یکشنبه ۱ آذر ۱۳۸۸ - ۰۶:۵۶
۰ نفر

زهرا آران: حتی اشک‌های درشت و دانه دانه استاد هم نتوانسته بود آنهایی را که برای بردن تابلوها به خانه شخصی‌اش آمده بودند، منصرف کند.

صنعتی تا زنده بود، زجر کشید. حالا هم که دستش از این دنیا کوتاه است، با دیدن خرد و خراب شدن مجسمه‌ها و نقاشی‌ها، با دیدن ناراحتی و بیماری همسرش زجر می‌کشد. «خانم، من از همه این مجسمه‌ها که بالای این خانه جاخوش کرده‌اند، بیزارم...»
خانواده صنعتی، بعد از مرگ پدر، همچنان دور هم جمع می‌شوند و مراقب مادرشان هستند ولی تمایلی به حرف و شرح حال آنچه بر مادر، موزه و آثار پدر رفته و می‌رود، ندارند؛ شاید هم دیگر خسته‌اند از تکرار مکرراتی که کسی نمی‌شنود یا نمی‌خواهد بشنودشان!

موزه 13 آبان، آن‌قدر به بهانه احتمال تخریب بسته ماند و کسی سراغش را نگرفت که هنرمندان پیشکسوت دست به کار شدند و نامه‌نگاری را شروع کردند تا شاید به این وسیله، در بسته موزه علی اکبر صنعتی باز شود؛ موزه‌ای که آثار آن به گواهی بسیاری از مجسمه‌سازان بزرگ و زنده این سرزمین، بخشی از تاریخ و فرهنگ ایران را تشکیل می‌دهد.

حمیدشانس، پیش از اینکه نامه‌ای به ریاست هلال احمر نوشته شود، از وضعیت نابسامان و نامطلوب نگهداری آثار در موزه‌ صنعتی ابراز نگرانی کرده بود اما هیچ‌کس به گفته‌های او توجه نکرد: «ساختمان موزه، شرایط مناسبی ندارد و مسلماً مجسمه‌ها در شرایط مناسبی نیستند، به‌خصوص که بسیاری از این مجسمه‌ها، گچی است.»

البته او و باقی هنرمندان می‌دانستند که ایراد کار کجاست و کدام اندیشه، موزه استاد صنعتی، آثار او و خیلی چیزهای دیگر را به مرز نابودی کشانده است: «مشکل این نیست که نقش یک هنرمند ویژه‌ متفاوت در یک مقطع تاریخی درک نمی‌شود. مسئله این است که در مملکت ما از نقش هنری همچون مجسمه‌سازی و جریانی وسیع‌تر از آن مثل هنرهای تجسمی، درک کافی وجود ندارد.

هنر هیچ‌وقت به‌عنوان یک جریان عظیم، متفاوت و توانمند که سیل وسیع عواطف توده‌های ملی را رشد داده و به ‌بلوغ رسانده، دریافت نمی‌شود بلکه بزکی به حساب می‌آید که اگر باشد، چهره‌ جامعه فقط کمی خوش آب و رنگ‌تر می‌شود!»
البته این حرف‌ها و اظهار نظرها اصلاً مهم نیست.

مهم این است که به قول سعید شهلاپور، ما ملتی متمدن و بافرهنگیم اما میلیون‌ها تومان برای سفر یک تیم ورزشی دسته چندم هزینه می‌کنیم و اجازه می‌دهیم آثار دیروز و امروز به راحتی تخریب شود. خیلی اگر بخواهیم هنر را جدی بگیریم، از چهره‌های فرهنگی و هنری، سریال، کتاب یا فیلمی می‌سازیم و می‌نویسیم که دست کم ژست فرهنگی را حفظ کرده باشیم!

به هرحال، بعد از اینکه نامه هنرمندان برای بازگشایی موزه استاد صنعتی رسانه‌ای شد، یعنی اوایل مردادماه سال‌جاری، حامد جبلی، رئیس موزه جمعیت هلال احمر ایران قول داد این موزه بعد از مرمت و بازسازی، بازگشایی شود: «موزه استاد صنعتی در دوره مدیریت قبلی به‌مدت یک سال تعطیل شد و البته همان زمان با شهرداری و مجموعه میراث فرهنگی برای بازسازی این مجموعه هماهنگی‌های لازم انجام شده بود ولی به‌دلیل موقعیت جغرافیایی و فیزیکی خاص آن برای یک سال تعطیل شد.

اردیبهشت ماه سال‌جاری و همزمان با روز جهانی موزه‌ها این مجموعه به‌مدت 10 روز بازگشایی شد، حالا هم به‌دنبال درخواست هنرمندان، موزه را بعد از تعمیرات جزئی برای بازدید عموم بازگشایی می‌کنیم.»

