یک بار هم سراغ آدمهای گمنامی بروید که بیهیچ چشمداشتی صبح تا شب در بیابان با کمترین حقوق و مزایا از طبیعت محافظت میکنند... . این هنر نیست که هر روز یک تیتر پر طمطراق بزنید: گفتوگو با مدیرکل... یا معاون... . از این پشت میزنشینها که کمتر گردوخاک بیابان خوردهاند دست بردارید.»
این بخشی از گفتههای تلفنی یکی از مخاطبان ناشناس همشهری است. او درست میگفت. طی همه این سالهایی که صفحه محیطزیست منتشر شده یک بار هم با یک محیطبان گفتوگو نکردهایم. همیشه مشکلات این گروه زحمتکش در گفتوگو با دیگران منعکس شده است. این بود که به سراغ محیطبانان رفتیم؛ 2 محیطبان از 2 نسل متفاوت؛یکی با کوله باری از تجربه که دوران بازنشستگیاش را سپری میکند و دیگری در آغاز راه.
محیطبان کیست؟ دکتر اسماعیل کهرم، استاد حیات وحش که علاقهمند است خود را شکاربان بنامد در جایی گفته است: «اگر هنوز یوزپلنگ منقرض نشده، اگر 2تا کل و بز از حیات وحش باقی مانده، از هنر محیطبانان صادقی است که با وجود همه سختیها با کمترین حقوق و مزایا از طبیعت دفاع میکنند؛ بیآنکه کسی نامی از آنها به میان آورد.» این یکی از تعاریفی است که شاید بتوان با آن ذرهای از حقی را که محیطبانان بر طبیعت ایران و میراث طبیعی این کشور دارند، ادا کرد.
عاشق طبیعت
«بچه که بودم دلم میخواست یا فوتبالیست بشوم یا نظامی اما طبیعت را هم خیلی دوست داشتم. وقتی بزرگ شدم عشق به طبیعت باعث شد محیطبان بشوم. 7سال است محیطبانم. صبح زمانی که ستاره در آسمان است از خانه میزنم بیرون، وقتی هم برمیگردم آسمان پر از ستاره است.» این گفتههای محمدرضا حلوانی، محیطبان جوانی است که نفس شکارکشان متخلف را بریده؛ محیطبانی که مثل بسیاری از محیطبانان گمنام دیگر بارها تطمیع شده. گاه شکارکشان او را هدف گرفتهاند اما حتی یکبار هم پایش نلغزیده؛ استوار ایستاده است تا آخرین بازماندگان وحش حفاظت شوند. او امسال بهعنوان یکی از محیطبانان نمونه کشوری انتخاب شده است.
محمدرضا 32سال دارد. از او میپرسم چطور جذب اداره محیطزیست شدی؟ میگوید: «اول از طریق یک شرکت خصوصی بهعنوان محیطبان استخدام شدم اما الان 3سال است که بیواسطه و تحت عنوان قرارداد معین به محیطبانی مشغولم.» او با حقوق ماهانه 90هزارتومان استخدام میشود و اکنون پس از 7سال خدمت، تمام دریافتیاش 340هزار تومان در ماه است.
عرصههای تحت حفاظت او کویر است؛ منطقهای به وسعت 300هزار هکتار در حوالی روستای چوپانان از توابع نایین. آنان که کویر را میشناسند میدانند که سرمای کویر مغز استخوان را میسوزاند همچنانکه گرمایش در تابستان جانی برای آدم باقی نمیگذارد. کویریها هم تاب تابستان و زمستان دشت کویر را ندارند. محمدرضا در چنین عرصهای عمر و جوانی میگذراند تا آخرین بازماندگان حیات وحش حفظ شوند.
قوچ و میش، کل وبز، جبیر، کاراکال، زاغ بور، عقاب طلایی، کبک و تیهو، بالابان و عقاب طلایی و گربهسانانی چون گربهوحشی، گربه شنی، یوزپلنگ و پلنگ، از گونههای شاخص حیات وحش این منطقه است؛ گونههایی که سبب شده نه تنها شکارچیان محلی که شکارچیانی از آن سوی آب به این منطقه هجوم بیاورند.
محمدرضا برای دفاع از این عرصه نسبتا پهناور بارها با شکارچیان بومی و غیربومی درگیر شده تا آنجا که «یکبار چند شکارچی غیرمجاز که با یک وانت مزدای قرمز رنگ به منطقه آمده بودند وقتی مرا مانع شکار دیدند از دور به طرف من شلیک کردند اما گلولهها به من نخورد. بعد با این تصور که من زخمی شدهام فرار کردند. یکبار هم با چاقو مرا تهدید کردند.»
