و ساعت پخش بین 7 تا 11 شب در حقیقت همان زمانی است که تلویزیون نقش بسیار مهمتری بازی کرده و گاهی بهعنوان یک عضو دیگر خانواده وارد مناسبات خانوادگی شده، اطلاعات میدهد، خاطره و قصه تعریف میکند و گاهی با طنز و کمدی اوقات خوشی را رقم میزند.
این ساعت از پخش تلویزیون آنقدر مهم است که بهنظر میرسد هر شبکه باید بهترینهای خود را در این فاصله زمانی روی آنتن ببرد.البته تعریف بهترین، خود، حرف وحدیث دیگری دارد اما نکته مهمتر تنوع محصولات برای پوشش دادن انواع سلایق مختلف است.
تعریف مخاطب در تلویزیون ما تا حدودی همیشه با سوء تفاهم همراه بوده است. گاهی بسیاری از برنامه سازان مخاطب را مومی میدانند که در دستان آنها به هر شکلی که میخواهند در میآید و هرچه را توسط ایشان ارائه شود لاجرم میبیند.
در همین راستا بسیاری از فیلمسازان و سریال سازان ما چون مخاطب را دست و پابسته و تودهای فرضکردهاند، همواره راحتترین راه را برای تولید فرهنگی برمیگزینند. گزینش این راههای راحت در برنامهسازی بهطور یقین به همانندی موضوعی برنامههای نمایشی منجر میشود چون معمولا همه راههای راحت در یک مقطع زمانی از یک شاهراه وسیع و مشترک میگذرد؛ راهی که معمولا بستر تمام فیلمنامهها در یک دوره زمانی را تشکیل میدهد؛ راهی که برای تایید و پخش به مشکل چندانی بر نخورد و مخاطب را بهدنبال خویش بکشد.
براساس همین رویکردهاست که در مقطعی، ناگهان تمام فیلمهای تلویزیونی و سریالها ارائهدهنده مفاهیم ماورائی میشوند یا در مقطعی دیگر که الان هم درون همان مقطع هستیم انبوه فیلمها و سریالها با موضوعات پلیسی، مافیایی، اسلحه و اسلحه کشی ساعات پخش تلویزیون را پر میکنند.در این میان مخاطب تلویزیون و سلایقش قربانی راه راحت برنامهسازی میشوند چرا که سلایق وی نادیده شمرده شده و به آن اهمیتی داده نشده است. اما گاهی اوقات جلب توجه مخاطب به یک یا چند سریال به موضوعاتی خاص باعث میشود که نکاتی در باره لزوم توجه به مخاطب و درخواستهای نرمال وی برجسته شود.
این روزها تلویزیون در تسلط 3سریال است که خوشبختانه به دور از رویه سالهای جاری سیما، به دور از خشونت و پلیسبازی و تعلیقهای کشنده و وحشتناک است.سریالهای مسافران، شمسالعماره و دلنوازان این 3سریال هستند که بهنظر میرسد تا حدودی به سلایق مخاطب تلویزیون ایران نزدیک و لاجرم مورد توجه ویژه قرار گرفتهاند. در میان این سریالها دلنوازان به دلایل روشنی از اقبال بیشتری در جلب مخاطب برخوردار شده است چرا که این سریال از بسیاری جهات سریالی خوب و مناسب برای بهترین ساعت پخش تلویزیون است.
دلنوازان بیش از هر چیز مدیون قصهای است که روایت میشود؛ داستانی که دارای فراز و فرود مناسبی است؛ داستانی که تمام عوامل جذب مخاطب خانوادگی را دارد. از عشق و ازدواج گرفته تا اختلافات خانوادگی و وجود یک گمگشته که تضمینکننده تعلیق سریال است.
در حقیقت عامل اصلی موفقیت این سریال این است که تعلیق در آن هدف نیست، وسیله است، چرا که در برخی از سریالهای سیما مثل سریالهای اخیر سیروس مقدم، - «رستگاران» - که خیلی هم مورد توجه بخش رسمی صدا و سیما ست یا سریال «عبور از پاییز» که اخیرا پخش شد، تعلیق هدف میشود و این تاخیر در دادن اطلاعات به قدری شدید است که به اعتقاد بسیاری باعث آزار روانی مخاطب است که به نحو بیمارگونه دلش میخواهد بفهمد، بالاخره چه میشود تا خیالش راحت شود.اما بهنظر میرسد در دلنوازان تعلیق درست تعریف شده و داستان تا آنجا که باید، در هر قسمت اندکی از مشت خود را میگشاید تا بیننده با لذت و به دور از انتظارات بیمارگونه شاهد ماجرا باشد.از طرف دیگر نبود موضوعات عاشقانه وجوان پسند در سالهای اخیر باعث شده است که وزیدن نسیمی از این موضوعات از خلال دلنوازان به مذاق مخاطب خوش آید.
چنان که اشاره کردیم مخاطب تلویزیون ایران از فقر موضوعی در سریالها و موضوعات همانند رنج میبرد بنابراین طبیعی است که با پخش سریال قابلقبولی با محوریت عشق و خانواده توجهش جلب شود و آنرا دوست داشته باشد.
داستان این سریال این خصلت را دارد که مخاطب جوان را که اکثرا حوصله دیدن سریال ندارند بهخود جلب کند و با عوامل مختلف مثل ترانههای مناسب، وی را راضی نگه دارند. در حقیقت ترانه زیبای تیتراژ این سریال توسط علی لهراسبی و ترانه ساز خوب، بهروز صفاریان توانسته حتی جلوتر از سریال حرکت کرده و حتی از دوره پخش تیزر تبلیغاتی موفق بودن این سریال را نوید دهد؛ چرا که در ترانه تیتراژ این سریال سعی شده موضوعات بسیار نزدیک به داستان و در خدمت روایت باشد. چرا که یکی دیگر از معضلات محصولات تلویزیونی ما وجود ترانهها و موسیقیهای بیربط با موضوع است.
نکته دیگر این سریال استفاده بجا و مناسب از بازیگران با تجربه در نقشهای اصلی است، حضور پرویز فلاحی پور، فریبا کوثری، عبدالرضا اکبری ومحمد حاتمی در کنار بازیگران جوان تازه کار در ارتقای بازی آنان بیتاثیر نیست. ضمن آنکه تازه کار بودن بازیگران در بعضی از سکانسها مثل رابطه بین بهروز و یلدا در ویلای شمال بعد از ازدواج و حرفهای عاشقانه آنان بدجوری نمایان است و گاهی ممکن است این حس به مخاطب دست دهد که اگر از بازیگران مطرح تری برای ایفای نقش جوانان سریال استفاده میشد بهتر نبود؟
البته گاهی اوقات هم بهنظر میرسد داستان دست خودش را خیلی زودتر از آنچه باید، باز میکند، مثلا در مورد جهان، چیدمان اتاق وی و اینکه به جبهه رفتن وی اشاره میشود، همه موید این نظر است که گویا حق چندان هم با اتابک نیست در حالی که بار تعلیق داستان تا حدودی به محقبودن اتابک و چگونگی خیانت در امانت جهان نیز بر میگردد. در هر حال سریال دلنوازان در شرایط امروز تلویزیون ما سریالی است که میتواند تا حدود بسیار بالایی مخاطب را راضی نگه دارد و نیاز بینندگان تلویزیون به تنوع ژانر را بر آورده سازد. شاید برای تغییر ذائقه بدنباشد در میان کوران سریالهای پلیسی و مافیایی وطنی و غیروطنی، گاهی هم نگاهی به یک عاشقانه آرام کرد.