آمارها در سالهایی که این طرحها اجرا شده بیشتر و در سالهای دیگر کمتر است. احتمالاً روند سینوسی حکایت از روند سیاستی نادرست دارد. مثلا در دورهای که حساسیت بیشتری نسبت به این موضوع وجود دارد، تعداد بیشتری نیز از این گروه از آسیب دیدگان اجتماعی بازداشت میشوند. نگاه فراتحلیلی به تحقیقات حوزه فرار دختران طی 10 سال اخیر این سؤال را مطرح میکند که آیا توانستهایم در برخورد با این پدیده موفق عمل کنیم؟
اخیرا تحقیقی به سفارش معاونت اجتماعی شهرداری تهران توسط عقیل دغاقله، پژوهشگر انجام شده است که در آن به چند پدیده اجتماعی، نگاهی فراتحلیلی شده است. یکی از این پدیدهها موضوع دختران فراری است. در این تحقیق مروری سیستماتیک به پژوهشهای 10 سال منتهی به سال 1386 در زمینه دختران فراری شده که نتایجی قابل توجه دارد.
براساس آمارهای موجود تعداد این دختران در سال 78 نسبت به سال 1365 حدود 20 درصد افزایش یافته است. طبق آمار ارائه شده از سوی نیروی انتظامی تنها در مدت 4 ماه (مهر تا دی 1380) فقط در پایانههای شهر تهران تعداد 6 هزار و 156 کودک و نوجوان فراری دستگیر شدهاند. همچنین تعداد دختران فراری مورد پذیرش در مراکز مداخله سطح کشور نیز از 750 مورد در سال 1380 به 1031 مورد در سال 1381 رسیده است.
میانگین سنی این گروه آسیبپذیر نیز کاهش یافته است، بهطوری که متوسط سن دختران فراری در سال 1378 به 16 سال و در سال 1379 به 7/14 سال رسیده است.
یک بررسی در دانشگاه علوم بهزیستی نشان میدهد که 18 درصد از دختران فراری در همان روز اول و 60 درصد در هفته اول مورد تعرض جنسی قرار میگیرند.
آمارهای موجود در این تحقیقات نشان میدهد که اولا این افراد توسط نیروی انتظامی شناسایی و بازداشت شدهاند و بعد اینکه در مجموع و طی 10 سال اخیر در استان تهران تعداد دختران فراری رشد داشته است بهطوری که شاخص رشد آن از 100 واحد در سال 1375 به 200 واحد در سال 1386 رسیده است.
لیست مراکز و مؤسسات مراجعه شده در این تحقیقات شامل معاونت اجتماعی شهرداری، بهزیستی، سازمان ملی جوانان، دانشگاه تهران، دانشگاه شهید بهشتی، دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه علامه طباطبایی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، دانشگاه تربیت معلم، مرکز امور زنان و خانواده و معاونت اجتماعی ناجا میشود.
در مجموع، 23 تحقیق در مورد دختران فراری در این مراکز انجام شده که مورد بررسی قرار گرفتند. از سال 1376 تا سال 1382 تعداد پژوهشهای انجام شده در زمینه دختران فراری افزایش یافته است. عمده پژوهشها با رویکرد شناخت عوامل مؤثر بر فرار است. بخش قابل توجهی از این مطالعات نیز با هدف شناخت ویژگیهای شخصیتی یا ویژگیهای خانواده هستند. فقط 2 پژوهش بهدنبال این بودهاند که راهکار و پیشنهاداتی درخصوص این مسئله ارائه دهند. 3/87درصد پژوهشها، پایاننامه و 7/21 درصدشان پژوهشهایی بودند که توسط سازمانها و نهادهای دستاندرکار موضوع، اجرا شدهاند. 3/58 درصد پژوهشها بیشتر رویکرد جامعهشناختی و 7/41درصد بیشتر رویکرد روانشناختی را مورد استفاده قرار دادهاند.
به اعتقاد عقیل دغاقله محقق این پژوهش فراتحلیلی، دانشجویی و آماتور بودن پژوهشها، غیرکاربردی و توصیفی بودنشان بر تحقیقات تاثیر نامناسب گذاشته است.
او معتقد است: موقعیت زمانی و مکانی تکمیل پرسشنامه که همراه با استرس و فشار روحی روانی زیادی است در جوابها تاثیر منفی میگذارد. در برخی موارد هم پرسشنامه بهصورت خود تکمیلی و بدون نظارت کافی پر شده است.
مهمترین یافته 23 پژوهش مورد بررسی این است که مهمترین متغیر مستقل، از هم گسیختگی خانواده است.
از هم گسیختگی خانواده باعث کاهش دلبستگی عاطفی و در نتیجه بروز کشمکشهای خانوادگی میشود. این عوامل زمینه را برای فرار دختران فراهم میکند. البته نمیتوان ویژگیهای شخصیتی فرد و ضعف شبکه حمایتی خانواده را نیز از قلم انداخت.
از جمعبندی نتایج تحقیقات مورد بررسی میتوان نتیجه گرفت که در مبحث کنترل خانواده، دختران فراری تصور منفیتر و شدیدتری از کنترل خانوادههای خود دارند. دختران فراری عنوان کردهاند که خانوادههایشان بسیار سختگیر هستند. این در حالی است که در میان دختران عادی چنین تصوری وجود ندارد. خانوادههای دختران فراری عمدتاً کشمکشهای خانوادگی فراوانی را تجربه میکنند و بسیاری از دختران فراری مصاحبه شده وجود اختلاف، درگیری و کتککاری میان اعضای خانواده را گزارش کردهاند.