او از مشکلاتی میگوید که با آن مواجه است؛«تا چند ماه پیش کمبود نیرو یکی از مشکلات اساسی بود که با آمدن 2نیروی جدید این مشکل برطرف شد. مشکل دیگر نداشتن ماشین و اسلحه برای دفاع از عرصههاست. البته گفتهاند زمانی که کار ساخت پاسگاه محیط بانی تمام شود یک دستگاه پاژن میدهند.» ساخت پاسگاه تا آخر امسال به پایان میرسد و یکی دیگر از نگرانیهای محمدرضا برطرف میشود.
محمدرضا در حال حاضر با موتورسیکلتی که محیطزیست در اختیارش گذاشته، منطقه را پایش میکند. با این حال دل نگرانیهای دیگری وجود دارد؛«ما اسلحه نداریم. وقتی یک شکارچی متخلف میبینیم به نیروی انتظامی زنگ میزنیم و نیروی انتظامی بلافاصله خودش را به منطقه میرساند.»
او گاه برای حفاظت از حیات وحش ناگزیر شب را در بیابان گذرانده؛«اگر موردی باشد شب را هم در بیابان میمانم. وقتی شکارچی غیرمجاز در منطقه باشد آن قدر در کمین میمانم تا شکارچی را دستگیر کنم. بعضی وقتها تمام روز را در کمینگاه مخفی شدهام اما چون خبری از شکارچی نشده شب را هم در منطقه ماندهام. این مسئله بارها اتفاق افتاده.»وقتی از محمدرضا میپرسم خانوادهات نگران نمیشوند با خنده میگوید:«اوایل نگران میشدند اما حالا دیگر عادت کردهاند. برایشان عادی شده.»
وی درباره شکارچیان غیرمجاز میگوید: «تا پیش از اینکه در منطقه مشغول فعالیت شوم شکارچیان غیرمجاز با خیال راحت در منطقه تاخت و تاز میکردند اما حالا منطقه امن شده. آمارها هم این امنیت را تأیید میکند.»وی درباره چگونگی آمارگیری میگوید: «هر سال تابستان 20الی 30 نفر از مرکز استان (اصفهان) و تهران برای آمارگیری به منطقه میآیند. آمارگیری هم به این شکل است که از ساعت 4 صبح تا 11شب در سرچشمهها (جایی که گونههای وحش برای خوردن آب میآیند) مخفی میشویم و با شمارش حیوانات، تعداد تقریبی آنها را به دست میآوریم. الان چند سالی است که جمعیت گونهها زیاد شده و این نشان میدهد که حضور شکارچیان در منطقه بسیار کمرنگتر از قبل است.»
شکارکشان غریبه در منطقه
محمدرضا در ادامه به حضور شکارچیان غیربومی در منطقه تحت حفاظتش اشاره میکند: «شکارچیان محلی سراغ کل و بز، باقرقره ، کبک و تیهو میروند اما شکارچیان غیربومی که اغلب از شیراز و بوشهر به منطقه میآیند هدفشان صید پرندگان شکاری مثل بالابان و عقاب طلایی است. این پرندگان را با قیمت بالا به شیخنشینهای حاشیه خلیجفارس میفروشند. میگویند هر بالابان تا 10میلیون تومان هم به فروش رسیده. اوایل تابستان امسال چند شکارچی را با یک بالابان دستگیر کردیم و تحویل مقامات قضایی دادیم.»
به گفته محمدرضا، گهگاه پای شکارچیان خارجی هم به منطقه باز میشود: «سال گذشته 6 عرب قطری برای شکار به منطقه آمده بودند که دستگیرشان کردیم. طی 4سال گذشته 2بار دیگر همین افراد را در منطقه دستگیر کرده بودیم. میگفتند سردسته این افراد، تاجر فرش و زعفران و از وابستگان امیر قطر است. یکبار همین عربها 20میلیون و یکبار 40میلیون تومان رشوه پیشنهاد دادند اما ما آنها را تحویل مقامات قضایی دادیم. سال اول که برای شکار به منطقه آمده بودند 12 نوکر همراهشان بود که بعضی از آنها هندی و مالزیایی و بعضیشان هم ایرانی بودند. همان سال یک اسلحه خفیف شکاری از آنها کشف و ضبط شد که میگفتند این اسلحه جدیدترین اسلحهای است که در آن زمان در آمریکا تولید شده بود.»