نکته جالب اینجاست که این سازمان در این مدت، مقرری همسر استاد صنعتی را قطع کرده بود! و شاید اگر گزارش روزنامه تهران امروز از وضعیت همسر صنعتی نبود، این وضعیت ادامه پیدا می‌کرد. اما رسانه‌ای شدن وضعیت موزه استاد صنعتی و همسر او، مرکز هنرهای تجسمی را وادار کرد تا وظیفه جمعیت هلال احمر را برعهده بگیرد.

هرچند که سازمان هلال احمر اساساً پرداخت ماهانه250 هزار تومان به همسر استاد صنعتی را وظیفه سازمانی‌اش نمی‌داند! فرهاد گاوزن، معاون موزه جمعیت هلال احمر در این‌باره می‌گوید: «استاد صنعتی، کارمند هلال احمر نبوده که حالا این سازمان بخواهد ماهانه 250هزار تومان به خانواده ایشان بدهد اما چون این سازمان، رویکرد فرهنگی- هنری دارد، یک هفته قبل، مقرری 7ماه گذشته را که به خانواده ایشان پرداخت نشده بود، به حساب بانکی همسر استاد واریز کرد.»

همه اینها درحالی است که فرزندان خانواده صنعتی تمایلی به صحبت با خبرنگار همشهری در این باره ندارند و درباره همه چیز، حتی تابلوهایی که به امانت به اداره فرهنگ و ارشاد کرمان رفته و هرگز بازنگشته سکوت کرده‌اند.

اما مهم‌تر از همه اینها، موزه 13آبان است که استاد علی اکبر صنعتی آن را با دست خودش ساخت و برای خلق آثاری که در آن است، خون دل خورد. این موزه بیش از یک سال تعطیل بوده اما گاوزن می‌گوید که از 4-3 ماه قبل مجدداً باز شده و فعال است. البته او از تاریخ دقیق این بازگشایی مطلع نیست و افراد خانواده صنعتی هم از بازگشایی موزه خبر ندارند.
غیر از اینها، وضعیت آثار موزه و ساختمان میدان امام خمینی است. این ساختمان، 130 سال قدمت دارد و جزو نخستین ساختمان‌های جمعیت هلال احمر در زمان تاسیس آن محسوب می‌شود  و به همین دلیل هم سازمان عقیده دارد بازسازی و تعمیر آن تابع شرایط خاصی است که البته این شرایط خاص تا به حال مشخص نشده.

خنده‌دار است که آثار صنعتی در ساختمان هلال احمر قرار دارد و سازمان به جای اینکه یک ماه، مقرری همسر استاد را پرداخت کند و ماهی دیگر آن را قطع، می‌تواند درآمد حاصل از موزه را به خانواده آنها بپردازد و به این ترتیب، برای 250 هزار تومان ماهانه، بر سر هیچ کس منت نگذارد و نگوید استاد، کارمند سازمان نبوده که حالا بخواهد مقرری پرداخت کند!البته حالا هم که موزه راه افتاده، نه ساختمان، تعمیر و بازسازی شده و نه برای نگهداری از 1000 نگاره و 400 مجسمه، چاره‌ای اندیشیده شده است. گاوزن، از رایزنی با شهرداری و سازمان میراث فرهنگی می‌گوید ولی حتی نام بخشی را که در شهرداری با آنها گفت‌وگو کرده، به یاد ندارد: «قرار شده که شهرداری، نمای بیرونی را نورپردازی و سازمان میراث، داخل ساختمان را بازسازی کند.»

فقط مجسمه‌ها هستند که شاید از تخریب در امان بمانند، آنهم فقط و فقط به لطف و همراهی هنرمندانی که همچون استاد دل سوخته و دستی بر کار دارند: «درباره نگهداری و مراقبت از مجسمه‌های داخل موزه با سید مجتبی موسوی و عباس مشهدی‌زاده صحبت کرده‌ایم تا آنها این امر را برعهده بگیرند.»

رایزنی‌های مقدماتی و اقدامات لازم، عناوین پرطمطراقی است که اهالی هنر هر روز بیشتر از دیروز، از مسئول و غیرمسئول می‌شنوند اما دریغ و درد از کاری که کارستان کند، کاری که اتفاق تلخ پاییز سرد سال 57 راجبران کند؛ روزی که میوه‌فروشان اطراف میدان توپخانه، قفل نمایشگاه را شکسته و آثار استاد را پاره پاره و مجسمه‌ها را شکستند. 30سال قبل، عده‌ای مردمی‌ترین آثار تاریخ ایران را نابود کردند، حالا چه کسی دارد
 ته مانده‌های هنر ایران را فنا می‌کند؟

کد خبر 95821

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز