در تمامی طول هفته در چنین شرایطی مشغول به رتق و فتق امور خود هستیم و مثل همه آدمهای معمولی دیگر، چهره و بازتاب اجتماعی شایستهای در برابر افراد خانواده و جمع دوستان و آشنایان داریم. چهره موجهی که به شخصیت ما در مقابل دیگر افراد جامعه هویتی دیگرگون بخشیده و در این جایگاه و پایگاه به اطرافیانمان معرفی میشویم.
انسانهایی بهاصطلاح مودب، مثلا قانون مدار و در ظاهر قابل تحمل و ماخوذ به حیا و آخر هفته فرا میرسد. با دوستی، آشنایی، خویشاوندی قرار گذاشته و برای رفتن به ورزشگاه و تماشای یک مسابقه فوتبال روانه ورزشگاه میشویم.
حتی در مسیر ورزشگاه همه چیز عادی است و در مورد تیم محبوبمان و آخرین شرایط و وضعیت آن، با یکدیگر گفتوگو و تبادل اطلاعات میکنیم. متین، مودب و با وقار. هنوز همان آدم معقول روزهای گذشته هستیم که در ظاهر برای یک تفریح سالم آخر هفته و تماشای مستقیم بازی تیم مورد علاقه مان عازم ورزشگاه شدهایم.
به ورزشگاه میرسیم و با هر شرایط به سامان یا نابسامانی که هست روی سکوها استقرار مییابیم. دیگر از فردیت خود بهعنوان عضوی از یک جامعه با هر شغل و پایگاه و شخصیت اجتماعی جدا شده و به گروه پیوستهایم. گروهی که در قالب یک هدف و یک مقصد مشترک در روی سکوها بهطور ناخودآگاه شکل میگیرند. گروههای هم هدف و هم گرا که در طرفداری و هواداری از یک تیم ورزشی (فوتبال) تشکیل شده و دارای یک منفعت مشترک میشوند.
پیروزی و سروری تیم مورد علاقه، عاملی میشود برای همگرایی و دستیابی به هدفی مشترک که همانا استفاده از هر راهکار به هنجار یا نابهنجار برای وصول به پیروزی است. هویت، شخصیت و جایگاه اجتماعی فرد در این همگرایی شکل گرفته روی سکوها، به فراموشی سپرده شده و محلی از اعراب ندارد. حتی اجازه بروز و ظهور پیدا نمیکند و من یا تو نوعی، خواسته یا ناخواسته در این فضا و شرایط استحاله میشویم.
هدف، وسیله را توجیه میکند و هویت فردی جای خود را به هویت جمعی میدهد. خود فردی انسان فراموش میشود و رهبری و هدایت روح و ذهن و گفتار و کردار خویش را یکسره به فرد یا افرادی میسپاریم که در یک وضعیت عادی و معمولی، حتی در حد گفتوگوی ساده نیز مورد پذیرش اخلاقی- فرهنگی نیستند و قس علیهذا...
رکیکترین ناسزاهای بهاصطلاح چارواداری، از قلب سکوها سرازیر میشوند و فضای مقدس ورزشگاهها را بهعنوان مکانی برای ورزش، مسابقه و رقابت سالم، آلوده میسازند. تو یا من نوعی از همه بیشتر، از ته حنجره و با تمام قوا فریاد سر میدهیم. فریادهایی آلوده به بدترین کلمات و سخیفترین شعارها.
همه حرمتهای انسانی- اخلاقی فرو میریزد و سکوها بمب متحرکی میشوند که هر کدام صدها دینامیت آماده انفجار را زیر خود جای دادهاند. زمین و زمان به هم میریزد و دیگر هیچچیز سرجای خود نیست. سکوهای تشویق فریاد شادمانی به ضدخود تبدیل میشوند. ورزشگاهها دیگر جایی برای حضور نه تنها بانوان که حتی نوجوانان نیز نیست.
از آن بالاتر کسانی که به درستی و با سلامت روح، طاقت شنیدن چنین کلمات و شعارهایی را با گوشهای خود ندارند، دیگر از چند کیلومتری استادیوم و سالنهای ورزشی نیز گذر نمیکنند. این تفریح سالم، دوست داشتنی و جذاب به ضدخود بدل شده است.پدیده شوم وندالیسم و لمپن گرایی جای همه نمادها و نمودهای اصیل و با ارزش ایرانی – اسلامی را گرفته است و این فضای نامناسب هر روز بیش از روز پیش در بدنه نحیف ورزش (بخوانید فوتبال) کشور رخنه میکند.
و تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.در این مقال میتوان صفحهها و کاغذها سیاه کرد که مطلب خود از سیاهیها انباشته است.از جریمه و محرومیت تیمهای مورد علاقهمان گذر کنیم.... به کرامت انسانی، وجدانی خویش بیاندیشیم که هر هفته در ورزشگاهها دود میشود و بر باد فنا میرود. والسلام.
همشهری استانها