در یکی از پژوهشها که مقایسهای میان دو گروه دختران فراری و غیرفراری انجام داده است، 74 درصد دختران فراری وجود مشاجره و بگو مگو را در خانوادههای خود گزارش کردهاند. بیش از نیمی از دختران فراری ضرب و شتم و تنبیه بدنی را گزارش کردهاند.
بخش قابل توجهی از دختران فراری در خانوادههای فقیر و با پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین زندگی میکنند.
دختران فراری میزان افسردگی بیشتری را در مقایسه با دختران عادی تجربه میکنند. وجود اختلالات فکری، ادراک منفی از خود، عزتنفس پایین و خود پنداره منفی از جمله ویژگیهای شخصیتی این دختران است.
عقیل دغاقله پژوهشگر علوم اجتماعی پیشنهاد میدهد: در حوزه مطالعات، ضرورت تمرکز بر پژوهشهای کاربردی که معطوف به ارائه راهحل و شیوه تعامل با این مسئله هستند و تعریف و اجرای یک مطالعه حرفهای که بهصورت پانل به بررسی تحولات این پدیده و ابعاد مختلف موضوع بپردازند ضروری بهنظر میرسد. تهیه و تدوین یک مقیاس و ارائه شاخصهایی که بتواند دختران در معرض خطر را تا حدودی مشخص کند و ارائه و آموزش آن به مدیران و معلمان مدارس راهنمایی و دبیرستان و همچنین به کارگیری مددکاران اجتماعی در مدارس میتواند نقش مؤثری در این بخش ایفا کند.
وی در این باره میگوید: تغییر نگاه جامعه به دختران فراری ضروری بهنظر میرسد. دختران فراری محصول شرایط بیمارگونه محیط اجتماعی و فضاهای ناسالم خانواده و قربانی شرایط منفی جامعه هستند. گسترش این نگاه در سطح جامعه میتواند فشار هنجاری بر تعامل با دختران فراری را کاهش دهد؛ امری که در نهایت میتواند به بازگشت و بازپروری آنها کمک کند.
جمعآوری نتایج تحقیقات حوزه دختران فراری این حقیقت را پیش روی قرار داد که هیچگونه سیاستی برای پیشگیری فرار دختران تعریف و تدوین نشده است. سیاستهای جاری کشور، جهت تعامل با موضوع دختران فراری در 3 مرحله جمعآوری، برخورد قضایی و بازپروری تعریف شده است.
به اعتقاد محقق این پژوهش از آنجایی که بین 30 تا 50 درصد از این دختران سابقه فرار دارند، با فرض اجرای کامل و دقیق همه سیاستهای موجود، حداکثر میتوان امید داشت که هر دختری که از خانواده فرار میکند با فاصله اندکی بازداشت میشود، اما نمیتوان به کاهش روند کمکی کرد. بنابراین ضرورت بسط سیاستها به مراحل ماقبل فرار کاملاً محسوس است.
این موضوع نشان از ضعف فرایندهای مداخله و توانبخشی اجتماعی در ایران دارد. به تعبیری مکانیسمهای طراحی شده کنونی قادر به بهسازی فرد نیست، بنابراین ضرورت بازنگری در مسیر بازپروری دختران فراری و خلأها و نقاط ضعف آن را ضروری میسازد.
ضعف قوانین مؤثر در موضوع کودکآزاری و همسر آزاری و قیمومیت، فقدان قوانین مؤثر درخصوص ممنوعیت ازدواج کودکان و ازدواج اجباری، فقدان قوانین و سیاستهای لازم درخصوص مداخلات بهنگام مددکاران در بحرانهای خانوادگی، ضرورت طراحی بستههای آموزشی و مهارتی برای دختران نوجوان بالاخص دخترانی که در منطقه ریسک و خطر قرار دارند و ارائه مشاورههای مستمر به خانوادهها در برخورد با پدیده دختران فراری راه حلهایی است که پیشنهاد شده است.
یافتهها نشان میدهند که سابقه مجرمیت در خانواده، تضاد شدید یا از همگسیختگی خانواده، وضعیت نامناسب اقتصادی از مهمترین عوامل مؤثر بر فرار دختران هستند. در حال حاضر هیچگونه مکانیسمی جهت نظارت و مداخله در زندگی اجتماعی و پشتیبانی روحی و ارائه مشاورههای روانشناسانه وجود ندارد و این خلأ محسوس است. مداخلههای اجتماعی و مشاوره درمانی و طراحی فرایندهای نظارتی بر خانوادههایی که در چنین وضعیتی به سر میبرند، ضروری است. این امر میتواند در قالب سازمانهای مردم نهاد و تحت پوشش نهادهای ذیربط طراحی شود.
این پژوهشگر در زمینه اقدامات رسانهای برای جلوگیری از فرار دختران میگوید: مطرح کردن رسانهای موضوع و بالاخص تبیین عوامل کلیدی مؤثر بر فرار دختران باید بهگونهای باشد که برای خانوادهها قابل فهم باشد و از گفتارهای کلیشهای پرهیز شود. همچنین درخصوص مراکز ویژه ارائه حمایتهای مادی و معنوی به دختران فراری اطلاعرسانی مناسب شود تا افراد احساس کنند که در این مراکز بهعنوان یک مجرم به آنها نگاه نمیشود.