شنبه ۲۱ آذر ۱۳۸۸ - ۱۰:۳۱
۰ نفر

فخرالسادات کهندانی: فریده یکی از مددجویانی است که به مرکز DIC رفت‌وآمد دارد و از بودن چنین مرکزی در محل زندگی‌اش (میدان شوش) اظهار رضایت می‌کند.

همسر‌ش معتاد است. فریده 17 سال است که شاهد مصرف مداوم وی است و بیش از 10بار برای ترک وی تلاش کرده اما در حال حاضر خود وی 2سال است که به‌دلیل اصرار همسرش به مصرف مواد‌مخدر روی آورده است. وی از آموزش‌های این مرکز بهره‌مند شده است و به واسطه آن توانسته به همسرش «نه» بگوید و حتی وی را ترغیب به ترک کند!

زنان معتاد اگرچه تعداد کمی از معتادان را تشکیل می‌دهند اما برای ترک، مشکلاتی دارند که کاملا زنانه است. از آنجایی که زنان اغلب به واسطه غیرهم‌جنس خود (پدر، برادر یا همسر معتاد) گرایش به مصرف پیدا می‌کنند، هنگام قطع مواد با مشکلات عدیده‌ای مواجه می‌شوند. یکی از این مشکلات، حضور همین افراد در کنار آنهاست که مانع از ماندگاری آنان در ترک، به شمار می‌رود. برچسب‌زنی یکی دیگر از معضلاتی است که هم از طرف خانواده و نیز از طرف جامعه، انگشت اتهام را به سوی آنان نشانه می‌رود و این در حالی است که زن در اقدام به ترک، بر خلاف مرد از سیستم حمایتی بعد از سم‌زدایی برخوردار نیست.

لیلا ارشد، با سابقه طولانی فعالیت خود در حوزه آسیب‌های اجتماعی، مددکار یکی از مراکز گذری اعتیاد است. وی ضمن تأکید بر آنچه درخصوص زنان معتاد بیان شد، معتقد است: از عمده‌ترین مشکلات زنان وابسته به مواد‌مخدر، کودکان آنان هستند و از این‌رو اهمیت
 قائل شدن برای بهبودی، مداخلات درمانی از طریق واردشدن به محل‌های زندگی آنان با ایجاد فضای همدلانه و جلب آنها، به بهبود این امر بسیار کمک می‌کند و با تأسیس مراکز گذری و کاهش آسیب (DIC) این دسترسی میسر خواهد بود؛ چنان‌که در 4سال گذشته‌، احداث چنین مراکزی برای مردان‌، بازدهی مناسبی داشته است و وجود یک مرکز خاص در بطن محله فرصت بهبودی را برای آنان فراهم می‌کند؛ به این ترتیب هم به کارهای روزمره‌ خود می‌پردازند، هم چند ساعتی به مرکز می‌آیند و در کلاس‌های آموزشی شرکت می‌کنند و هم از خدمات درمانی رایگان و داروی جایگزین مواد استفاده می‌کنند. آنها مشکلات خود را با مشاوران و مددکاران در میان می‌گذارند، مهارت‌های زندگی را می‌آموزند و بسیاری دیگر از نیازهایشان را اگر هم برآورده نشود حداقل به گوش شنوایی می‌رسانند.

منصوره معتادی است که ترک کرده است. او می‌گوید‌: من از نخستین زنانی بودم که به این مرکز آمدم و در حال حاضر به زنان محله‌ام می‌گویم که آمدن‌شان به این مرکز چقدر می‌تواند در زندگیشان مؤثر باشد؛ مهم این است که تو چطور و چگونه با آنها وارد صحبت بشوی.
ارشد، در مقام یک مددکار اذعان دارد که کمک به کسانی چون منصوره، توانسته جلب اعتماد مردم را در ورود به مرکز فراهم آورد چرا که آنان از جنس خود آنها هستند و مشکلاتی شبیه به هم دارند؛ به‌عبارتی همدرد هستند و به بیان ساده‌تر نقش تسهیل‌گر را در این مهم بازی می‌کنند.

این تسهیل‌گران می‌دانند که چگونه و از کجا به دل منطقه پرخطر، ساختمان‌های مخروبه و پارک‌ها‌ بروند، سرنگ یک‌بار مصرف توزیع کنند. و در این صورت این گروه آسیب دیده با کمک گرفتن از همدردهای خودشان احساس می‌کنند مورد قضاوت و برچسب‌زنی قرار نمی‌گیرند و مددکاران با مرهم گذاشتن روی زخم‌هایشان آنان را ترغیب به آمدن می‌کنند.

بیماران وابسته به مواد‌مخدر و شیمیایی‌، با برخورد همدلانه و به دور از نگاهی گزنده، انسان بودن را دوباره احساس می‌کنند. آنها با دیدن آموزش‌های مهارت‌های زندگی، به‌تدریج گام‌های کوچکی در مسیر رسیدن به زندگی عادی برمی‌دارند و از آنجا که زنان نقش پررنگی در اداره امور خانه و نیز تربیت کودکان بر عهده دارند، نقش سنت‌ها‌، مذهب و فرهنگ قومی‌، در ساختار زندگی آنها از اهمیت خاصی برخوردار است.

