لایحهای که اول اکتبر با استقبال، از تصویب مجلس نمایندگان ایالات متحده گذشت تا راهی کاخ سفید شود. این قانون پیامی بود برای شرکتهای طرف قرارداد از سویی و از سوی دیگر به تهران در روزی که مذاکرات اکتبر با شرکت ایران و گروه 1+5 در ژنو برگزار شد.
با رمزگشایی این پیام و توجه به اظهارنظرهای مقامات آمریکا در روزهای اخیر، واشنگتن در جستوجوی راههای مؤثرتر برای اعمال فشار بر تهران است؛ فشارهایی که با لایحه جدید سنای آمریکا مجموعه تحریمهای احتمالی شامل اعمال فشار اقتصادی شدیدتر بر مؤسسات مالی و بانکها و قطع جریان سرمایهگذاری در صنایع نفت و گاز ایران خواهد بود. این در حالی است که دولت با قاطعیت اعلام کرده است که ایران میتواند درعرض یک هفته بنزین مورد نیاز خود را تأمین کند. در این میان حتی تحریمهای چندینساله آمریکا علیه ایران نیز هرگز خواست کاخسفید را برآورده نکرده است.
2 محور اصلی سیاست ایالات متحده، اعمال فشار به ایران برای ادامه مذاکرات و همزمان جلب حمایت چین و روسیه و دیگر کشورهاست؛ سیاستی که 2هدف متعارض را پیگیری میکند که جمع آنها چندان سازگار بهنظر نمیرسد. بر این مبنا میتوان رهاورد دیپلماسی اتازونی در مواجهه با ایران را بهمثابه فشار همزمان پدال گاز و ترمز دانست.
هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا، در دیدار اخیر خود از مسکو ضمن اذعان به این نکته که پیدا کردن راههای مؤثر برای اعمال فشار به ایران کار سادهای نیست تاکید کرد: مثل نمونه کرهشمالی، آمریکا دریافته است که با تشکیل یک ائتلاف وسیع میتوان سیاستهای تنبیهی مؤثری را به کار بست.
گشودن جبهه تهاجم علیه ایران
بازخوانی حاشیههای مذاکرات گذشته گویای این مطلب است که غرب مادامیکه در یک فضای مسالمتآمیز مذاکره قرار گرفته، به سمت جنجالآفرینی رسانهای گرایش یافته است. این هیاهوسازی رسانهای هم عموماً با هدف حفظ بستر سنگین سیاسی بر سر گفتوگوها صورت میگیرد. این راهبرد بهواقع میانبری را فراروی غرب میگشاید تا از منگنه دیپلماتیک ایجاد شده بگریزد. جنجالسازی برای فشار آوردن به محتوای آخرین گزارش البرادعی برای اتهامسازیهای بیپایه علیه ایران و آنچه موارد اعلام نشده برنامه هستهای میدانستند به همراه نقض تعهد خواندن تاسیسات« فوردو» و عدمپایبندی به مفاد نشست وین برای تامین سوخت هستهای ایران تنها مواردی از این همه است.
این در حالی است که به گفته علی اصغر سلطانیه، نماینده دائم ایران در شورای حکام آژانس، بازرسان آژانس بهدنبال بازرسی بیش از 3700 نفر- روز و صدها بازرسی سرزده از تاسیسات هستهای ایران و دوربینهایی که 24 ساعته در حال کار و نظارت هستند، اعلام کردهاند که هیچگونه شواهدی از انحراف به سوی اهداف نظامی وجود ندارد؛ بنابراین اتهامات مطرح شده علیه ایران از سوی غرب همگی بیاساس است.
از سوی دیگر گروه 1+5 که از سال 2006 در گفتوگوهای هستهای طرف مذاکره ایران بوده است تاکنون راهبردی دوگانه را در قبال این موضوع در پیش گرفته است؛ راهبرد دوگانهای که آمیزهای از تشویق و تنبیه بوده است. از یک سو با ارائه بسته پیشنهادی و مشوقهای تجاری و بازرگانی در قالب هویجهای تشویقی و از سوی دیگر با تصویب و اعمال قطعنامههای تحریمی و تنبیهی در قالب چماقهای تحریمی ایران را تحتفشار تعلیق و توقف غنیسازی قرار دادهاند. بهنظر میرسد جبهه مهاجم غرب با تدارک گستردهای به استقبال ایران در نشستهای آتی خواهد آمد؛ استقبالی که در اندیشه آن خلع سلاح دیپلماتیک ایران را نشانه رفته است؛ اندیشهای که مثلثهای اجرایی تهاجمی آن را آژانس بینالمللی انرژی اتمی، شورای امنیت و گروه 1+5 شکل بخشیدهاند.
گفتوگو به مثابه یک ابزار تعدیل
برگزاری 4دور مذاکرات هستهای سولانا با لاریجانی در گذشته که با 2دور مذاکره با جلیلی هم ادامه یافت و پس از آن مسکوت ماند، اگر چه محملی برای پاسخگویی به دغدغهها و نگرانیهای دوسوی آتلانتیک درباره برنامه هستهای ایران عنوان میشد اما این گفتوگوها نه با هدف دستیابی به یک الگوی دیپلماسی مشترک برای درک خواستهها و نیازهای دیپلماسی صورت میگرفت. نیازهایی که از آن بهعنوان شناخت انگارههای دیپلماتیک تعبیر میشد اکنون به جابهجایی گزاره مشاجره بهجای مذاکره منتهی شده است.
