و مبانی نظری سیاست متناظر با جامعه ما را خوب درک نکرده و همچنین درک صحیحی از انقلاب اسلامی ندارند و بازی قدرت و روابط آن را خوب نمیشناسند، از این آشفتهبازار استفاده کنند، خط و ربط لازم را بدهند و بر آشفتگی و تبعات آنکه میتواند بیاعتمادی و سستکردن بنیانهای نظام باشد، بیفزایند.
وقتی با یک آشفتهبازار روبهرو شویم، عقلانیت کمرنگ میشود و در فضایی که عقلانیت وجود نداشته باشد، نمیتوانیم بهدنبال اخلاق و عدالت هم بگردیم و نمیشود عاقبت خوشی برای یک نظام ترسیم کرد.
قرار است عرصه سیاست ما با عرصه سیاست در غرب تفاوتهایی داشته باشد؛ همچنان که قرار نیست در سیاستورزی ما، ماکیاولیسم جایگاهی داشته باشد و قدرت دولتی یا حکومتی هدف تلقی شود، بلکه قرار است اینها ابزار باشند.
ما قرار است سیاست اخلاقی، دینی، انسانی و الهی را دنبال کنیم. این سیاست ملزوماتی دارد که باید به آن توجه شود. این سیاستورزی نسبتی با مبانی انقلاب اسلامی و مبانی ارزشی ما دارد و در بهترین حالت، سیاست یا قدرت دولتی در نظام ما تقدم رتبی دارد و تقدم ارزشی ندارد؛
یعنی مقدمهای است برای رسیدن به یک ذیالمقدمه که آن ذیالمقدمه اصالت بیشتری دارد و در قالب اخلاق و معنویت و معرفتالله تعریف میشود اما متأسفانه ما توسط برخی اصحاب قدرت دچار نوعی سیاستورزی شدهایم که این معنا را برنمیتابند و بهگونهای این ارزشها را ابزار حفظ آن تقدم رتبی کردهاند.
متأسفانه امروز در عرصه سیاسی، ارزشها، اخلاقیات و معنویات برای حفظ قدرت به هرقیمتی در دست عدهای ابزار شدهاند و آنچه در حال حاضر به چشم میآید، شتابزدگی است و رفتار احساسی و هیجانی و انگ و برچسبزدن و فضایی است که نه با رفتار عقلانی سازگار است و نه با سیاستی که در جمهوری اسلامی تعریف شده و قرار است در جهت ارزشها باشد.
فضایی که امروز در آن قرار داریم تا حدی معلول کنش، اعمال، رفتار و سیاستورزی گذشته سیاستمداران ما بوده است؛ کشوری سربلند است و میتواند آینده سالم و بانشاطی را برای خود رقم بزند که از اشتباهاتش عبرت بگیرد. باید اجازه دهیم این عبرتگیری رخ دهد.
یکی از ضروریترین گامهایی که باید در شرایط فعلی برداشته شود و همه به ضرورت آن واقف هستند، این است که افراد، نخبگان و چهرههای سیاسی تاثیرگذاری که التزامی به مبانی نظام دارند، بتوانند در یک عرصه مناسب حرفهای خود را بزنند و مشکلات و مسائل را بیان کنند تا ریشهیابی و راه حلی برای آنها ارائه شود. این یک امر ضروری است و سیاستمداران و اصحاب قدرت حاکم باید نسبت به آن اهتمام ورزند و بستر لازم را فراهم کنند.
انقلاب، اخلاق، فرهنگ و سیاستورزی صحیح و متناسب با جمهوری اسلامی مدعیالعموم میخواهد ولی متأسفانه ما مدعیالعموم نمیبینیم و این شبهه ایجاد میشود که مدعیالعموم فقط به یک عرصه خاص از ابعاد مختلف انقلاب اسلامی تعلق پیدا کرده که البته آن هم مسئله جداگانهای است که ببینیم آیا واقعا در همین عرصه هم به درستی ادای وظیفه کرده و آیا از رفتارها و برخوردهای جناحی به دور بوده است یا خیر؟
کسانی که با سیاستورزی اخلاقی، عقلایی و دینی آشنا نیستند و قاعده بازی را یا فهم نکردهاند یا بر هم میزنند و با تمسک به رفتارهای ناصحیح و ناموجه، خلط هدف و وسیله میکنند، سیاستورزی صحیح نمیکنند.
سیاست و بهویژه قدرت رسمی در بهترین حالت خود یک ابزار است و کسانی که این را هدف و ارزشهای متعالی را وسیله میپندارند، مصداق سیاستبازان حرفهای و دورویانی هستند که لباس سیاستورز صحیح را به تن میکنند و بهشدت باید با آنها برخورد شود.