روحِ طبیعتگرا، روحی که آن فطرت خود را فدای طبیعت میکند اوصاف مذمومهٴ جزوع، هلوع، منوع، عجول، قتور و... که در قرآن کریم آمده است را دارد، منتها روح اگر براساس «قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا»(1) آن فطرت را تدسیه کرد، دسیسه کرد، مدفون کرد و این طبیعت را شکوفا کرد ـ تمام تلاش و کوشش روح این است که این طبیعت را راضی کند ـ قهراً عجول میشود، جزوع و هلوع و منوع و قتور و امثال ذلک خواهد بود و اگر طبیعت را فدای آن فطرت کرد قهراً قانع خواهد بود، مطمئن خواهد بود و مانند آن.یک بیان نورانی از حضرت امیر در نهجالبلاغه است؛ فرمود شما این سخاوت را داشته باشید، که «جُودُوا بِها عَلَی أَنْفُسِکُمْ»(2)؛ یعنی از بدنتان بگیرید سخاوتمندانه به جانتان ببخشید.
یعنی سعی کنید جانتان فراطبیعت و به سوی فطرت حرکت کند؛ قهراً میشود «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» (3) دیگر عجول نخواهد بود. ولی اگر تبذیر کردید، اسراف کردید، از فطرت گرفتید به طبیعت دادید، یعنی تمام هوش و عقل و علمی که فراهم کردید در خدمت طبیعت گرفتید که بیشتر بخورید، بیشتر بیاشامید، بیشتر استراحت کنید، بیشتر مرفّه باشید، این تبذیر است؛ یعنی فطرت را فدای طبیعت کردن.روح اگر «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا» (4 ) شد میشود «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» و اگر «قَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» شد میشود عجول و جزوع و منوع و قتور و امثال ذلک. غالب انسانها در این جهاد بین فطرت و طبیعت، گرفتار طبیعتاند؛ غالبا آن فطرت را، آن هوش و عقل را در خدمت همین لذایذ بدنی قرار میدهند؛ این است که شتابزده کار میکنند.
مطلب دیگر اینکه ذات اقدس الهی فرمود تمام موجودات عائله من هستند و برایشان روزی فراهم کردم. اینچنین نیست که روزی در سفره بدون تلاش پهن شده باشد و به سراغ هر کس بیاید بلکه انسان مادامی که در عالم طبیعت است موظّف به کسب و کار است.
فرمود: «فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها وَکُلُوا مِن رِزْقِهِ» (5)؛ در مَنکب روی دوش این زمین سوار بشوید و از آن روزی بگیرید! برای حضرت مریم که «کُلَّمَا دَخَلَ عَلَیْهَا زَکَرِیَّا الْمَحْرَابَ وَجَدَ عِنْدَهَا رِزْقاً»(6) برای او که روزیهای فراوانی در مدت عمر از راه غیب فراهم شده بود، وقتی جریان مادری حضرت عیسی فرارسید و او مادر شد و بچه را به دامن آورد «فَأَجَاءَهَا الْمخَاضُ إِلَی جِذْعِ النَّخْلَه»(7) همان خدایی که از راه غیب او را مادر کرد و از راه غیب فرزند را به دامن او آورد و از راه غیب این جذع خشک درخت خرما را بارور کرد و شاخههایش را پربار کرد همان خدا این شاخه را خم نکرد.
فرمود مریم تا اینجا کار ماست، از این به بعد تو هم باید دستی تکان بدهی؛ «وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَه تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیّاً» (8) تا بشر بفهمد خودش هم باید احتزاز بدهد، حرکت بدهد، دستش را حرکت بدهد؛ تو هم دستی دراز بکن این شاخه را تکان بده، میوه بچین! اینچنین نیست که همه کارها از راه غیب انجام بگیرد. آنجا [که] همه کارها از راه غیب انجام میگیرد در بهشت است که حتی نیازی به «هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَه» ندارد اما در دنیا ولو انسان در حدّ کرامت باشد، باید حرکت کند.
بهوجود مبارک موسای کلیم فرمود درست است ما به آبهای رفته میگوییم زود برو و آبهای نیامده را میگوییم نیا؛ بین این دو بخش آب یک جاده خاکی در دریا ایجاد میکنیم اما تو هم عصا بزن «اضْرِب بِعّصَاکَ الْبَحْرَ»(9)؛ اینطور نیست که همه کارها فقط از راه غیب باشد و انسان مصرفکننده باشد.بنابراین فرمود: فَامْشُوا فِی مَنَاکِبَها... اگر همه افراد عائله خدای سبحاناند چه اینکه هستند معنایش این نیست که هیچکسی کار و تلاش و کوشش نکند.
1. شمس/ 10، 2. نهجالبلاغه، خطبه 183، 3. فجر/ 27، 4. شمس/ 9، 5. ملک/ 15، 6. آلعمران/ 37 ، 7. مریم/ 23، 8. مریم/ 25 و 9. شعراء/ 63