در هیاهوی چندگانگی تحریم و تعلیق، خواست خفیف بازگشت به میز مذاکره در حالی از این سوی آبهای گرم خلیجفارس و آن سوی آبهای سرد آتلانتیک زمزمه شد و رنگ عینی بهخود گرفت که اخیراً ایالات متحده متن پیشنویس قطعنامه چهارم تحریمی علیه ایران را بین 15 عضو شورای امنیت توزیع کرده است.
یان کلی، سخنگوی وزارت امور خارجه ایالات متحده این اقدام واشنگتن را جایگزینی به جای عدماقبال ایران به مذاکرات آتی دانست؛ اقدامی که از سوی قشقاوی، همتای اسبق ایرانیاش، استفاده نابجا از ابزاری سوخته نام گرفت که دیگر استفادهای در مواجهه با پرونده هستهای ایران ندارد.
این اقدام واشنگتن در حالی است که پیش از این برلین، پاریس و لندن در نشست فرانکفورت اعلام کرده بودند چنانچه تهران به نگرانیهای مشترک غرب درباره برنامه هستهای خود پاسخ ندهد، با تحریمهای شدیدتر روبهرو خواهد شد؛ تحریمهایی که تاکنون با عدماستقبال پکن و مسکو مواجه شده است.
با این حال به ناگاه رفتوآمدهای پرهیاهوی غرب بر سر تشدید دور جدید تحریمها رنگ باخت و ادبیات تحریم و تنبیه به خاطر تمرد و عدمتمکین تهران جای خود را به ادبیات مذاکره و گفتوگو بهخاطر ابتکار عمل تهران در ارائه بسته پیشنهادی داد.
چرخش ادبیات تهاجمی آمریکا از تم تحریم و تهدید به مذاکره، ادامه روند تغییرگرایانه اوباما تعبیر میشود؛ ادامهای که وی در طول 9 ماه گذشته سعی داشته با هر عنوانی از ارسال پیام تبریک برای عید نوروز گرفته تا عید فطر آن را تداوم بخشد؛ اگر چه این اقدامات پنهان در کشاکش تمایل و تعارف به مذاکره تاکنون ره به جایی نبرده است.
تلاش و به تعبیر بهتر تعارف به مذاکره از سوی اتازونیها، بهرهگیری از راهبرد مذاکره بهمثابه ابزار تعدیل خواستههای فزون یافته ایران در سازوکار کنترل شده مذاکرات است؛ سازوکاری که در قالب دیپلماسی هویج و چماق پاسخ به خواستههای غرب از سوی ایران را دنبال میکند.
اوباما با گام پیش نهادن در این راه میخواهد بگوید که سایه تهدید و تطمیع گرم از فراز روابط 2کشور رخت بر خواهد بست، اگر با اقدامات متقابل تهران اقناع شود؛ اقناعی که تنها تعلیق فعالیتهای هستهای ایران را نشانه رفته است. البته همزمان این احتمال را هم پنهان نمیکند که اشتیاقش به گفتوگو و مذاکره زودتر میتواند به جمع شدن تفکر چند پاره و متحدان پراکنده آمریکا بر سر میز تحریم منجر شود. این امر بدان معناست که دست یافتن بر کرسی اجماع جهانی علیه ایران برای چماقزدنهای شدیدتر سهلتر خواهد بود؛ اشتیاقی که پیش از این با مصالحه با روسیه بر سر استقرار سامانه دفاع موشکی ایالات متحده در شرق اروپا پاسخ داده شده است.
بازخوانی 6 دور مذاکرات صورتگرفته قبلی هم برآوردی غیر از اتخاذ راهبری دوگانه در مواجهه با پرونده هستهای ایران نداشته است. ارائه مشوقهای تجاری و بازرگانی در قالب هویجهای تشویقی به ایران همان راهی را رفته که تنبیههای مالی و اقتصادی در قالب چماقهای تحریمی پیموده است.
آمیزههای دوگانه از هویج و چماق در پروسه مذاکرات هستهای با هدف بهرهگیری از پتانسیلهای دیپلماسی خلاق برای ممانعت از دستیابی ایران به سطح بالاتری از فناوری هستهای تبیین شده است. تمایل دیرهنگام و شگفتی مذاکره گروه 1+5 هم صرفاً راهبردی دیرپا برای کنترل هدفمند مهره ایران در پازل مذاکرات هستهای قابل ارزیابی است؛ سازوکاری که به شکلی هوشمندانه و با بهرهگیری از آشفتهسازی رسانهای و جنجالسازی خبری، به حاشیه راندن محتوای گفتوگوها را نشانه میرود؛ شاخصی بارز که عموماً با حفظ بستر سیاسی و رسانهای سنگین بر سر مذاکرات، سوپاپ اطمینانی را فراروی غرب میگشاید تا از این رهگذار از منگنه دیپلماتیک ایجاد شده بگریزد.