از سوی دیگر نوازندگان موسیقی نیز این فناوری را رقیب خود فرض کردند و در هر فرصتی سعی میکردند اهمیت و نقش آنها را کمرنگ جلوه دهند.
در نهایت مدتی طولانی این کش و قوس بین آهنگسازان و نوازندگان ادامه داشت و هنوز هم ادامه دارد. واقعیت این است که نه آهنگسازان بینیاز از نوازندگان هستند و نه نوازندگان میتوانند به راحتی نقش فناوری پیشرفته را در موسیقی نادیده بگیرند. به همین دلیل است که تا به حال چندین کار خوب در موسیقی توسط آهنگسازان مختلف شنیدهایم که در فضای موسیقی الکترونیک و با صداهای سمپل ساخته شدهاند.
در مقابل قطعات بسیار ضعیفی نیز شنیدهایم که همه بخشهای آن توسط نوازندگان واقعی نواخته شدهاند اما بیتجربگی و عدمتوانایی نوازندگان آنها باعث شده که حاصل کار حتی به اندازه صداهای سمپل هم درخور توجه نباشد.چنین اتفاقی بهویژه در موسیقی سریالهای تلویزیونی بسیار دیده میشود، در حالی که با شنیدن قطعه تیتراژ یا موسیقی متن سریال، اینگونه بهنظر میرسد که صدای هیچکدام از سازها واقعی نیست ودر تیتراژ پایانی نام کسانی را بهعنوان نوازنده میبینیم که پیش از آن آثار بهتری را از آنها شنیدهایم.
به هر حال سالهاست که تب استفاده از شعر و تصنیف در تیتراژ سریالهای تلویزیونی بالا رفته و هنوز فروکش نکردهاست. بهعنوان نمونه میتوان به تیتراژ یکی از سریالهای در حال پخش به نام «به کجا چنین شتابان» اشاره کرد. موسیقی تیتراژ این سریال بسیار شلوغ و در هم است که تا حدودی نشاندهنده داستان سریال و شخصیتهای متعدد آن است.
شاید از این نظر بتوان موسیقی را هماهنگ با سریال دانست اما بد نیست گاه از یکسو به گوش مخاطب نیز اندکی فکر کرد و از سوی دیگر به موسیقی نیز احترام گذاشت. نکته جالب در موسیقی این سریال حضور علیرضا افتخاری بهعنوان خواننده تیتراژ است که مخاطب عادی را به شنیدن موسیقی سریال ترغیب میکند. اما نباید از این نکته غافل شد که حضور یک خواننده مشهور الزاما به معنای تأیید موسیقی کل مجموعه نیست حتی ممکن است توقع مخاطبان نیز از کل موسیقی بیشتر شود.
به هر حال موسیقی پر سر و صدای سریال به کجا چنین شتابان نخستین اشتباه علیرضا افتخاری نیست و چند وقت است که در سایر سریالهای تلویزیونی تکرار میشود و این یکی از تأسفهای اهالی موسیقی در این روزهاست که چرا افتخاری که هنوز او را استاد افتخاری مینامند تصینفهای بیمایه تیتراژ سریالهای تلویزیونی را میخواند.
در مقابل هنوز هستند آهنگسازان گمنامی که با بهرهگیری از خلاقیت خود میتوانند نوازندگان توانا و نامآشنا را دعوت به همکاری کرده و اثری متفاوت را به گوش مخاطبان برسانند. یکی از این آهنگسازان حسین کاج است که موسیقی سریال بانو حاصل کار اوست.
حدود 10سال پیش، زمانی که سریال شب دهم در ایام محرم پخش میشد، موسیقی آنکه حاصل کار فردین خلعتبری، افشین یداللهی و علیرضا قربانی بود، چنان به دل مردم نشست که هنوز هیچکدام از سریالهای مناسبتی نتوانسته است جای آن را بگیرد. با این حال بهنظر میرسد که موسیقی سریال بانو فقط یک تصنیف کم دارد تا در ذهن مردم جای بگیرد.
داستان سریال درباره زنی بهنام بانو است که پس از 20سال به شهری وارد میشود که پیش از آن در این شهر به او ستم شده است. اکنون او جهت اعاده و گرفتن انتقام به شهر خود بازگشته است. در این سریال، ماجرای کشف حجاب و جریان ممنوعیت مجالس مذهبی در دوران رضاخان مورد بررسی قرار گرفته و در حقیقت بخشی از تاریخ معاصر ایران در فضای داستانی ساده روایت میشود.
حسین کاج موسیقی سریال را در دستگاه شور و آوازهای مربوط به آن نوشته و برای اجرای آن از توانایی نوازندگانی چون ارژنگ سیفیزاده، پاشا هنجنی، کریم باقری، شروین مهاجر، میثم مروستی، علی جعفری پویان و جواد حسنزاده بهره گرفتهاست.
یکی از ویژگیهای موسیقی تیتراژ سریال استفاده از موسیقی ارکسترالی است که نه میتوان آن را پرحجم خواند و نه کم حجم. در حقیقت آهنگساز با تعداد محدودی از سازها، قطعهای را ارائه میدهد که یک سر و گردن بالاتر از موسیقی سریالهای تلویزیونی مشابه میایستد. او موسیقی ارکستری سریال را با ریتمهای دو ضربی و چهار ضربی نوشته و در جایجای موسیقی متن از تکنوازی همه سازهایی که در تیتراژ به کار برده، کمک گرفتهاست. وی همچنین در بخشهایی از متن سریال، از موسیقی تیتراژ با تغییر در قسمت پایانی استفاده کرده است.
نکتهای که توجه را بیشتر جلب میکند استفاده از تکنوازی نی در برخی صحنههاست که این انتخاب در نوع خود عالی است چون متأسفانه سالهاست که حتی در ارکسترهای کاملا ایرانی نیز کمتر کسی از نی استفاده میکند. همچنین تکنوازی ویولنسل نیز در این سریال با توجه به عدماستفاده از این ساز در موسیقی سایر سریالها، بسیار عجیب اما خوب است؛ بهعنوان نمونه در یکی از صحنههای سریال که به تنهایی شخصیتی که سیاوش تهمورث آن را بازی میکند، از تکنوازی ویولنسل استفاده شدهاست.
انتخاب این ساز توسط آهنگساز برای این صحنه شناخت او از موسیقی را نشان میدهد چراکه صدای زمخت ویولنسل با شخصیت داستان بسیار هماهنگ است.تکنوازیهای سهتار و کمانچه نیز به همان خوبی موسیقی سایر بخشهای سریال است که با توجه به گروه حرفهای نوازندگان طبیعی بهنظر میرسد.