با مشتی خاطره و نوستالژی و ردپای مشهودی از آموزههای قدیمی که ذرهبین به دست، نشانههای مشهود لهشدن قوانین و حقوق اولیه را این سو و آنسو رصد میکنم و از این همه گردآوری و مرور و تذکره و یادمان از خودم هم حوصلهام سر میرود!باور کنید محصول تغییر شرایط طبیعی پیرامونمان و شکلگیری معیارهای نوین، اطراف بدیهیات تعریف شده سابق است. جملهای از مادرم، زیادی گوشه خاطراتم خیس میخورد این ایام: «تشکر کردی؟»
کودک بودیم و وظیفهمان این بود، کاری نکنیم که لازم شود مادرمان این جمله را پیش همه طرح کند و طلب پاسخ نماید! از این قسم سؤالات که به مثابه نشانههای تربیت خانوادگی میتواند ذکر شود، زیاد به یاد دارم اما این یکی، یک قانون بدیهی اولیه – نمیدانم چرا – فراموش شده است!!
مدتی است واقعا حس میکنم بسیاری لباس قرمز پوشیدهاند تا برای هر چیزی تعیین تکلیف کنند و البته عیبی ندارد. (بگذار بگویم خیلی هم چیز تازهای نیست!)
اینگونه اعلامیه های ادیبانه حق به جانب و مخدوششدن جای دوست و دشمن در عرصههای مختلف، دیگر برایمان آشنا و سنتی است! اما نکته اینجاست که ببینیم این سرخپوشان چه کسانی هستند؟ دارای چه مطالباتی؟ در پی چه حقیقتی؟
با یک سؤال تاریخی هستیانه:
«چگونه و از چه طریقی نقابی ظاهرالصلاح برای صورتشان فراهم آوردهاند؟»
دوست عزیزم! در شرح پیچیدگی این دوران غریب، همین بس که تلاش برای کمک و خدمتگزاری هم بدون نیشترزدن به دملهای قدیمی ممکن نیست! باور نمیکنید؟
این «خانه تئاتر» هم از آن فقره مسائلی است که دائما در گوشه ذهنت به عنوان یک بار جدی حضور دارد. گاهی بر شانههایت سنگینی میکند، گاهی بر ذهنت و در هر صورتی با این اعتقاد که «خانه تئاتر» خانه من است، دلت میخواهد هر کاری که میشود و میتوانی برای آن انجام دهی و اینگونه خود را از باری خلاص کنی که عاقلانه، احساسی، اخلاقی و مطلقا در تناسب مستقیم با تلاش های ذهنی تو برای رسمیتبخشیدن به حرفهات در جامعهای بیرحم و آسیبزده – از نظر فرهنگی – است.
بسیار خب! اما در این میانه عنصری در مسیر راه خود همواره مقابل چشمان توست که نمیتوانی از یاد ببریشان:«دریافتکنندگان صوری اعمال و تلاشهای تو!»
تو سطر بالا را بخوان: «اعضای این کانونها و گاهی مدیران سطوح مختلف همان خانه فخیمه!» که البته روی سخن من بیشتر، اعضای کانونها و خاصه کانون کارگردانان است؛ اعضایی که بیشتر عضو کارگردانان هستند تا اینکه کارگردان باشند.
به عبارتی بهدلیل داشتن مدارک منطبق با شرایط عضویت، به آن جرگه درآمدهاند و البته این هیچ از ارزش کارهای کارنامهشان کم نمیکند، اما بهعنوان یک نیروی فعال این عرصه و چهرهای جدی در مقوله کارگردانی تئاتر سخت میشود حسابی رویشان باز کرد.
به اینها اضافه کنید عدمآشنایی با «فعالیت صنفی و صنف و چه و چه و چه» که کمکم سبب میشود علاوه بر آنکه جمله کلیدی و پایهای «تشکر کردی؟»، برای آنها جملهای به زبان گنگ لاتین جلوه کند، مطالبات کودکانهای در ذهنشان نوسان کند که این مطالبات را به مثابه «حقوق حقه» فریاد کنند و هیچ هم به رویشان نیاورند که این مطالبه، چه ربطی به کار یک تشکل صنفی دارد؟!
به قول یکی از کارگردانان تئاترمان، خواستهشان کمکم شبیه این میشود که از هیاتمدیره کانون مربوط به خود میپرسند چرا برای من غرغره آخر شب درست نکردی، قبل از خواب بدهی به دستم؟!»
حالا، تا زمانی که با چنین افرادی مواجهی، خستگی تمام دوندگیهایت روی شانهات میماند و لاجرم دونده یا میرزابنویسی خواهی شد – چون من- که مدام وقت میگذاری و چپ و راست میروی و حنجره پاره میکنی و اینور و آن ور جلسه و میتینگ و این حرفها و چه، که سر آخر مقابل کسانی قرار بگیری که قدر به هیچ عنوان نشناسندوخواستههایشان بیشتر متوجه اعمال انجام نشده باشد – مانند تامین غرغره آخر شب! - نه کارهای کرده و امور محققه! با حفظ احترام برای کسانی که بهزودی در این امر – عضویت در هیات مدیره – پیشقدم خواهند شد، کمکم حس میکنی این کار و صرف این وقت و انرژی، دور از عقل و اقتصاد است و بهتر آنکه چنین نکنی! خاصه آنکه همان اعضای متوهم، تصورات کودکانه دیگری هم دارند؛
این که عضویت در هیات مدیره یک کانون دربردارنده امتیازات مالی یا شرایط ویژه هم هست! از جمله اینکه امورات تو را در انجام یک پروژه هنری تسهیل میکند!!در پاسخ به این جمعیت کودکمسلک متوهم باید گفت که کافی است کارنامه افراد بررسی شود تا پاسخی قطعی در این فقره به دست آید؛ تو 2سال عضو هیات مدیرهای، اما سالهاست که نامت در رشته تخصصیات شنیده میشود. پس چرا باید فعالیت در آن عرصه را به عضویت تو در هیات مدیره نسبت داد؟!
سخن کوتاه کنم؛ در چنین شرایطی به گمان من و با تجربه اندکم در عضویت در 2 هیاتمدیره 2کانون از کانونهای خانه تئاتر در 2 دوره مختلف، پیشقدمشدن در این عرصه و سر و کله زدن با اموری که ذکرشان رفت، تنها به درد افرادی با اوقات فراغت بسیار گسترده(!)، اعصاب فولادین، لبخند ازلی فناناپذیر، شهرتطلبی کاذب و بینتیجه، همینطور شکستخوردگان عرصههای عملی رشتههای تئاتر میخورد که به بهترین نحو اوقات خود را صرف ساماندادن به اموری بسیار کند پیشرونده – شاید به دلیل محافظهکاری مدیران – و سروکلهزدن با اعضایی فاقد دانش در زمینه فعالیتهای صنفی و مطالباتی فضایی(!) بکنند و شب، سری آسوده بر بالین بگذارند که«خب، امروزمان هم مفید سر شد!»
و دروغ چرا؟ من جزوشان نیستم و حقیقتا کارهای مهمتری برای انجام دارم و به همین دلیل به کنارهگیریام از عضویت در هیات مدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر میبالم!
* عضو سابق هیأت مدیره کانون کارگردانان خانه تئاتر