اینکه ویژگی آثار کلاسیک چیست و چه آثاری را میتوان کلاسیک خواند مقولهای است که ایتالو کالوینو، نویسنده بزرگ ایتالیایی در مقاله و کتاب «چرا کلاسیکها را باید خواند؟» به تفصیل بدان پرداخته است و من تنها خواننده را بدان ارجاع میدهم.
اما در پاسخ بدین پرسش که چرا کلاسیکها را باید اجرا کرد؟ دو نکته مهم رخ مینمایاند؛ نخست از دید ایجابی و از این منظر که مهمترین ویژگی آثار کلاسیک جاودان بودن آنهاست یعنی آثاری که هر چند در دل زمان و مکان خاصی شکل گرفتهاند اما متعلق به زمان و مکان خاصی نیستند و پیام آنها چنان انسانی و بزرگ است که در هر جغرافیایی امکان عرضه مییابند.
از سوی دیگر این نکته را نمیتوان انکار کرد که این آثار همواره از منظر فنی درسهای بزرگی برای جامعه تئاتری ما دارد و هنوز بهعنوان بزرگترین کلاس آموزشی برای اهالی تئاتر عمل میکند. دلایلی از این دست ما را مجاب میکند که کلاسیکها را همواره باید اجرا کرد.
اما در آن سو و از منظر سلبی این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که این رویکرد گسترده به آثار کلاسیک باعث به حاشیه رفتن نمایشنامههای ایرانی میشود،درحالیکه انبوهی از نمایشنامهنویسان جوان در حسرت به صحنه رفتن آثارشان باقی ماندهاند روز به روز کارگردانهای ایرانی تمایل بیشتری برای به صحنه آوردن نمایشنامههای خارجی و آثار کلاسیک از خود نشان میدهند.
اهمیت این قضیه زمانی آشکار میشود که این آثار شاید بیش از نمایشنامههای خارجی و کلاسیک با مسائل ملموس و آشنای مخاطبان ایرانی در ارتباط باشند و مسائل دغدغهها و مشکلات آنان را بازگو کنند.
در این وضعیت پارادوکسیکال بهترین راهحل را میتوان در اختصاص یافتن شماری از گروهها و سالنی مخصوص برای این امر دانست هر چند این امر در وضعیتی که تعریف مشخصی از سالنهای تئاتری و گروههای نمایشی در ایران وجود ندارد تا حدودی ایدهآل و آرمانی بهنظر میرسد اما برای برون رفت از این پارادوکس وقوع این امر اجتنابناپذیر بهنظر میرسد.