعهای که استاد آن را برای فروریختن برگیاز درخت ساخت و اکنون باید همین قطعه را در خزان عمرش به گوش جان بشنویم.
پاییز شده است و برگریزان درخت است و در این میانه برگی از درخت میافتد، اما همزمان بادی سخت میوزد و برگ را به هوا میبرد، اما باز این برگ است که قصد فرود آمدن دارد و بادی دیگر وی را به آنسوتر میبرد.
این بازی، وزش باد و رقص برگ الهام بخش قطعه خزان استاد مشکاتیان است، قطعهای که با نگاهی به یکی از ملودیهای محلی خراسانی (مقام الله) در دستگاه شور و آواز دشتی ساخته شده است و از معدود قطعات نسبتا بلند موسیقی ایرانی است (بیش از 8 دقیقه) که با ساختاری متفاوت از نگاه متفاوتتر مشکاتیان به خزان حکایت میکند.
اکنون اما چرخ بازیگر با تمام فراز و فرودش نام پرویز مشکاتیان را برای مرگ انتخاب کرده است و این قلب او بود که همانند آن برگ پاییزی و بعد از چرخ خوردنهای فراوان ایستاد و فروخسبید.[درگذشت پرویز مشکاتیان چهره نامدار موسیقی ایران]
دوم: نگاهی به کارنامه هنری پرویز مشکاتیان نشان می دهد که وی عصاره آن چیزی است که در موسیقی شرقی و ایرانی از آن به عنوان «دل» یاد می شود،چنانکه خود نیز در مراسم تجلیل از وی در جشن خانه موسیقی گفت که « هر چه را تا کنون ساخته است، محصول دغدغهای درونی بوده است و هر آهنگ و نوایی ابتدا درون وی را به فریاد و فغان آورده است و وی را مبتلا کرد و سپس همانند اشکی که ازچشم وبه ناگزیر جاری شود، بر سازش جاری و به نت در آمد»
اگر در سینما ما کارگردان مولف داریم که تقریبا تمامی عناصر کاریاش،حتی طراحی صحنه و نظارت بر گریم و انتخاب بازیگر و نحوه بازیگری را خود برمیگزیند، در موسیقی هم میتوان مشکاتیان را به یک معنا موزیسین مولف نام نهاد که در انتخاب و چینش تمامی عناصر کاریاش دخالت تام و تمام داشت،چرا؟ چون دانش و توانایی و ظرفیتهایش در تمامی زمینهها از متخصصان همان زمینه فراتر بود. برای نمونه آشنایی مشکاتیان با شعر بسی بیشتر از تمامیخوانندگانی بود که با وی کار کردند و نگارنده به جرات میتواند مدعی شود که حتی آقای شجریان هم درک شعری و دانش ادبی مشکاتیان را نداشت.
همه این ظرفیتها در نهایت در خدمت یک چیز قرار گرفته است و آن ساخت آهنگهایی که هر کدامشان بابی تازه را در فضای موسیقایی و هنری ایران گشودهاند.
داستان ساخت و شکل گیری برخی از این آثارشنیدنی است و نشان میدهد که مشکاتیان برای برون ریزی آنچه که وی از آن به عنوان دچار شدن به موسیقی یاد میکند، به چه شیوههایی متوسل میشده است.
وی در گفت و گویی رادیویی درباره چگونگی ساخت قطعه چکاد (قطعه آغازین آلبوم دستان در دستگاه چهارگاه) که از جمله زیباترین قطعات تاریخ موسیقی ایرانی است از سفر خود به دامنه کوه دماوند یاد می کند واینکه مهمان پیرمردی پرحرف اما پرجذبه بود.
مشکاتیان میگوید که از شب قبل از سرایش این قطعه شور و التهاب عجیبی را در درونش حس میکرده است و به گفته خودش «چیزی در وی تلمبار شده» و منتظر فرصتی بودکه بتواند این التهاب و انباشت را بیرون بریزد و به ساز و سپس به نت درآورد. کاری که برخی از نوازندگان و موزیسنهایی که دل آنها به آنها فرمان میدهد که چه بنوازند و کی بنوازند ، انجام میدهند و این دغدغههای درونی آنها است که چنگ برجانشان میآندازد تا دست به ساز برند و یا قلم به دست گیرندو قطعهای بنگارند، کاری که نمونه آن را در روایت حاج قربان سلیمانی از درگیری و چنگ انداختنش بر ساز میتوانیم بخوانیم.[گفتوگوی پنجه و سیم]
مشکاتیان هم که چنین وضعیتی پیدا کرده بود برای آنکه خلوت خاص خود را برای به نظم کشیدن چنین آهنگی پیدا کند ، به دنبال بهانهای برای خلوت خاص این گونه لحظات است،پس به پیرمرد میزبانش میگوید به بازار برود و وسایلی را بخرد تا وی بتواند تنها به نوشتن این قطعه بپردازد. مشکاتیان چنانکه روایت میکند،«قطعه را از ابتدای سحر تا نزدیکای ظهر یک نفس نوشتم و تمام کردم. درست در حالی که روبرویم کوه دماوند همانند دیو سپیدی پای دربند خود نمایی می کرد» پس عنوان این قطعه را به تاسی از قله دماوند چکاد نام گذاشت.