به همین دلیل جایگاه اجتماعی زنان با مردان متفاوت است و ورود از این طریق به محلات و سپس خانه‌های آنها می‌تواند اعتماد بیشتری در تعا‌ملات بین فردی به‌وجود آورد.
از زری که یک مددجو است پرسیدیم: وقتی اینجا می‌آیی بچه‌هایت را نزد چه کسی می‌گذاری؟ در جواب گفت‌:‌ می‌آورم اینجا؛ چاره ندارم چون کسی را ندارم. به شوهرم اطمینان ندارم چون مصرف‌کننده است و توی حال خودش است.

دغدغه ذهنی مددکاران اجتماعی این مراکز‌، کودکان این خانواده‌هاست که تحت عنوان کودک کار و خیابان از مدرسه باز‌مانده‌اند و اگر با مادران خود به مرکز بیایند‌، در زمان آموزش مادران، در میان زنان دیگر شاهد گفت‌وگوهایی هستند که برای تربیت آنها مناسب نیست و این امر مستلزم آن است که چنین مراکزی از تسهیلات و تجهیزاتی نظیر اتاق بازی برای کودکان برخوردار باشند. از دیگر نیازهای این مرکز‌، امکانات درمانی است که برای این زنان بسیار ضروری است.

اشکال در غذا خوردن‌ و حتی صحبت کردن‌، به‌هم ریختگی فرم صورت‌، و به قول خودشان تابلو بودن، از دغدغه‌های دیگر آنهاست و با وجود کمک افراد خیر به این زنان برای درمان دندان‌هایشان، نبود فضای فیزیکی مناسب‌، مانع از رسیدگی به این مهم شده است. همچنین بسیاری از زنان و کودکانشان فاقد شناسنامه هستند و امکان بهره‌‌مندی از امکانات دفترچه خدمات بیمه درمانی، رفتن به مدرسه و دریافت سایر خدمات اجتماعی را ندارند.

دختر جوانی که او را نازی صدا می‌کنند و در کلاس آموزشی که درخصوص عوارض مصرف شیشه حضور دارد، می‌گوید: هنگامی که مصرف شیشه را شروع کرده طی کمتر از یک سال دچار توهمات بینایی و شنوایی شد‌ه به‌طوری که یک روز در خانه به هنگام تنهایی با تصور گرفتن ناخن پای خود آن قدر گوشت خود را کنده که بعد از برگشتن به حالت عادی در بیمارستان متوجه پای باند‌پیچیده‌شده‌اش شده و بعد‌ها دیده که چطور گوشت را تا استخوان کنده است.

راحله از وجود این مرکز احساس رضایت می‌کند و می‌گوید‌: من ناهار به ناهار اینجا می‌آیم چون نه سرپناه درست و حسابی دارم نه درآمدی برای غذا خوردن. گاهی هم از حمام استفاده می‌کنم. روز اولی که آمدم به من لباس دادند.

با صحبت‌های زنانی که در رفت‌وآمد به این مرکز هستند‌، ضرورت وجود چنین مراکزی برای زنان بیش از پیش احساس می‌شود.

ارشد، با تجربه سه‌ساله خود در این مرکز به‌عنوان مسئول‌، می‌گوید: زنان ضمن آمدن به این مراکز و بهره‌مندشدن از درمان دارویی، آموزش‌هایی درخصوص انواع بیما‌ری‌های مرتبط به اعتیاد (ایدز، هپاتیت و بیماری‌های مقاربتی) می‌بینند‌ و این در حالی است که در جوامع پیشرفته و مدرن نه‌تنها این آموزش‌ها داده می‌شود بلکه بیماران به واسطه کارت هوشمند و با دستگاه خودپرداز و انگشت‌نگاری، داروی خود را هر روز دریافت می‌کنند و مثل مردم عادی به سر کارشان می‌روند. این ویژگی هنوز در جامعه ما عملی نیست!

با توجه به آنچه در این گفت‌وگوها مشهود است‌، به‌نظر می‌رسد تنها جایی که نگاه به این زنان انسانی است همین‌جاست و حتی باور خانواده‌ها نیز به واسطه آموزش‌هایی که می‌بینند تغییر می‌کند.

نکته قابل توجه در ایجاد این مراکز، امکان ارائه آمار دقیق زنان مبتلا به مواد‌مخدر‌، به لحاظ جنس‌، سن، شیوه و نوع مصرف مواد، منطقه زندگی و تعداد پذیرش روزانه‌، به پژوهشگران و حتی سازمان‌ها و ارگان‌های ذی‌ربط است که اهمیت بسزایی دارد.

نگاهی دقیق‌تر به سخنان مددکاران این مرکز و زنانی که در رفت‌وآمد به این مرکز هستند، نشان می‌دهد تلاش برای ماندگاری و پایداری زنان معتاد در بهبودی و ادامه زندگی عادی به مثابه روی بند راه رفتن است!

کد خبر 97152

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز