از اینرو افزایش سالانۀ مخاطبان تئاتر و مشاهده صفهای گیشه فروش بلیت از یک سو مسرتبخش است؛ چرا که نشانگر بهوجود آمدن بستری برای آغاز یک تحول فرهنگی است اما از سوی دیگر مشکلات ناشی از بیتوجهی به این سیر صعودی موجب ایجاد موانع ونگرانیهایی بر سر راه دوستداران هنر نمایش شده است. از جمله این مشکلات، کمبود سالنهای تئاتر است که هرروز فقدان آن بیشتر احساس میشود.
تماشاگران مشتاقی که همواره اجراها و جریانات گوناگون صحنه را پیگیری میکنند، صفهای طولانی در یک سال اخیر را خوب به یاد میآورند.
اینگونه مسائل علاوه بر ایجاد اثرات سوء بر ذهن تماشاگران، تاثیراتی بر هنرمندان هم میگذارد. تراکم جمعیت درسالنهای تئاتر که گاهی تا دو برابر ظرفیت سالن است، منجر به آشفتگی ذهنی اجراکنندگان و تلاش غیرمتمرکز آنها برای ارائه یک کار گروهی میشود.
نباید از خاطر برد که این قبیل مشکلات اغلب در مورد نمایشنامههایی با مضمونها و نویسندگان یا اجراکنندگان خاصی رخ میدهد که به دلایلی برای تماشاگران ایرانی جذابیت بیشتری ایجاد کردهاند.
حتی نگاهی گذرا به این شاخصهها و در نظرگرفتن مؤلفههایی ازاین قبیل که موجب هجوم تماشاگران به سوی سالنهای تئاتر میشود، میتواند به رده بندی اصولی اجراها و تخصیص سالنهای مناسب، منجر شود. همین معیارها در برخورد با مخاطبان سینما، بهطور نسبی مورد توجه قرار گرفته و تا حدودی به انتظارات منطقی جهان تصویر در راستای حفظ حقوق طرفداران آن پاسخ داده شده است و آن تمدید اکران فیلم و یا نمایش در چند سالن کوچکتر است. حال آنکه دربرخورد با هنر صحنه، درست ادارهکردن یک جشنواره و یا حتی اجرای یک تئاتر به دلایل متعدد بعید بهنظر میرسد؛ چنانچه در جشنواره تئاتر سال گذشته شاهد بودیم که بهعلت فروش بلیت بیش از ظرفیت، بسیاری از تماشاگران بلیت به دست، اجازه ورود به سالن را پیدا نکردند.
ازدحام و انتظار طرفداران تئاتر ما را متوجه کمبود دیگری میکند و آن تعداد محدود اجراست. به عبارتی هنگام تماشای اثری روی صحنۀ تئاتر همواره به یاد داریم که این اجرا تنها در این لحظه و برای نخستین و آخرین بار نمایش داده میشود. حال آنکه پخش فیلم روی پرده یا هر وسیلۀ دیگری چنین شرایطی را به همراه ندارد. بنا براین نمیتوان پذیرفت، درشرایطی که اکران یک فیلم بهمدت 3یا4 ماه و یا حتی بیشتر از آن امری طبیعی و ضروری بهنظر میرسد، اجرای تئاتر در مدت زمان 30یا50روز، بتواند نیازهای تماشاگران را با توجه به محدودیت سالنها برآورده سازد.
بهنظر میرسد از این پس وقت آن رسیده باشد که به جای بیاعتنایی به تعداد قابل توجه هواداران تئاتر و نادیده گرفتن تماشاگرانی که در پشت درهای بسته تئاتر ماندهاند، در فکر ایجاد فضاهایی با ظرفیت کافی و استقبال از آشتی مردم با این پدیدۀ منزوی هنرنمایش باشیم. به همین دلیل بد نیست که به ساخت سالنهای تئاتری، تجهیز سالنهای قدیمی و بازسازی امکانات فنی سالنها پرداخته شود تا شاید فکری برای مخاطبان تئاتری بشود تا هم هنرمندان وهم مردم از دیدن تئاترهای روی صحنه لذت ببرند. و در این مسیر باید به رپرتوار بهعنوان یک مسئله کاملا جدی نگاه شود شاید مشکلی از مشکلات تئاتری کم کند.