سوم:اگر روح و استوانه اصلی موسیقی ایرانی را در ملودی پردازی بدانیم ، مشکاتیان در قله این کار ایستاده است. ملودی های وی همگی به یاد ماندنیاندو در کمترین لحظاتی به گوش مینشینند و بر لب به زمزمه در میآیند.
نگاهی به برخی از تصانیف و چهار مضرابهایی که وی ساخت موید این نکته است .تصانیفی چون رزم مشترک(همراه شو عزیز که اخیرا کاشف به عمل آمد که شعر این اثر را هم مشکاتیان سروده است)، وصل دوستان،ساقیا،جان جهان،آستان جانان( با صدای محمد رضا شجریان)،الا یا ایها الساقی، نفس باد صبا ( با صدای ایرج بسطامی ) و ... ویا قطعات بی کلامی چون خزان ، چهار مضراب افشاری،شورانگیز،دستان، بیداد،نوا و ... همگی سرشار از ملودی اندو گاه غنای ملودیک این آثار به گونه ای در کار متراکم شده است که شنونده را به حیرت می افکند.
شاید همین غنای ملودیک باشد که وی را در زمره محبوبترین آهنگسازان تاریخ موسیقی ایران قرار داده که چه در میان عامه مردم وچه در سطح تخصصی تر موسیقی مورد توجه قرار گیرد. بهداد بابایی(نوازنده نامدار سهتار) در شباهت میان مشکاتیان با مردان تاریخ موسیقی ایران از صبا نام میبرد و میگوید که همه چیزآقای مشکاتیان به صبا پهلو میزند.
یادم نمی رود که در جشنواره پنجم موسیقی جوان ، که برای اولین و آخرین بار بخش گروه نوازی هم به مواد امتحانی اضافه شده بود،از میان بیش از 200 اثری که به دفتر جشنواره رسید، نزدیک به 60 درصد قطعات وآثار ارسالی قطعات ساخته پرویز مشکاتیان بود و درنهایت گروهی جایزه نخست را به دست آورد که قطعه چکاد مشکاتیان را اجرا کرده بود.
در رده های بعدی حسین علیزاده قرار داشت و سپس برخی از قطعات کلاسیک موسیقی سنتی از بزرگانی چون صبا،وزیری،خالقی و تجویدی و...
این اقبال نشان می دهد که آثار مشکاتیان توانسته به خوبی با هر قشری رابطه برقرار کند که نمونه دیگر آن استفاده افراطی بخش های مختلف صدا و سیما از آثار این هنرمند شهیر در لابلای برنامه هااست.
ویژگی دیگر کار مشکاتیان توسعه گروه نوازی در موسیقی ایرانی است. وی با تعریف خاصی که از آهنگسازی در موسیقی ایرانی داشت، به جای تکیه و استفاده از برخی فرم های غربی در موسیقی ایرانی به گسترش ارکستراسیون و سازبندی موسیقی ایران با توجه به ظرفیتهای این گونه موسیقی روی آورد.مشکاتیان دراین مسیر، به مانند حسین علیزاده ،هر گاه جای خالی صدایی را در کارهایش کم می دید به سراغ سفارش ساخت سازی برای پرکردن این صدا رفت.
سازهایی چون قیچک باس،سنتور باس، سه تار سوپرانو، قیچک آلتو و برخی سازهای دیگر نمونه های موفقی اند که به مدد ذهن پیچیده مشکاتیان وارد آنسامبل موسیقی سنتی ایرانی شد. می توان مدعی شد و قراین هم نشان می دهد که مشکاتیان ظرفیت های گروه نوازی موسیقی ایرانی را به اندازه ای ارتقاءداد که توسعه آن در کوتاه مدت کمتر امکان تحقق خواهد داشت.
اگر چه اوج کارهای مشکاتیان را باید در آثاری که با استاد شجریان انجام داد جست و جو کرد، اما وی از معدود آهنگسازانی بودکه ضمن اعتنا به چند صدایی در موسیقی ایرانی ، در بطن ماجرا هم به سمت آوازخوانانی دیگر رفت تا این چند صدایی را در عمل هم ساری و جاری سازد. علی جهاندار، شهرام ناظری، ایرج بسطامی، علیرضا افتخاری، حمید رضا نوربخش از جمله خوانندگانی بودند که تجربه همکاری با مشکاتیان ، در زمره ماندگار ترین تجارب هنریآنها قرار داشته و دارد.
مرگ پرویز مشکاتیان،آن هم در سن 54 سالگی ضربهای بزرگ بر پیکر موسیقی ایرانی،به خصوص موسیقی سنتی و هویتمند است، مشکاتیان میتوانست سالهای بسیاری بزید و جامعه موسیقی، به خصوص قشر جوان از دانش و تجربه و درک بالای وی از موسیقی بهره ببرند ، اما حیف که تقدیر نخواست و در اوج کار هنری وی را به دیار باقی کشاند. یادش گرامی باد.