محمدرضا که سال گذشته بهعنوان محیطبان نمونه استان و امسال بهعنوان محیطبان نمونه کشوری برگزیده شده، در طول این گفتوگو یکبار هم از پایین بودن سطح حقوق و مزایایش شکوه نکرد. وقتی از او پرسیدم چه خواستهای دارد، گفت: «ازمسئولان میخواهم شرایط رسمی شدن ما را فراهم کنند. من عاشق طبیعت و عاشق محیطبانی هستم. میخواهم دغدغهای نداشته باشم تا با خاطر آسوده بتوانم به وظیفهام عمل کنم. » آیا مسئولان این خواسته او را عملی میکنند؟
عمری برای حفاظت از طبیعت
امیرخان آهنی یکی از محیطبانان پیشکسوت است. او که از کسوت شکارچی به شکاربانی
در آمد 30سال صادقانه خدمت کرد و اکنون بیش از 10سال است که بازنشسته شده اما همچنان دل در گرو طبیعت و حیات وحش دارد.
امیرخان کارش را در منطقه دلبر آغاز کرد؛ منطقهای در حوالی شهر بیارجمند. اکنون پاسگاهی به همین نام در این منطقه و در مدخل ورودی پارک ملی خارتوران وجود دارد. در مجاورت پاسگاه بنایی خودنمایی میکند که محلیها آن را قلعه امیرخان مینامند؛ جایی که امیرخان عمری را بر سر حفاظت از میراث طبیعی در آن سپری کرده است.
او میگوید: «اوایل تنها بودم. بعد از یکسال یک راننده و یک مامور هم آمدند. پس از آن یک جیپ دیگر هم اضافه شد و تعداد نیروها به 8 نفر رسید. اما منطقهای که باید ازآن حفاظت میکردیم خیلی وسیع بود؛ از درونه کاشمر تا طبس و از طبس تا سمنان. ولی با همین نیروی کم و 2 جیپ قراضه کار حفاظت خوب پیش میرفت.
در آن روزگار (سال46) در سراسر کویر تا نزدیکیهای درونه- بین طبس و بردسکن و حلوان- حدود350 گورخر وجود داشت. شکارچیها بهخصوص افغانیها با اسلحه میآمدند؛ چندین بار با آنها درگیر شدیم اما با تلاش ما و با کمک مأموران نظامی، دست آنها از منطقه کوتاه شد و با برقراری امنیت در منطقه، شمار گورها به 2500رأس در سال1350رسید. بعد از انقلاب برخی افراد سودجو و حاشیهنشینان کویر به جان حیات وحش افتادند از دست ما هم کاری برنمیآمد.
این شد که تعداد حیوانات بسیار کم شد. الان 3 پاسگاه در حاشیه کویر ساخته شده، تعداد نیروها بیشتر شده، امکانات هم بهتر شده با این حال حفاظت کاهش یافته است.»امیرخان با300تومان حقوق ماهانه استخدام میشود: «راضی بودم. اموراتم میگذشت.» سال78 بازنشسته میشود اما معتقد است در پایان کار با او خوب تا نکردهاند: «کل پاداشی که برای 30سال خدمت به من دادند 700هزار تومان بود.» اکنون کل دریافتی وی با حقعائله 450 هزار تومان در ماه است.
محیطبان از دید محیطبان
از نظر امیرخان باید کسانی محیطبان شوند که «تحصیلاتشان پایین باشد. کاری باشند. اهل بیابان و عاشق طبیعت و حیات وحش باشند. این اشتباه است که میآیند کسانی را که لیسانس دارند استخدام میکنند؛ اینها به درد بیابان و محیطبانی نمیخورند. این کار عشق میخواهد، همت میخواهد. نمیشود هرکسی را آورد گذاشت محیطبان.»
و در ادامه میگوید: «باید در کنار محیطبانان تازهکار یکی دو محیطبان قدیمی بازنشسته باشد تا به آنها آموزش بدهد. خیلی از مسائل توی کتاب نیست بلکه براساس تجربه به دست میآید؛ این تجربهها خیلی ارزشمند است. مسئولین فکر نکنند که همه چیز را میشود از طریق کتاب آموزش داد. از این تجربهها باید استفاده کنند.»